رساله‏ ى عمليه با نگارش نو و چيدمانى تازه، هماهنگ با فتاواى حضرت آيت‏اللّه‏ العظمى نكونام مدّ ظلّه العالى
نجس های ده گانه موارد چهار گانه غیر نجس ديگر احكام‌ طهارت‌ و نجاست
(پاك‌كننده‌ها(مطهِّرات ويژگي‌ها و احكام‌ آب‌ مطلق گونه‌هاي‌ آب‌ مطلق‌
دیگر احکام آب مطلق و مضاف دیگر مطهِّرات مسائل تکمیلی طهارت

« طهارت و نجاست »

درآمد

پس‌ از بيان‌ احكام‌ تقليد كه‌ پيش‌ زمينه‌ي‌ كردار شرعي‌ است‌، احكام‌ طهارت‌ و نجاست‌ دنبال‌ مي‌گردد. طرح‌ پاكي‌ و نجسي‌، پديده‌اي‌ شرعي‌ است‌ كه‌ تنها فقه‌، عهده‌دار بيان‌ احكام‌ آن‌ است‌ و در مقابل‌، ادراك‌ تميزي‌ و كثيفي‌، امري‌ عرفي‌ و عقلايي‌ است‌ كه‌ افزون‌ بر دين‌، بهداشت‌ نيز از آن‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آورد.

«طهارت‌»، پاكي‌ از نجاست‌ شرعي‌ است‌ كه‌ در بسياري‌ از كارها؛ مانند: نماز، روزه‌، خوردن‌ و آشاميدن‌، ضرورت‌ دارد و «نجاست‌» به‌ معناي‌ نجس‌ بودن‌ يا نجس‌ شدن‌ چيزي‌ است‌. بر اين‌ پايه‌، چيزهايي‌ كه‌ شارع‌، آن‌ را نجس‌ دانسته‌ است‌؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ به‌ هيچ‌ رو پاكي‌ در آن‌ راه‌ ندارد و از پليدي‌ و نجس‌ بودن‌ جدا نمي‌شود، با عنوان‌ «نجس‌»، و ديگر چيزهايي‌ كه‌ از ديد شرع‌ نجس‌ نيست‌، ولي‌ با برخورد به‌ نجاست‌، نجس‌ مي‌شود، با واژه‌ي‌ «متنجّس‌» ياد مي‌شود.

با اين‌ وجود، واژه‌ي‌ «نجاست‌» در يكي‌ از دو مورد زير به‌ كار مي‌رود:

يكم‌ ـ چيزي‌ كه‌ ذات‌ آن‌ «نجس‌» است‌ و هيچ‌گاه‌ از پليدي‌ آشكار يا نهان‌ و مادي‌ يا غير آن‌ جدايي‌ ندارد.

دوم‌ ـ موردي‌ كه‌ نجس‌ به‌ چيز پاكي‌ برسد و آن‌ را «متنجس‌» سازد.

هر يك‌ از اين‌ دو كاربرد با نشانه‌هاي‌ گفتاري‌(قرينه‌ها) باز شناخته‌ مي‌شود.

« ملاك‌ پاكي‌ و تميزي‌ »

همان‌گونه‌ كه‌ گفته‌ شد، طهارت‌ و نجاست‌ شرعي‌ متمايز از تميزي‌ و كثيفي‌ طبعي‌ و عرفي‌ است‌ و شناخت‌ پديده‌هاي‌ پاك‌ و نجس‌ تنها با معرّفي‌ شارع‌ مقدس‌ اسلام‌ ممكن‌ است‌، ولي‌ ادراك‌ تميزي‌ و كثيفي‌ بر عهده‌ي‌ عرف‌ و عقلا مي‌باشد؛ بنابراين‌، طبع‌ انسان‌، خود مي‌يابد كه‌ چه‌ چيزي‌ تميز يا كثيف‌ است‌؛ شايد چيزي‌ از ديد شرع‌ نجس‌ باشد، ولي‌ آدمي‌ آن‌ را كثيف‌ نداند؛ مانند: كافر، يا چيزي‌ كثيف‌ باشد، ولي‌ نجس‌ نباشد؛ مانند: عرق‌ تن‌ و خلط‌ سينه‌ و بيني‌؛ چنان‌كه‌ ممكن‌ است‌ چيزي‌ هم‌ نجس‌ باشد و هم‌ كثيف‌؛ مانند: ادرار و مدفوع‌ ـ و بسياري‌ از چيزها پاك‌ و نيز تميز است‌؛ مانند: آب‌.  بر اين‌ اساس‌، ملاك‌ تميزي‌ و كثيفي‌، طبع‌ آدمي‌ است‌ كه‌ در انسان‌ها گوناگون‌ مي‌باشد، ولي‌ ملاك‌ پاكي‌ و ناپاكي‌ تنها گفته‌ي‌ شارع‌ است‌ و هر عقلي‌ به‌طور كامل‌ آن‌ را در نمي‌يابد؛ هرچند رهنمود شارع‌ نيز ملاك‌ و معيار ويژه‌ي‌ خود را دارد.

« راه‌ پي‌ بردن‌ به‌ نجاست‌ »

مسأله ( 35 ) نجاست‌ هر چيز از سه‌ راه‌ دانسته‌ مي‌شود:

يكم‌ ـ انسان‌، خود يقين‌ يا اطمينان‌ به‌ نجاست‌ چيزي‌ يابد.

گمان‌ آدمي‌ ـ هر اندازه‌ هم‌ كه‌ قوي‌ باشد ـ تا به‌ اطمينان‌ نرسد، پرهيز از چيزي‌ را لازم‌ نمي‌سازد. بنابراين‌، استفاده‌ از غذاها و نوشيدني‌هايي‌ كه‌ در اماكن‌ عمومي‌ و مغازه‌ها ارايه‌ مي‌گردد و به‌ نجاست‌ آن‌ اطمينان‌ و آگاهي‌ پيدا نمي‌شود، جايز است‌؛هرچند رعايت‌ بهداشت‌، شايسته‌ است‌.

دوم‌ ـ كسي‌ كه‌ چيزي‌ را در اختيار دارد؛ مانند: صاحب‌ خانه‌ يا صاحب‌ رستوران‌، خبر دهد كه‌ آن‌ چيز نجس‌ است‌؛ البته‌، اگر انگيزه‌ي‌ دروغ‌ در كار نباشد.

سوم‌ ـ دو نفر عادل‌ از ناپاكي‌ چيزي‌ آگاهي‌ دهند؛ هرچند از گفتار آنان‌ اطمينان‌ به‌ نجاست‌ نيز حاصل‌ نشود.

مسأله ( 36 ) اگر از گفته‌ي‌ عادل‌ يا فردي‌ راست‌گو و مطمئن‌ به‌ نجاست‌ چيزي‌ اطمينان‌ يابد، پرهيز از آن‌ لازم‌ است‌.

مسأله ( 37 ) اگر از گفته‌ي‌ نابالغ‌، ديوانه‌ يا فاسق‌ نيز به‌ نجاست‌ چيزي‌ اطمينان‌ يابد، پرهيز از آن‌ لازم‌ است‌.

« نجس‌هاي‌ ده‌گانه‌ »

مسأله ( 38 ) در ميان‌ پديده‌ها، تنها ده‌ چيز نجس‌ است‌ و بقيّه‌ي‌ چيزها، همه‌ پاك‌ است‌. اين‌ ده‌ چيز عبارت‌ است‌ از: ادرار، مدفوع‌، مني‌، خون‌، مردار، سگ‌، خوك‌، كافر، شراب‌ و آب‌جو(فقّاع‌).

1 و 2 ـ ادرار و مدفوع‌

مسأله ( 39 ) ادرار و مدفوع‌ انسان‌ و هر حيوان‌ حرام‌گوشتي‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ اگر رگ‌ آن‌ را ببرند، خون‌ از آن‌ با فشار بيرون‌ مي‌آيد؛ مانند: حيوانات‌ درنده‌، نجس‌ است‌.

مسأله ( 40 ) فضله‌ي‌ حشرات‌ كوچكي‌ كه‌ گوشت‌ ندارد؛ مانند: پشه‌، مگس‌ و سوسك‌، پاك‌ است‌.

مسأله ( 41 ) پرهيز از فضله‌ي‌ حيوان‌ حرام‌ گوشتي‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ ندارد؛ مانند: ماهي‌هاي‌ حرام‌ گوشت‌، لازم‌ نيست‌.

مسأله ( 42 ) فضله‌ و ادرار حيوان‌ حلال‌ گوشت‌؛ هرچند خون‌ جهنده‌ داشته‌ باشد؛ مانند: گاو و گوسفند، پاك‌ است‌.

مسأله ( 43 ) فضله‌ و ادرار پرندگان‌ پاك‌ است‌؛ خواه‌ حلال‌ گوشت‌ باشد؛ مانند: كبوتر و كبك‌، يا حرام‌ گوشت‌؛ مانند: باز، خفّاش‌ و طاووس‌.

مسأله ( 44 ) ادرار و مدفوع‌ حيواني‌ كه‌ انسان‌ با آن‌ نزديكي‌ كرده‌، نجس‌ است‌.

مسأله ( 45 ) ادرار و مدفوع‌ حيوان‌ حلال‌ گوشتي‌ كه‌ از شير خوك‌ خورده‌؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ استخوان‌ وي‌ از شير خوك‌ سخت‌ گرديده‌ يا گوشت‌ بر آن‌ روييده‌، نجس‌ است‌.

3 ـ مني‌

مسأله ( 46 ) مني‌ انسان‌ و هر حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد نجس‌ است‌؛ خواه‌ حلال‌ گوشت‌ باشد يا حرام‌ گوشت‌.

مسأله ( 47 ) ترشحاتي‌ كه‌ مردان‌ و به‌ويژه‌ زنان‌ در خود مي‌يابند و در ظاهر با مني‌ همانندي‌ دارد، اگر به‌ مني‌ بودن‌ آن‌ اطمينان‌ نيابند، مني‌ به‌شمار نمي‌آيد و پاك‌ است‌.

4 ـ خون‌

مسأله ( 48 ) خون‌ انسان‌ و هر حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد نجس‌ است‌؛ خواه‌ حيوان‌ حلال‌گوشت‌ باشد يا حرام‌ گوشت‌، كوچك‌ باشد يا بزرگ‌.

مسأله ( 49 ) خون‌ و اجزاي‌ حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ ندارد پاك‌ است‌؛ خواه‌ داراي‌ گوشت‌ باشد؛ مانند: مار، ماهي‌ و قورباغه‌، يا نباشد؛ مانند: مگس‌ و پشه‌.

مسأله ( 50 ) اگر در خون‌ بودن‌ چيزي‌ شك‌ شود، آن‌ چيز، خون‌ به‌شمار نمي‌آيد و پاك‌ است‌.

مسأله ( 51 ) اگر شك‌ شود كه‌ مايعي‌ خون‌ است‌ يا خونابه‌، آن‌ مايع‌، خون‌ به‌شمار نمي‌آيد.

مسأله ( 52 ) اگر در مايعي‌ ـ كه‌ مانند خون‌ است‌ ـ شك‌ شود كه‌ خون‌ حيوان‌ است‌ يا چيز ديگري‌، خون‌ حيوان‌ شمرده‌ نمي‌شود و پاك‌ است‌ و همچنين‌ اگر شك‌ شود كه‌ خون‌ گرفته‌ شده‌ از آنِ حيواني‌ است‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد يا غير آن‌، پاك‌ مي‌باشد.

مسأله ( 53 ) خوني‌ كه‌ حشرات‌ كوچك‌؛ مانند: پشه‌، از بدن‌ آدمي‌ مي‌مكد، پس‌ از آن‌كه‌ جزو بدن‌ آن‌ها شمرده‌ شود، خون‌ انسان‌ به‌شمار نمي‌آيد و پاك‌ است‌.

·   خون‌ حيوان‌ حلال‌ گوشت‌

مسأله ( 54 ) اگر حيوان‌ حلال‌ گوشتي‌ ذبح‌ شرعي‌ گردد و خون‌ آن‌ به‌گونه‌ي‌ عادي‌ بيرون‌ آيد، بقيه‌ي‌ خوني‌ كه‌ در بدن‌ آن‌ باقي‌ مي‌ماند پاك‌ است‌، ولي‌ خوردن‌ آن‌ حرام‌ مي‌باشد.

مسأله ( 55 ) خوني‌ كه‌ به‌خاطر مانع‌، به‌ مقدار غيرعادي‌ در بدن‌ حيوان‌ باقي‌ مي‌ماند يا به‌ تن‌ آن‌ باز مي‌گردد، نجس‌ است‌ و اگر با چيزي‌ برخورد كند، آن‌ را نجس‌ مي‌سازد.

مسأله ( 56 ) خوني‌ كه‌ به‌ صورت‌ عادي‌ در ميان‌ گوشت‌ يا جگر حيوان‌ است‌، چون‌ بخشي‌ از گوشت‌ به‌شمار مي‌آيد، پاك‌ است‌ و خوردن‌ آن‌ اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 57 ) خون‌ بسته‌اي‌ كه‌ در شيارهاي‌ درون‌ حيوان‌ يا در تكه‌هاي‌ حرام‌ آن‌؛ مانند: سپرز(طحال‌) و بيضه‌ها مي‌ماند؛ اگر سرايت‌پذير باشد يا حالت‌ مايع‌ بودن‌ خود را از دست‌ نداده‌ باشد، نجس‌ است‌. البته‌، خوردن‌ آن‌ در هر صورت‌ حرام‌ مي‌باشد.

·               خون‌ در تخم‌ مرغ‌

مسأله ( 58 ) پرهيز از لخته‌اي‌ كه‌ در ميان‌ تخم‌مرغ‌ مانند خون‌ ديده‌ مي‌شود واجب‌ نيست‌؛ هرچند با زرده‌ يا سفيده‌ي‌ تخم‌مرغ‌ نيز آميخته‌ گردد؛ خواه‌ آميختگي‌ سبب‌ از بين‌ رفتن‌ لخته‌ي‌ خون‌ گردد به‌گونه‌اي‌ كه‌ ديگر خوني‌ ديده‌ نشود يا سبب‌ آن‌ نگردد.

·               شير آميخته‌ به‌ خون‌

مسأله ( 59 ) اگر به‌ هنگام‌ دوشيدن‌ شير حيوان‌، خوني‌ همراه‌ شير ديده‌ شود، آن‌ خون‌، نجس‌ است‌ و شير را نيز نجس‌ مي‌سازد.

·               خون‌ لثه‌

مسأله ( 60 ) اگر از لثه‌ يا قسمت‌ ديگر دهان‌، خوني‌ بيرون‌ آيد و به‌ اندازه‌اي‌ كم‌ باشد كه‌ در آب‌ دهان‌ از بين‌ برود، پاك‌ است‌ و فرو بردن‌ آن‌ اشكال‌ ندارد و چنانچه‌ از دهان‌ بيرون‌ بريزد، سبب‌ نجس‌ شدن‌ چيزي‌ نمي‌شود.

مسأله ( 61 ) مايعي‌ كه‌ از بيني‌ يا چشم‌ خون‌آلود بيرون‌ مي‌آيد؛ اگر آلوده‌ به‌ خون‌ نباشد، پاك‌ است‌ و لازم‌ نيست‌ از آن‌ دوري‌ شود.

·               خون‌ بسته‌ شده‌

مسأله ( 62 ) خوني‌ كه‌ به‌ واسطه‌ي‌ كوبيدگيِ جايي‌ از بدن‌، زير پوست‌ يا ناخن‌ بسته‌ شده‌ و از روان‌ شدن‌ باز مانده‌ است‌؛ اگر به‌گونه‌اي‌ باشد كه‌ ديگر به‌ آن‌ خون‌ نگويند، پاك‌ است‌ و در صورتي‌ كه‌ به‌ آن‌ خون‌ گفته‌ شود، تا ناخن‌ يا پوست‌ سوراخ‌ نشود، مانع‌ وضو و غسل‌ نيست‌، ولي‌ هرگاه‌ پوست‌ و ناخن‌ به‌گونه‌اي‌ سوراخ‌ شود كه‌ آن‌ خون‌، از ظاهرِ بدن‌ به‌شمار آيد و بتوان‌ آن‌ را بدون‌ زحمت‌ و زيان‌ بيرون‌ كشيد، بايد براي‌ وضو و غسل‌ بيرون‌ آورده‌ شود. البته‌، اگر اين‌ كار، زيان‌ يا زحمت‌ فراوان‌ داشته‌ باشد، بايد وضو يا غسل‌ را به‌صورت‌ «جبيره‌» گرفت‌؛ به‌ اين‌ ترتيب‌ كه‌ اطراف‌ محل‌ كوبيده‌ شده‌ را بشويد و پارچه‌اي‌ روي‌ محل‌ كوبيدگي‌ بگذارد و دست‌ خيس‌ خود را روي‌ آن‌ بكشد و به‌ تيمم‌ هم‌ نيازي‌ نيست‌.

مسأله ( 63 ) اگر پس‌ از كوبيدگي‌ و شكافته‌ شدن‌ پوست‌ يا ناخن‌، شك‌ شود كه‌ ماده‌ي‌ سخت‌ و سياه‌ زير آن‌، خون‌ است‌ يا چيز ديگر، آن‌ ماده‌ پاك‌ است‌ و سختي‌ يا سياهي‌ آن‌، مانع‌ طهارت‌ نمي‌باشد.

·               خون‌ در غذا

مسأله ( 64 ) اگر خوني‌؛ هرچند اندك‌ باشد، در خوراك‌ يا مايعي‌ بريزد؛ خواه‌ آن‌ مايع‌ در حال‌ جوشيدن‌ باشد يا نباشد و آن‌ خون‌، محسوس‌ نباشد و با غذا بجوشد، همه‌ي‌ غذا، مايع‌ و ظرف‌ آن‌ نجس‌ مي‌گردد. براي‌ آگاهي‌ يا اطمينان‌ به‌ ريخته‌ شدن‌ خون‌، ديدن‌ با چشم‌ شرط‌ نيست‌.

·               خونابه‌ي‌ زخم‌

مسأله ( 65 ) زردابه‌اي‌ كه‌ هنگام‌ بهبودي‌ در اطراف‌ زخم‌ ديده‌ مي‌شود؛ چنانچه‌ با خون‌ آميخته‌ نباشد و به‌ جاي‌ نجس‌ نرسيده‌ باشد، پاك‌ است‌. همچنين‌ زردآبه‌اي‌ كه‌ در جاي‌ خراشيدگي‌ پوست‌ ديده‌ مي‌شود، اگر همراه‌ با خون‌ نباشد، پاك‌ است‌.

مسأله ( 66 ) اگر مايعي‌ در جاي‌ خراشيدگي‌ يا كنده‌ شده‌ي‌ پوست‌ باشد و در خون‌ بودن‌ يا به‌ همراه‌ خون‌ بودن‌ آن‌ شك‌ شود، آن‌ مايع‌ محكوم‌ به‌ طهارت‌ است‌، ولي‌ اگر مايع‌ در محلي‌ باشد كه‌ سابق‌ بر اين‌ زخم‌ بوده‌ و بهبودي‌ يافته‌ است‌ و در خون‌ بودن‌ آن‌ شك‌ شود، آن‌ مايع‌ محكوم‌ به‌ نجاست‌ است‌ و اگر خون‌ نباشد، آگاهي‌ از نجاست‌ پيشين‌ در نجس‌ بودن‌ آن‌ كافي‌ است‌.

5 ـ مردار

مسأله ( 67 ) بدن‌ مرده‌ي‌ مسلمان‌، نجس‌ نيست‌؛ هرچند به‌ غسل‌هاي‌ سه‌گانه‌ نياز دارد.

مسأله ( 68 ) به‌ دنبال‌ برخورد و تماس‌ با بدن‌ مرده‌، پيش‌ از غسل‌ دادن‌ و پس‌ از سرد شدن‌ آن‌، غسل‌ مسّ ميّت‌ واجب‌ مي‌گردد.

مسأله ( 69 ) مردار حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد ـ حلال‌گوشت‌ باشد يا حرام‌گوشت‌ ـ نجس‌ است‌؛ خواه‌ خود، مرده‌ باشد يا به‌ شيوه‌ي‌ غير شرعي‌ كشته‌ شده‌ باشد.

مسأله ( 70 ) مردار حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ ندارد؛ مانند: ماهي‌ و قورباغه‌، نجس‌ نيست‌.

·               اجزاي‌ پاك‌ مردار

نفس‌ حيواني‌ بر همه‌ي‌ اعضا و بخش‌هاي‌ بدن‌ كه‌ حس‌ دارد، چيره‌ مي‌باشد و هيچ‌ عضو و پاره‌اي‌ از چيرگي‌ و سلطه‌ي‌ نفس‌ دور نيست‌. نفس‌ حيواني‌، مرتبه‌ي‌ پاييني‌ از حيات‌ تجرّدي‌ است‌ و روح‌، مرتبه‌ي‌ بالاتري‌ از نفس‌ است‌. دسته‌اي‌ از حيوان‌هاي‌ برتر، مرتبه‌ي‌ پايين‌ روح‌ و بسياري‌ از آن‌ها نيز تنها مرتبه‌ي‌ پايين‌ نفس‌ را دارا هستند؛ بنابراين‌، حيوان‌ با جداشدن‌ نفس‌ از بدنش‌، مردار مي‌گردد.

مسأله ( 71 ) فقه‌، تنها از پاك‌ بودن‌ آن‌ بخش‌هايي‌ از بدن‌ حيوان‌ سخن‌ مي‌گويد كه‌ داراي‌ حس‌ نيست‌ و هنگامي‌ كه‌ حيوان‌ هنوز زنده‌ است‌، با جدا شدن‌ آن‌ بخش‌، احساس‌ درد نمي‌كند. بر اين‌ اساس‌، پشم‌، كرك‌، پر، چنگال‌، شاخ‌، مو، ناخن‌ و دندان‌ مردار؛ خواه‌ حيوان‌ باشد يا انسان‌، پاك‌ است‌ و اگر دستِ خيس‌ به‌ آن‌ برخورد كند، نجس‌ نمي‌شود.

مسأله ( 72 ) همه‌ي‌ اجزاي‌ بدن‌ حيواني‌ كه‌ نجس‌ است‌؛ مانند: سگ‌ و خوك‌، نجس‌ است‌ و ميان‌ بخش‌هاي‌ ذكر شده‌ در مسأله‌ي‌ پيش‌ و ديگر پاره‌هاي‌ بدنِ آن‌، تفاوتي‌ نيست‌. بنابراين‌، اگر چيز خيسي‌ به‌ مو، ناخن‌ و دندان‌ اين‌ حيوانات‌ برسد، نجس‌ مي‌شود.

·               شك‌ در مردار

مسأله ( 73 ) اگر در مردار بودن‌ حيواني‌ شك‌ شود و خود آن‌ حيوان‌ نجس‌ نباشد، پاك‌ است‌.

مسأله ( 74 ) اگر شك‌ شود كه‌ مرداري‌ خون‌ جهنده‌ دارد يا خير تا نجس‌ باشد يا نه‌، نجس‌ دانسته‌ نمي‌شود و همه‌ي‌ بخش‌هاي‌ آن‌ پاك‌ است‌، ولي‌ در صورتي‌ كه‌ شك‌ در حس‌ داشتن‌ عضوي‌ از حيوان‌ مرده‌ باشد؛ آن‌ بخش‌ نجس‌ مي‌باشد.

·               عضو جدا شده‌

مسأله ( 75 ) اگر از تن‌ انسان‌ يا حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد و زنده‌ است‌ گوشت‌ يا عضو ديگري‌ كه‌ حس‌ دارد جدا شود؛ آن‌ عضو نجس‌ است‌ و حكم‌ مردار را دارد.

مسأله ( 76 ) آنچه‌ همراه‌ جنين‌ است‌ بر دو دسته‌ مي‌باشد:

يكم‌ ـ چيزي‌ كه‌ بدن‌ جنين‌ شمرده‌ مي‌شود؛ مانند: نطفه‌، علقه‌ و مضغه‌ تا پيش‌ از چهار ماهگي‌ ـ كه‌ روح‌ به‌ صورت‌ عادي‌ در جنين‌ دميده‌ نمي‌شود ـ پاك‌ است‌، ولي‌ اگر به‌ آن‌ نطفه‌ يا خون‌ گفته‌ نشود و روح‌ در جنين‌ دميده‌ شده‌ باشد، در حكم‌ مردار است‌ و چنانچه‌ جنين‌ آدمي‌ باشد، خود نياز به‌ غسل‌ ميّت‌ دارد و برخورد با آن‌، سبب‌ غسل‌ مس‌ ميّت‌ مي‌گردد؛ هرچند خود اين‌ اجزا نجس‌ نيست‌، مگر آن‌ كه‌ به‌ نجس‌ آلوده‌ باشد.

دوم‌ ـ چيزهايي‌ مانند: كيسه‌ي‌ آب‌، جفت‌، بند ناف‌؛ چنانچه‌ آلوده‌ به‌ خون‌ يا نجاست‌ ديگري‌ نباشد، نجس‌ نيست‌.

·               پوست‌ اضافي‌ بدن‌

مسأله ( 77 ) پوست‌هاي‌ اضافي‌ كه‌ از لب‌، سر، دست‌ يا ديگر جاهاي‌ بدن‌ انسان‌ يا حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ دارد جدا مي‌شود و خون‌ يا گوشت‌ به‌ همراه‌ ندارد؛ خواه‌ خود جدا شود يا كسي‌ آن‌ را جدا سازد، پاك‌ است‌؛ خواه‌ به‌ هنگام‌ افتادن‌، رسيده‌ و كامل‌ شده‌ باشد يا نه‌، و يا با فشار جدا گردد يا بدون‌ فشار، همراه‌ با درد جدا شود يا بدون‌ درد.

·               تخم‌ مرغ‌ در شكم‌ مرغ‌ مرده‌

مسأله ( 78 ) تخم‌ مرغي‌ كه‌ از شكم‌ مرغ‌ مرده‌ بيرون‌ مي‌آيد؛ هرچند پوست‌ رويِ آن‌ سخت‌ نشده‌ باشد، اگر به‌گونه‌اي‌ است‌ كه‌ نجاست‌ به‌ درون‌ آن‌ نمي‌رود، پاك‌ است‌؛ هرچند سطح‌ ظاهري‌ آن‌ به‌ سبب‌ برخورد با رطوبت‌ تن‌ مردار نجس‌ مي‌گردد و لازم‌ است‌ آب‌ كشيده‌ شود.

·               پنير مايه‌ يا شير مردار

مسأله ( 79 ) اگر برّه‌ يا بزغاله‌ پيش‌ از علف‌خوار شدن‌ مردار شود، پنير مايه‌اي‌ كه‌ از شيردان‌ آن‌ بيرون‌ مي‌آيد پاك‌ است‌، ولي‌ سطح‌ ظاهري‌ آن‌ به‌ سبب‌ برخورد با رطوبت‌ بدن‌ مردار نجس‌ شده‌ و پاك‌ نمودن‌ آن‌ لازم‌ است‌.

مسأله ( 80 ) اگر حيوان‌ حلال‌ گوشتي‌؛ مانند: گوسفند و گاو مردار شود و در پستان‌ آن‌ شيري‌ باقي‌ بماند، آن‌ شير به‌ خاطر برخورد با رطوبت‌ بدن‌ مردار نجس‌ است‌.

·               كالاي‌ توليدي‌ در كشورهاي‌ غيرمسلمان‌

مسأله ( 81 ) همه‌ي‌ خوراكي‌هاي‌ غيرگوشتي‌؛ مانند: روغن‌، كره‌ و پنير و كالاهاي‌ غيرخوراكي‌؛ مانند: دارو، عطر، ادكلن‌، صابون‌ و واكس‌ كه‌ توليدي‌ كشورهاي‌ غيراسلامي‌ است‌ يا در همان‌ كشورها مورد استفاده‌ي‌ مسلمانان‌ قرار مي‌گيرد، اگر به‌ نجاست‌ آن‌ اطمينان‌ حاصل‌ نشود، پاك‌ است‌.

مسأله ( 82 ) گوشت‌ يا پوست‌ حيواني‌ كه‌ از كشورهاي‌ غيراسلامي‌ آورده‌ مي‌شود، نجس‌ است‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ مي‌باشد، مگر آن‌ كه‌به‌گونه‌اي‌ ذبح‌ شرعي‌ آن‌ دانسته‌ شود و تنها مسلمان‌ بودن‌ فروشنده‌ براي‌ پي‌ بردن‌ به‌ پاكي‌ آن‌ بسنده‌ نيست‌.

·               گوشت‌، پيه‌ و چرم‌

مسأله ( 83 ) گوشت‌، پيه‌ و چرمي‌ كه‌ در بازار مسلمانان‌ يافت‌ مي‌شود پاك‌ است‌ و خريد و فروش‌ و به‌كار بردن‌ آن‌ اشكال‌ ندارد و پوشيدن‌ لباس‌ چرمي‌ كه‌ به‌ اين‌ صورت‌ فراهم‌ مي‌گردد، براي‌ نماز بدون‌ اشكال‌ است‌.

مسأله ( 84 ) هر چيزي‌ كه‌ در دست‌ مسلمان‌ است‌؛ هرچند در كشوري‌ غيراسلامي‌ باشد، پاك‌ است‌، مگر اطمينان‌ يابد كه‌ وي‌ آن‌ را از كافر گرفته‌ است‌ و يا مسايل‌ شرعي‌ خود را رعايت‌ نمي‌كند.

مسأله ( 85 ) اگر اطمينان‌ يابد كه‌ كافري‌ براي‌ جلب‌ اطمينان‌ مسلمانان‌، مسايل‌ شرعي‌ را در زمينه‌هاي‌ ذكر شده‌ رعايت‌ مي‌كند، همه‌ي‌ كالاهاي‌ توليدي‌ وي‌ پاك‌ است‌ و خريد و فروش‌ و به‌كار بردن‌ آن‌ اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 86 ) اگر در كشورهاي‌ غيراسلامي‌، مسلماني‌ با اين‌ كالاها همانند كالاهاي‌ پاك‌ برخورد كند، مي‌توان‌ به‌ كردار مسلمان‌ اطمينان‌ نمود و آن‌ را پاك‌ دانست‌، مگر آن‌ كه‌ اطمينان‌ شود آن‌ مسلمان‌ مسايل‌ شرعي‌ خود را رعايت‌ نمي‌كند.

مسأله ( 87 ) درباره‌ي‌ كالاهاي‌ توليدي‌ ذكر شده‌، اگر در بازار مسلمانان‌ باشد يا مسلماني‌ در توليد آن‌ نقش‌ داشته‌ باشد، به‌ هرگونه‌ شكي‌ توجه‌ نمي‌شود. همچنين‌ به‌ شك‌ درباره‌ي‌ رعايت‌ كردن‌ توليد كنندگان‌ نسبت‌ به‌ احكام‌ شرعي‌ اعتنا نمي‌شود.

مسأله ( 88 ) خريد كالا از كافري‌ كه‌ دانسته‌ مي‌شود آن‌ را از مسلمان‌ گرفته‌ و بدون‌ تصرفي‌ به‌دست‌ مسلمان‌ رسانده‌ است‌، اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 89 ) اگر فراورده‌هاي‌ گوشتي‌ و كالايي‌ را از مسلماني‌ بگيرد كه‌ دستورهاي‌ شرعي‌ را رعايت‌ نمي‌كند و آن‌ فراورده‌ يا كالا را از كافري‌ گرفته‌، لازم‌ است‌ از آن‌ دوري‌ نمايد.

·               جانوران‌ پاك‌

مسأله ( 90 ) همه‌ي‌ جانوران‌ خشكي‌، آبزي‌، وحشي‌، اهلي‌، گوشت‌خوار، علف‌خوار، درنده‌، بي‌آزار، داراي‌ چنگال‌ يا بدون‌ چنگال‌، از خانواده‌ي‌ حشره‌ها باشد يا پرندگان‌ يا خزندگان‌؛ غير از سگ‌ و خوك‌ خشكي‌، پاك‌ مي‌باشد.

6 و 7 ـ سگ‌ و خوك‌

مسأله ( 91 ) همه‌ي‌ اجزاي‌ طبيعي‌ خوك‌ و سگي‌ كه‌ در خشكي‌ زندگي‌ مي‌كند؛ مانند: مو، ناخن‌، پنجه‌، استخوان‌؛ حتّي‌ آب‌ دهان‌، چشم‌ و بيني‌ آن‌، نجس‌ مي‌باشد و در اين‌ حكم‌ تفاوتي‌ ندارد كه‌ سگ‌ از چه‌ گونه‌اي‌ باشد؛ شكاري‌ باشد يا خانگي‌، سگ‌ گله‌ باشد يا ولگرد يا زينتي‌ و يا عادي‌ و خواه‌ آلوده‌ و كثيف‌ باشد يا بهداشت‌ كامل‌ نسبت‌ به‌ آن‌ رعايت‌ گردد.

مسأله ( 92 ) سگ‌ و خوك‌ دريايي‌، مانند ديگر جانوران‌ پاك‌ مي‌باشد.

مسأله ( 93 ) اگر حيواني‌ از سگ‌ و خوك‌ يا از جفت‌گيري‌ يكي‌ از اين‌ دو با حيوان‌ ديگري‌ زاده‌شود و به‌ آن‌ سگ‌ و خوك‌ نگويند، پاك‌ است‌.

مسأله ( 94 ) اگر عرف‌ مردم‌، حيواني‌ را سگ‌ يا خوك‌ بداند، آن‌ حيوان‌ نجس‌ است‌؛ هرچند از سگ‌ و خوك‌ زاده‌ نشده‌ باشد.

8 ـ كافر

سخن‌ گفتن‌ از كافر در رديف‌ نجاست‌ها به‌ معناي‌ آن‌ است‌ كه‌ وي‌ به‌ سبب‌ كفر خويش‌، از مقام‌ انساني‌ سقوط‌ كرده‌ است‌ و حكم‌ به‌ كفر كسي‌ نمودن‌، همچون‌ حكم‌ دادن‌ به‌ قتل‌ و كشتن‌ وي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند به‌ حق‌ يا ناحق‌ باشد؛ بنابراين‌، لازم‌ است‌ با اهتمام‌ تمام‌ و آگاهي‌ كامل‌، از كفر بحث‌ شود؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ از هر انحراف‌ و كژروي‌ به‌دور باشد. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ شناخت‌ كافر، امر پيچيده‌اي‌ است‌ كه‌ گاه‌ مي‌تواند در كسوت‌ فردي‌ مسلمان‌ و اهل‌ قبله‌ ظاهر گردد يا خود را در چهره‌ي‌ فردي‌ كه‌ پيامبري‌ صاحب‌ كتاب‌ يا دسته‌اي‌ از پيامبران‌ را باور دارد، بنماياند يا به‌ صورت‌ آشكارا در افراد ملحد، مادي‌ و بت‌ پرست‌ ظهور يابد. بنابراين‌، بر اثر اهميت‌ مورد، لازم‌ است‌ در شناخت‌ كفر و كافر اهتمام‌ فراوان‌ و دقت‌ ويژه‌اي‌ به‌ كار رود.

مسأله ( 95 ) كافر به‌ كسي‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ خداوند متعال‌ را انكار نمايد يا درباره‌ي‌ حق‌تعالي‌ شك‌ داشته‌ باشد؛ مانند: افراد ملحد، مادي‌ و بت‌پرست‌ ـ يا دوگانگي‌ را باور داشته‌ باشد؛ مانند آنچه‌ به‌ باورمندان‌ به‌ يزدان‌ و اهريمن‌ نسبت‌ داده‌ مي‌شود، يا سه‌گانگي‌ را باور داشته‌ باشد؛ مانند: كساني‌ كه‌ به‌ اقانيم‌ سه‌گانه‌(اب‌، ابن‌ و روح‌القدس‌) عقيده‌ دارند يا درباره‌ي‌ پيامبري‌ و خاتميّت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم شك‌ يا انكار داشته‌ باشند يا به‌ چيزي‌ كه‌ سبب‌ دروغ‌ بستن‌ به‌ ايشان‌ مي‌شود باور نداشته‌ باشند؛ مانند: انكار و شك‌ در وجوب‌ نماز و روزه‌ كه‌ چنين‌ باوري‌ ناگزير به‌ دروغ‌ پنداشتن‌ خدا و رسول‌ مي‌انجامد؛ خواه‌ از آن‌ آگاه‌ باشد يا ناآگاه‌؛ ضروري‌ بودن‌ آن‌ را بداند يا نداند؛ امر موردِ انكار يا شك‌، ضروري‌ دين‌ باشد يا غير ضروري‌؛ درباره‌ي‌ مبدء و معاد و اصول‌ دين‌ باشد يا اخلاق‌ يا فروع‌ دين‌، و خواه‌ وي‌، خود را مسلمان‌ بداند و مانند مسلمانان‌ رفتار نمايد يا خير، در هر صورت‌، يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ ياد شده‌ براي‌ كافر دانستن‌ وي‌ كافي‌ است‌.

مسأله ( 96 ) دوگانه‌پرستي‌؛ خواه‌ داراي‌ پيش‌فرض‌هاي‌ پنداري‌ باشد يا خير، تا مورد باور قرار نگيرد و دروغ‌ پنداشتن‌ خدا و رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم را همراه‌ نداشته‌ باشد، سبب‌ كفر نمي‌گردد.

مسأله ( 97 ) بر زبان‌ نياوردن‌ شهادت‌ و گواهي‌ ندادن‌ به‌ اسلام‌، كسي‌ را كافر نمي‌كند؛ هرچند در صورتي‌ كه‌ سابقه‌ي‌ مسلماني‌ يا تبعيت‌ اسلام‌ را نداشته‌ باشد، احكام‌ مسلماني‌ درباره‌ي‌ او جاري‌ نمي‌گردد و نمي‌توان‌ او را مسلمان‌ به‌شمار آورد.

·               اهل‌ كتاب‌

مسأله ( 98 ) اهل‌ كتاب‌(يهوديان‌، مسيحيان‌، يا زرتشتيان‌ كه‌ چيزي‌ مانند كتاب‌ دارند) كافرند و نسبت‌ داشتن‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ عليه السلام يا حضرت‌ عيسي‌ عليه السلام يا كتاب‌ آسماني‌، كفر آن‌ها را برطرف‌ نمي‌سازد؛ زيرا گذشته‌ از دوگانه‌باوري‌ يا باور به‌ اقانيم‌ سه‌گانه‌، منكر پيامبري‌ رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم و خاتميّت‌ آن‌ حضرت‌ مي‌باشند و اگر چندگانه‌ باور نباشند و به‌ پيامبري‌ و خاتميّت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم گواهي‌ دهند، ديگر يهودي‌ يا مسيحي‌ شناخته‌ نمي‌شوند.

·               نجس‌ بودن‌ كافر

مسأله ( 99 ) نجس‌ بودن‌ كافر مانند ديگر نجاست‌هاي‌ شرعي‌، امري‌ واقعي‌ است‌ و همه‌ي‌ اجزا و رطوبت‌ بدن‌؛ حتّي‌ مو، ناخن‌، آب‌ دهان‌، چشم‌ و بيني‌ و عرق‌ وي‌ نجس‌ است‌ و در اين‌ زمينه‌، ميان‌ كافر كتابي‌ و غير آن‌ تفاوتي‌ نيست‌.

مسأله ( 100 ) نجاست‌ عيني‌ و شرعي‌ كافر، امري‌ غير از نجس‌ شدن‌ آن‌ در برخورد با برخي‌ از نجاست‌ها مانند شراب‌ است‌.

مسأله ( 101 ) نجس‌ بودن‌ كافر و اهل‌ كتاب‌ امري‌ سياسي‌ و اعتباري‌ و به‌ معناي‌ پليدي‌ ظاهري‌ و پنداري‌ نيست‌ تا تنها براي‌ دور نگه‌داشتن‌ مسلمانان‌ از معاشرت‌ با آن‌ها باشد، بلكه‌ امري‌ تكويني‌ و واقعي‌ است‌ كه‌ ناگزير با كفر و نجاست‌ واقعي‌ آن‌ها همراه‌ است‌.

·               كفر و ارتداد

مسأله ( 102 ) مرتدّ فطري‌ و ملّي‌ كافر است‌. مرتد فطري‌، مسلمان‌ زاده‌اي‌ است‌ كه‌ بعد از پذيرش‌ اسلام‌ به‌ كفر گراييده‌ و مرتد ملي‌، كافر زاده‌اي‌ است‌ كه‌ بعد از پذيرش‌ اسلام‌ به‌ كفر سابق‌ خود بازگشته‌ است‌.

·               خوارج‌ و ناصبي‌ها

مسأله ( 103 ) از ديگر نمونه‌هاي‌ روشن‌ كفر، خوارج‌ و ناصبي‌ها هستند كه‌ با امامان‌ معصوم‌ : و به‌ويژه‌ حضرت‌ اميرمؤمنان‌ عليه السلام دشمني‌، كينه‌ و ستيز دارند. اينان‌ از فرومايه‌ترين‌ كافرانند؛ هرچند همه‌ي‌ كافران‌ در نجس‌ بودن‌، حكم‌ يكساني‌ دارند.

مسأله ( 104 ) بدترين‌ كافران‌ ـ كه‌ در صورت‌ توانمندي‌ و در پي‌نداشتن‌ تباهي‌، كشتن‌ آن‌ها واجب‌ است‌ ـ كساني‌ هستند كه‌ با خدا و رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم يا حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها و حضرات‌ ائمه‌ي‌ معصومين‌ (علیهم السلام) يا هر يك‌ از پيامبران‌ الهي‌ و فرشتگان‌ خداوند، ستيز و دشمني‌ آشكار دارند يا به‌ آن‌ها دشنام‌ مي‌دهند و بي‌حرمتي‌ مي‌كنند.

حكم‌ حاضر در صورتي‌ است‌ كه‌ وي‌ ديوانه‌ نباشد يا خشم‌ فراوان‌ و كنترل‌ نشدني‌ نداشته‌ باشد؛ اگرچه‌ وي‌ باز گناه‌كار است‌؛ چرا كه‌ در هيچ‌ حالي‌ چنين‌ رفتاري‌ دور از گناه‌ و سركشي‌ نمي‌باشد، مگر آن‌كه‌ ويژگي‌هاي‌ مكلف‌ شرعي‌ را نداشته‌ باشند و در رديف‌ مستضعفان‌ فكري‌ قرار گيرند كه‌ موارد اندكي‌ دارد.

·               غاليان‌ (زياده‌ انگاران‌)

مسأله ( 105 ) غاليان‌؛ كساني‌ هستند كه‌ درباره‌ي‌ ائمّه‌ي‌ معصومين‌ : غلوّ و زياده‌انگاري‌ دارند؛ به‌ اين‌ معنا كه‌ ائمّه‌ي‌ معصومين‌ : را ـ نعوذ بالله ـ خدا مي‌دانند. اينان‌ گذشته‌ از آن‌كه‌ داراي‌ باوري‌ باطل‌ و جاهلانه‌ مي‌باشند و در آگاهي‌ و پذيرش‌ حق‌ نيز كوتاهي‌ كرده‌اند، كافر، و ناگزير نجس‌ هستند، ولي‌ هم‌اكنون‌ نمي‌توان‌ كسي‌ را با چنين‌ باوري‌ سراغ‌ داشت‌ و حتّي‌ دسته‌اي‌ از درويشان‌ كه‌ خود را «علي‌ اللّهي‌» مي‌دانند يا ديگران‌ آنان‌ را به‌ اين‌ نام‌ مي‌خوانند، چنين‌ باوري‌ را ادّعا ندارند، بلكه‌ آن‌ها به‌ سبب‌ دوستي‌ و ناآگاهي‌ واژه‌هايي‌ ناهمگون‌ را به‌ شيوه‌ي‌ «شَطْح‌» بازگو مي‌كنند كه‌ به‌ ظاهر معناي‌ غلوّ دارد. البته‌، بر آگاهان‌ دين‌ لازم‌ است‌ كه‌ براي‌ آگاه‌سازي‌ آنان‌ گامي‌ مؤثر و مناسب‌ بردارند.

مسأله ( 106 ) كساني‌ كه‌ همه‌ي‌ ويژگي‌هاي‌ كمالي‌ و اسما و صفات‌ الهي‌ را با دَهش‌ و عنايت‌ حق‌تعالي‌ و به‌گونه‌ي‌ كمال‌ پديداري‌ به‌ حضرات‌ چهارده‌ معصوم‌ : نسبت‌ مي‌دهند و با اين‌ وصف‌، ذات‌ و كمال‌ ذاتي‌ را تنها براي‌ حضرت‌ حق‌ منظور مي‌دارند، نه‌ تنها غالي‌ نيستند و باور آنان‌ اشكال‌ ندارد، بلكه‌ اين‌ باور، پايه‌اي‌ ارزشمند و مهم‌ در دين‌ دارد و از بالاترين‌ مراتب‌ ولايت‌ و معرفت‌ به‌ اولياي‌ الهي‌ به‌ شمار مي‌رود و باورمندان‌ آن‌ از نمونه‌هاي‌ آشكار ارادتمندان‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ : مي‌باشند و خداوند منّان‌، توفيق‌ رسيدن‌ به‌ چنين‌ باور نوري‌ و ملكوتي‌ را تنها بهره‌ي‌ بندگان‌ پاك‌ خود مي‌نمايد.

« غلوّ در بستر تاريخ‌ »

در طول‌ تاريخ‌ اسلام‌، كساني‌ كه‌ درباره‌ي‌ حضرات‌ چهارده‌ معصوم‌ : باور نوري‌ و ملكوتي‌ داشته‌اند بسيار به‌ غلو متهم‌ شده‌اند؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ اگر كسي‌ دوستي‌ خود به‌ اهل‌بيت‌ : را بسيار آشكار مي‌ساخته‌ از اهل‌ غلو شناخته‌ مي‌شده‌ است‌ و ستيزه‌گران‌ با ولايت‌ و نيز عوام‌ اهل‌ ديانت‌ به‌ اين‌گونه‌ سخن‌ها بيش‌تر دامن‌ زده‌اند. پديده‌ي‌ غلو درباره‌ي‌ معصومين‌ : در گذشته‌ي‌ تاريخي‌ خود، مانند عملكرد رسانه‌هاي‌ تبليغي‌ بيگانه‌ با آقا امام‌ زمان‌ (عجل‌ الله‌ تعالي‌ فرجه‌ الشريف‌) در وضعيت‌ كنوني‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ همواره‌ با عشق‌ و علاقه‌ از آن‌ حضرت‌ ياد نمايد، مورد تهمت‌هاي‌ ناشايست‌ قرار مي‌گيرد، با آن‌ كه‌ اين‌گونه‌ كژ رفتاري‌ها نه‌ بيگانگان‌ را جدا مي‌سازد و نه‌ نشانگر همه‌ي‌ دوستان‌ مي‌باشد؛ زيرا كسي‌ كه‌ آشكارا دوستي‌ با حضرت‌ را اعلان‌ مي‌دارد، چگونه‌ مي‌تواند با او بيگانه‌ باشد يا كسي‌ كه‌ پيروِ عاشق‌ و دنباله‌رو راستين‌ آن‌ حضرت‌ است‌، چگونه‌ مي‌تواند از آشكارسازي‌ دوستي‌ بسيار خود به‌دور باشد و ناملايمي‌ بيگانه‌ را به‌ جان‌ نخرد. بنابراين‌، نمي‌توان‌ كسي‌ را با اتهام‌ بي‌مورد و بدون‌ توجه‌ به‌ مرزهاي‌ دقيق‌ و باريك‌ شرعي‌ كافر ناميد و او را نجس‌ دانست‌.

·               حلول‌ و اتحاد

مسأله ( 107 ) هيچ‌ عارف‌ سالكي‌ از حلول‌ و اتحاد، به‌ معناي‌ رايج‌ و عاميانه‌ي‌ آن‌؛ هرچند مي‌تواند با توجيه‌، معناي‌ درستي‌ داشته‌ باشد، ياد نمي‌كند و اگر كسي‌ آن‌ را با غزل‌سرايي‌ و شطح‌ و به‌ زبان‌ عاطفه‌ و احساس‌ دنبال‌ كند، معناي‌ مطابقي‌ آن‌ را منظور نمي‌كند و با آن‌ نمي‌توان‌ به‌ كفر كسي‌ حكم‌ نمود؛ به‌ويژه‌ آن‌ كه‌ بيش‌تر كساني‌ كه‌ اين‌ واژه‌ها را رد مي‌كنند، از دركِ درستي‌ و نادرستي‌ اين‌گونه‌ معاني‌ بدورند و شناخت‌ دقيقي‌ از آن‌ ندارند؛ چنان‌كه‌ «حلول‌»، «اتحاد» و «وحدت‌ وجود» را با هم‌ و به‌گونه‌اي‌ يكسان‌ مي‌آورند كه‌ اين‌ خود، نشانه‌ي‌ بيگانگي‌ آن‌ها از اين‌ معاني‌ است‌.

مسأله ( 108 ) اگر از حلول‌ و اتحاد، معناي‌ مادّيِ و حسي‌ آن‌ لحاظ‌ شود و نشانه‌ي‌ رسيدن‌ بنده‌ با جسم‌ خود به‌ حضرت‌ حق‌ باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ جسماني‌ بودن‌ خداوند را به‌دنبال‌ آورد، گذشته‌ از آن‌ كه‌ اين‌ معنا باطل‌ است‌ و دليلي‌ ندارد، سبب‌ كافر بودن‌ مدّعي‌ آن‌ مي‌گردد. البته‌، اين‌ حكم‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ مراد از جسم‌، تفاهم‌ عرفي‌ آن‌ باشد، ولي‌ در غير مورد ذكر شده‌، معناي‌ آن‌ اجمال‌ دارد و نمي‌توان‌ در آن‌ باور يا رفتاري‌ همراه‌ دروغ‌ پنداشتن‌ خداوند و رسول‌ اكرم صلي الله عليه واله وسلم را يافت‌.

·               وحدت‌ وجود

مسأله ( 109 ) وحدت‌ وجود به‌ معناي‌ درست‌ و دقيق‌ عرفاني‌ و فلسفي‌ خود، از والاترين‌ پايه‌هاي‌ بينش‌ و بلندترين‌ قلّه‌هاي‌ كمال‌ است‌ كه‌ كم‌تر عارف‌ محققي‌ از فتح‌ يا آرزوي‌ دستيابي‌ به‌ آن‌، سخن‌ سر مي‌دهد و دريافت‌ صحيح‌ آن‌ شايسته‌ي‌ پندارهاي‌ همگاني‌ ـ موافق‌ و مخالف‌ ـ نيست‌.

مسأله ( 110 ) وحدت‌ وجود به‌ معناي‌ «همه‌ خدايند» يا «همه‌ مانند خدايند» ـ كه‌ متأسفانه‌ در برخي‌ از عبارت‌هاي‌ فتوايي‌ نيز آمده‌ است‌ ـ نمي‌باشد و اين‌گونه‌ برداشت‌ها از سست‌ترين‌ و مسموم‌ترين‌ گفتارهاست‌ كه‌ ناآگاهان‌ ظاهربين‌ مي‌گويند و هيچ‌ عارف‌ راه‌يافته‌اي‌ چنين‌ گزافه‌گويي‌ را از وحدت‌ وجود منظور نمي‌دارد. اگر كسي‌ چنين‌ معنايي‌ را در پندار خود داشته‌ باشد؛ خواه‌ به‌ آن‌ باورمند باشد يا ستيزه‌جو، ناگزير از گناه‌كاران‌ است‌ و از حقيقت‌ معناي‌ آن‌ به‌دور مي‌باشد؛ هرچند ممكن‌ است‌ ناداني‌ چنين‌ بينديشد و آن‌ را باور نمايد و ناداني‌ ديگر با ستيزه‌جويي‌ چنين‌ برداشتي‌ از وحدت‌ وجود داشته‌ باشد و آن‌ را نپذيرد. اين‌گونه‌ پندارها به‌ معناي‌ صحيح‌ آن‌ ارتباطي‌ ندارد و هر دو گروه‌ با آن‌ بيگانه‌اند. پس‌ نبايد درباره‌ي‌ باريك‌ باوري‌هاي‌ عقلي‌، نازك‌بيني‌هاي‌ عرفاني‌ و ژرف‌نگري‌هاي‌ معرفتي‌، بدون‌ آگاهي‌ بايسته‌ گفت‌وگو نمود و انديشه‌ و حال‌ ديگران‌ را پريشان‌ ساخت‌، بلكه‌ بايد هر امر خطيري‌ را به‌ اهل‌ آن‌ واگذار نمود؛ به‌ويژه‌ درباره‌ي‌ چنين‌ بلنداي‌ مهمي‌ كه‌ نياز به‌ تيزبيني‌ و دور انديشي‌ بسيار دارد و عالي‌ترين‌ جايگاه‌ حقيقت‌ ادراك‌ و وصول‌ انساني‌ است‌.

كسي‌ كه‌ اگر از او درباره‌ي‌ حكم‌ پديده‌هاي‌ ابتدايي‌، مانند الكل‌ پرسش‌ شود كه‌ پاك‌ است‌ يا نجس‌، يا براي‌ نمونه‌، خوردن‌ فلان‌ ماهي‌، حلال‌ است‌ يا حرام‌؟! در پاسخ‌ مي‌گويد: از ويژگي‌ اين‌ پديده‌ ناآگاه‌ است‌ و پيش‌ آگاهان‌ برويد، بهتر است‌ درباره‌ي‌ چنين‌ پديده‌هاي‌ معنوي‌ كه‌ براي‌ همگان‌ قابل‌ فهم‌ نيست‌، همين‌ روش‌ را دنبال‌ كند و فهم‌ و حكم‌ اين‌گونه‌ پديده‌ها را به‌ اهل‌ آن‌ واگذارد و مايه‌ي‌ بي‌بهره‌گي‌ هرچه‌ بيش‌تر خود و ديگران‌ نگردد. چه‌ زيان‌ بزرگي‌ است‌ كه‌ كسي‌ افتراي‌ كفر و نجاست‌ به‌ اولياي‌ خدا را از سر ناآگاهي‌ تا قبر و قيامت‌ به‌ همراه‌ برد!

·               چهره‌هاي‌ مشكوك‌ در ايمان‌ و كفر

مسأله ( 111 ) كسي‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ مسلمان‌ است‌ يا كافر؛ خواه‌ زنده‌ باشد يا مرده‌، اگر جايي‌ باشد كه‌ بيش‌تر افراد آن‌ كافرند و نشانه‌اي‌ بر مسلمان‌ بودن‌ وي‌ در دست‌ نيست‌؛ هرچند نمي‌توان‌ او را كافر و نجس‌ دانست‌، ولي‌ در حكم‌ مسلمان‌ نمي‌باشد؛ براي‌ نمونه‌، اگر وي‌ زنده‌ باشد، نمي‌توان‌ زن‌ مسلمان‌ به‌ او داد و چنانچه‌ مرده‌ است‌ نبايد در گورستان‌ مسلمانان‌ به‌خاك‌ سپرده‌ شود.

مسأله ( 112 ) اگر شخص‌ مشكوكي‌ به‌ مسلماني‌ خود اقرار نمايد، احكام‌ اسلام‌ بر او جاري‌ مي‌گردد و نيازي‌ به‌ جست‌وجو نيست‌؛ هرچند در اقرار وي‌ شك‌ باشد، ولي‌ تا هنگامي‌ كه‌ درباره‌ي‌ او رفع‌ شك‌ نشود، نبايد ويژگي‌هاي‌ خاص‌ مسلماني‌ بر او بار گردد؛ براي‌ نمونه‌، نمي‌توان‌ او را مسؤول‌ كار يا امانت‌دار كسي‌ يا چيزي‌ قرار داد.

مسأله ( 113 ) كسي‌ كه‌ در گذشته‌ كافر يا مسلمان‌ بوده‌ است‌، اگر در كفر يا اسلام‌ كنوني‌ وي‌ شك‌ گردد، بايد برابر زمان‌ گذشته‌ي‌ او حكم‌ نمود؛ مگر آن‌كه‌ نشانه‌اي‌ بر خلاف‌ گذشته‌ي‌ كافر باشد كه‌ در اين‌ صورت‌ كافر دانسته‌ نمي‌شود، ولي‌ در مورد مسلمان‌؛ هرچند نشانه‌اي‌ برخلاف‌ اسلام‌ گذشته‌ي‌ وي‌ باشد، نمي‌توان‌ او را تنها با نشانه‌ي‌ كفر، كافر دانست‌، بلكه‌ همان‌ باور و رفتار پيشين‌، ملاك‌ مسلماني‌ وي‌ است‌.

·               فرزند كافر و تبعيت‌ و استقلال‌

مسأله ( 114 ) اگر پدر، مادر، پدربزرگ‌ و مادربزرگِ فرزند نابالغي‌، همگي‌ كافر باشند، بچه‌ در حكم‌ آن‌ها مي‌باشد و نجس‌ است‌.

مسأله ( 115 ) ملاك‌ كفر نابالغ‌، پدر و مادر وي‌ است‌ و با بودن‌ اين‌ دو، پدربزرگ‌ و مادربزرگ‌ وي‌ معيار قرار نمي‌گيرند؛ البته‌، در نبود پدر و مادر و بودن‌ پدر بزرگ‌ و مادربزرگ‌ و در صورتي‌ كه‌ نابالغ‌، ايمان‌ خود را آشكار ننمايد، به‌ آنان‌ مي‌پيوندد.

مسأله ( 116 ) اگر تنها پدر يا مادر، مسلمان‌ باشد، كودك‌ آنان‌ حكم‌ او را دارد و پاك‌ است‌ و در نبود پدر و مادر؛ چنانچه‌ پدربزرگ‌ يا مادربزرگ‌ مسلمان‌ وي‌ سرپرست‌ بچه‌ باشد، مسلماني‌ آنان‌ سبب‌ پاكي‌ وي‌ مي‌گردد؛ هرچند پدر و مادر به‌ هنگام‌ زنده‌ بودن‌ كافر باشند. اين‌ حكم‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ بچه‌ نسبت‌ به‌ ديانت‌ بي‌تفاوت‌ باشد و واكنشي‌ از خود نشان‌ ندهد.

مسأله ( 117 ) اگر بچه‌اي‌ كه‌ مميز است‌ و خوب‌ و بد امور را تشخيص‌ مي‌دهد اسلام‌ را باور كند، پاك‌ است‌؛ هرچند پدر و مادر وي‌ كافر باشند، ولي‌ در صورتي‌ كه‌ درباره‌ي‌ اسلام‌، مشكوك‌ يا سرگردان‌ باشد، حكم‌ پدر و مادر كافر خود را دارد.

مسأله ( 118 ) بچه‌ي‌ غيرمميز در پيوستن‌ به‌ كافران‌ مانند بچه‌ي‌ مميّز است‌، ولي‌ با اين‌كه‌ در سن‌ تمييز نيست‌، اگر باور خود درباره‌ي‌ اسلام‌ را آشكار سازد، كافر شمرده‌ نمي‌شود ومميّز به‌شمار مي‌آيد.

مسأله ( 119 ) اگر بچه‌ي‌ مميّز اظهار كفر كند و پدر و مادر وي‌ نيز كافر باشند، كفر و نجاست‌ او به‌خاطر پدر و مادر اوست‌ كه‌ از كافران‌ به‌شمار مي‌آيند و اظهار كفر او مورد ملاك‌ شرعي‌ قرار نمي‌گيرد.

9ـ شراب‌

مسأله ( 120 ) شراب‌ و هر مايعي‌ كه‌ به‌ خودي‌ خود روان‌ است‌ و به‌ صورت‌ عادي‌ انسان‌ و حتّي‌ حيوان‌ را مست‌ مي‌كند، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

مسأله ( 121 ) اگر ماده‌اي‌ مانند حشيش‌ و بنگ‌، روان‌ نباشد، نجس‌ نيست‌؛ هرچند به‌گونه‌اي‌ آن‌ را روان‌ سازند و نشئگي‌ هم‌ داشته‌ باشد.

مسأله ( 122 ) مصرف‌ و به‌ كار بردن‌ مخدّري‌ كه‌ سبب‌ زيانِ ناگزير يا اعتيادي‌ زيان‌آور يا مرگ‌ مي‌گردد؛ هرچند نجس‌ نباشد، حرام‌ است‌.

مسأله ( 123 ) هرگونه‌ ماده‌ي‌ مست‌كننده‌، نجس‌ و حرام‌ است‌ و چنانچه‌ آن‌ را جامد و غير روان‌ يا پودر سازند، ولي‌ مست‌كنندگي‌ خود را حفظ‌ نمايد، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

·               الكل‌، دارو و عطر خارجي‌

مسأله ( 124 ) الكل‌ صنعتي‌ و سفيد كه‌ در كارهاي‌ صنعتي‌، درماني‌ يا بهداشتي‌ به‌كار مي‌رود؛ چنانچه‌ مست‌كننده‌ باشد، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌؛ هرچند با آب‌ يا ماده‌ و مايع‌ ديگري‌ نيز آميخته‌ گردد تا قابل‌ خوردن‌ شود، ولي‌ اگر مست‌كنندگي‌ آن‌ معلوم‌ نباشد يا دانسته‌ نشود كه‌ از مايع‌ مست‌كننده‌اي‌ گرفته‌ شده‌ پاك‌ است‌ و نياز به‌ جست‌وجو و بررسي‌ ندارد.

مسأله ( 125 ) چنانچه‌ به‌ مست‌كنندگي‌ و نجاست‌ عطرها يا ادكلن‌هاي‌ خارجي‌ يا داروهاي‌ موجود آگاهي‌ پيدا نشود، اين‌ داروها پاك‌ شمرده‌ مي‌شود و كاربرد آن‌ اشكال‌ ندارد.

·               جوشيدن‌ انگور يا آب‌ آن‌

مسأله ( 126 ) اگر انگور يا آب‌ آن‌ با آفتاب‌، گرما يا پختن‌ به‌ جوش‌ آيد و دانسته‌ شود كه‌ مست‌كننده‌ است‌، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌ و اگر مست‌ كننده‌ نباشد يا مست‌كنندگي‌ آن‌ معلوم‌ نباشد، باز خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌؛ هرچند نجس‌ نمي‌باشد.

مسأله ( 127 ) اگر دو سوم‌ آب‌ انگور به‌گونه‌اي‌ با گرما بخار گردد، يك‌سوم‌ باقي‌ مانده‌ي‌ آن‌ پاك‌ و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌.

مسأله ( 128 ) اگر در به‌ جوش‌ آمدن‌ انگور يا آب‌ آن‌ شك‌ شود، پاك‌ شمرده‌ مي‌شود و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌؛ هرچند مقداري‌ گرما نيز ديده‌ باشد.

·               جوشيدن‌ خرما، مَويز و كشمش‌

مسأله ( 129 ) جوشيده‌ي‌ خرما، مويز و كشمش‌ يا آب‌ آن‌؛ هرگونه‌ كه‌ به‌ جوش‌ آمده‌ باشد، پاك‌ و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌؛ خواه‌ تنها به‌ جوش‌ آيد يا با هم‌ يا در غذا.

مسأله ( 130 ) اگر پس‌ از جوش‌ آمدن‌ مواد ياد شده‌ آشكار شود كه‌ مست‌ كننده‌ است‌، نجس‌ شمرده‌ مي‌شود و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

10 ـ آب‌جو (فقّاع‌)

فُقّاع‌، آبي‌ است‌ كه‌ به‌ شيوه‌ي‌ ويژه‌اي‌ از جو گرفته‌ مي‌شود و در فارسي‌ به‌ آن‌ «آب‌جو» مي‌گويند؛ چنانچه‌ مست‌ كننده‌ باشد، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

مسأله ( 131 ) آبي‌ كه‌ از جو گرفته‌ مي‌شود و به‌ آن‌ «ماءالشعير» مي‌گويند؛ چنانچه‌ مست‌كننده‌ نباشد، پاك‌ و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌.

« موارد چهارگانه‌ي‌ غير نجس‌ »

1ـ عرق‌ جنب‌ از حرام‌

مسأله ( 132 ) عرق‌ جنب‌ از حرام‌ عرقي‌ است‌ كه‌ در هنگام‌ جنابت‌ از حرام‌ يا پس‌ از آن‌ تا پيش‌ از غسل‌ جنابت‌ از بدن‌ بيرون‌ مي‌آيد؛ خواه‌ جنابت‌ از زن‌ باشد يا مرد، به‌ جماع‌ باشد يا استمنا، به‌ زنا باشد يا لواط‌ يا نزديكي‌ با حيوان‌، زن‌ در عادت‌ ماهيانه‌ باشد يا در نفاس‌، در احرام‌ باشد يا در روزه‌ي‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌، عرق‌، داراي‌ رطوبت‌ باشد يا خشك‌ شده‌ باشد، در هر صورت‌، نجس‌ نيست‌ و با بدن‌ يا لباسي‌ كه‌ به‌ آن‌ آلوده‌ شده‌ است‌ مي‌توان‌ نماز خواند؛ اگرچه‌ نماز گزاردن‌ در آن‌ كراهت‌ دارد.

مسأله ( 133 ) كسي‌ كه‌ ابتدا از حلال‌ و سپس‌ از حرام‌ جنب‌ شود، همين‌ حكم‌ را دارد و در صورتي‌ كه‌ با آن‌ بدن‌ و لباس‌ نماز بخواند، كراهت‌ ندارد.

مسأله ( 134 ) اگر وظيفه‌ي‌ كسي‌ كه‌ از حرام‌ جنب‌ شده‌ است‌ تيمم‌ باشد، عرق‌ پس‌ از تيمّم‌ چنين‌ حكمي‌ را ندارد.

مسأله ( 135 ) چنين‌ كسي‌ اگر خواست‌ با آب‌ قليل‌ غسل‌ نمايد، لازم‌ نيست‌ با آب‌ سرد و ملايم‌ غسل‌ كند تا تن‌ وي‌ در هنگام‌ غسل‌ عرق‌ نكند؛ چرا كه‌ عرق‌ جنب‌ از حرام‌ نجس‌ نيست‌.

2ـ عرق‌ حيوان‌ نجاست‌خوار

مسأله ( 136 ) عرق‌ بدن‌ حيوان‌ نجاست‌خوار ـ كه‌ به‌ خوردن‌ نجاست‌ انسان‌ يا نجاست‌ ديگري‌؛ مانند: خون‌ يا فضولات‌ نجس‌ عادت‌ كرده‌ است‌؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ خوراك‌ خود را هر چه‌ بيش‌تر از نجاست‌ قرار مي‌دهد ـ نجس‌ نيست‌؛ خواه‌ شتر باشد يا حيواني‌ ديگر. همه‌ي‌ جانوران‌ در اين‌ حكم‌ يكسان‌ هستند؛ هرچند پرهيز از عرق‌ آن‌ پسنديده‌ است‌.

3ـ خلط ‌هاي‌ غير آلوده‌ به‌ خون‌

مسأله ( 137 ) چرك‌ و خلط‌ غليظي‌ كه‌ از بيني‌ يا گلو مي‌آيد، اگر همراه‌ خون‌ نباشد، پاك‌ است‌ و در صورتي‌ كه‌ به‌ خون‌ آلوده‌ باشد، تنها همان‌ مقدار آلوده‌ به‌ خون‌، نجس‌ مي‌باشد، ولي‌ اگر غليظ‌ نيست‌ و روان‌ است‌؛ چنانچه‌ همراه‌ خون‌ باشد، همه‌ي‌ آن‌ نجس‌ است‌.

مسأله ( 138 ) جايي‌ كه‌ بيرون‌ از دهان‌ يا بيني‌ است‌، اگر با خلط‌ غليظي‌ آلوده‌ گردد و اطمينان‌ يابد كه‌ خوني‌ به‌ همراه‌ آن‌ بوده‌ است‌، نجس‌ مي‌باشد.

4ـ تماس‌ چيزي‌ با درون‌ بدن‌ انسان‌

مسأله ( 139 ) هر چيزي‌ كه‌ هنگام‌ بيرون‌ آمدن‌ از بدن‌ به‌ نجاست‌ آلوده‌ نيست‌، پاك‌ است‌ و احتمال‌ يا اطمينان‌ برخورد با نجس‌ در درون‌ بدن‌، سبب‌ نجاست‌ آن‌ نمي‌شود؛ خواه‌ آن‌ چيز درون‌ بدن‌ بوده‌ باشد و از آن‌ بيرون‌ آيد؛ مانند: انگل‌، كرم‌ يا آب‌ دهان‌ و بيني‌ و خواه‌ از بيرون‌ به‌ درون‌ برسد و سپس‌ بيرون‌ رود؛ مانند: سرنگ‌، چاقو و وسيله‌ي‌ اِماله‌.

« ديگر احكام‌ طهارت‌ و نجاست‌ »

·                     تفاوت‌ حكم‌ و موضوع‌ در تكليف‌

مسأله ( 140 ) اگر كسي‌ حكم‌ چيزي‌ را نمي‌داند لازم‌ است‌ بپرسد تا آگاه‌ شود، ولي‌ چنانچه‌ درباره‌ي‌ موضوع‌ و مورد چيزي‌ شك‌ داشته‌ باشد، نيازي‌ به‌ پرسش‌ نيست‌ و نبايد به‌ شك‌ خود اعتنا نمايد؛ براي‌ نمونه‌، اگر پاك‌ يا نجس‌ بودن‌ چيزي‌ را نمي‌داند، مانند آن‌كه‌ نمي‌داند عرق‌ جنب‌ از حرام‌ نجس‌ است‌ يا نه‌، يا خون‌ پشه‌ پاك‌ است‌ يا نه‌، بايد از مجتهد صاحب‌ شرايط‌ بپرسد و نبايد پيش‌ از پرسش‌، اثري‌ را بر آن‌ مترتب‌ سازد، ولي‌ اگر براي‌ نمونه‌، بداند خون‌ داخل‌ تخم‌مرغ‌ چه‌ حكمي‌ دارد، ولي‌ شك‌ داشته‌ باشد كه‌ اين‌ خون‌ از خود تخم‌ مرغ‌ است‌ يا از دست‌ او بر تخم‌ مرغ‌ چكيده‌ است‌، نيازي‌ به‌ جست‌وجو و يا پرسش‌ از حكم‌ آن‌ نيست‌ و نبايد به‌ چنين‌ شك‌هايي‌ اعتنا نمايد.

·                     شك‌ در حكم‌ گذشته‌

مسأله ( 141 ) در شك‌، هر چيزي‌ حكم‌ گذشته‌ي‌ خود را دارد و شك‌ كنوني‌ اثري‌ بر حكم‌ گذشته‌ نمي‌گذارد؛ براي‌ نمونه‌، اگر چيزي‌ پيش‌تر نجس‌ بوده‌ و شك‌ نمايد كه‌ پاك‌ شده‌ يا نه‌، نجس‌ است‌ و بايد از آن‌ پرهيز نمود و چيزي‌ كه‌ پيش‌تر پاك‌ بوده‌ و شك‌ دارد نجس‌ شده‌ يا نه‌، پاك‌ است‌ و پرهيز از آن‌ لازم‌ نيست‌ و در اين‌گونه‌ موارد، جست‌وجو و بررسي‌ درباره‌ي‌ هيچ‌ يك‌ از دو طرف‌ حكم‌ لازم‌ نيست‌؛ هرچند بررسي‌ نيز امكان‌ داشته‌ باشد.

·                     موارد شُبهه‌

مسأله ( 142 ) هنگام‌ شك‌ در طهارت‌ و نجاست‌ يا حلال‌ و حرام‌ بودن‌ چيزي‌، اگر مورد شبهه‌، انگشت‌شمار و مورد ابتلا و برخورد باشد، لازم‌ است‌ از آن‌ پرهيز گردد، ولي‌ چنانچه‌ همه‌ي‌ موارد آن‌ مورد ابتلا نيست‌ يا انگشت‌شمار نمي‌باشد و فراوان‌ است‌، نيازي‌ به‌ پرهيز از آن‌ نيست‌.

مسأله ( 143 ) اگر دو ظرف‌ يا دو لباس‌ در اختيار كسي‌ باشد كه‌ بتواند هر دو را به‌ كار برد و بداند كه‌ يكي‌ از آن‌ دو نجس‌ شده‌، ولي‌ نداند كه‌ كدام‌ يك‌ بوده‌، لازم‌ است‌ از هر دو پرهيز نمايد، ولي‌ هرگاه‌ دست‌ يافتن‌ به‌ يكي‌ از آن‌ دو ممكن‌ نباشد و نداند آن‌چه‌ در دسترس‌ اوست‌، نجس‌ شده‌ است‌ يا ديگري‌، لازم‌ نيست‌ از آن‌ پرهيز نمايد.

مسأله ( 144 ) اگر بداند چيزي‌ نجس‌ يا حرام‌ در شهر توزيع‌ و پخش‌ شده‌، مانند آن‌كه‌ گوشت‌ حرام‌ يا ماست‌ نجسي‌ توزيع‌ شده‌، ولي‌ نداند كه‌ اين‌ گوشت‌ به‌ كدام‌ قصابي‌ و آن‌ ماست‌ به‌ كدام‌ لبنياتي‌ داده‌ شده‌ است‌، لازم‌ نيست‌ از هيچ‌ يك‌ از آن‌ چيزهاي‌ مشكوك‌ دوري‌ نمايد.

·                     اعلام‌ چيز نجس‌

مسأله ( 145 ) اگر ببيند فردي‌ با لباس‌ نجس‌ نماز مي‌خواند يا غذاي‌ نجسي‌ را مي‌خورد، واجب‌ نيست‌ به‌ او آگاهي‌ دهد؛ خواه‌ وي‌ نجس‌ بودن‌ آن‌ را بداند و آن‌ را فراموش‌ نموده‌ باشد يا نداند و يا به‌ سهو آن‌ را استفاده‌ نمايد. البته‌، اگر از چيزهاي‌ مشترك‌ باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ كوتاهي‌ بيننده‌ سبب‌ سرايت‌ نجس‌ به‌ خود وي‌ شود، لازم‌ است‌ يا به‌ او آگاهي‌ دهد و يا به‌ گونه‌اي‌ آز آن‌ پرهيز نمايد.

مسأله ( 146 ) اگر ببيند كه‌ جايي‌ از خانه‌، فرش‌ و مانند آن‌ نجس‌ شده‌ است‌ و اطمينان‌ يابد كه‌ آن‌ نجاست‌ به‌ چيز ديگري‌؛ مانند: لباس‌ وي‌ مي‌رسد، بايد به‌ او آگاهي‌ دهد؛ خواه‌ ديگري‌ را دعوت‌ كرده‌ باشد يا او خود سرزده‌ آمده‌ باشد و در استفاده‌ از آن‌ مشترك‌ باشند يا نباشند.

·                     سرايت‌ نجس‌ به‌ پاك‌

مسأله ( 147 ) اگر چيزي‌ كه‌ نجس‌ است‌ به‌ چيز پاكي‌ برسد و هر دو يا يكي‌ از آن‌ دو به‌گونه‌اي‌تري‌ داشته‌ باشد كه‌ خيسي‌ از يكي‌ به‌ ديگري‌ برسد، چيز پاك‌، نجس‌ مي‌شود، ولي‌ چنانچه‌ هر دو خشك‌ باشد يا تري‌ به‌ اندازه‌اي‌ كم‌ باشد كه‌ به‌ ديگري‌ نرسد، چيز پاك‌، تنها با برخورد و تماس‌ با آن‌ نجس‌ نمي‌شود.

مسأله ( 148 ) اگر چيز پاكي‌ به‌ نجسي‌ برسد و شك‌ شود كه‌ هر دو يا يكي‌ تر بوده‌ است‌ يا نه‌، نجس‌ نمي‌شود.

مسأله ( 149 ) اگر چيز نجسي‌ به‌ چيز پاكي‌ برسد، آنگاه‌ چيز دوّم‌ به‌ سوّمي‌ برسد، آن‌ را نيز نجس‌ مي‌كند، مگر آن‌ كه‌ واسطه‌ها بيش‌ از اين‌ شود؛ براي‌ نمونه‌، اگر دست‌ راست‌ نجس‌ شود و نجاست‌ آن‌ به‌ دست‌ چپ‌ برسد، دست‌ چپ‌ هم‌ نجس‌ مي‌شود و اگر خيسي‌ دست‌ چپ‌ به‌ جامه‌ هم‌ برخورد كند؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ به‌ آن‌ برسد، جامه‌ هم‌ نجس‌ مي‌شود، ولي‌ چنانچه‌ خيسي‌ لباس‌ به‌ چيز ديگري‌ و از آن‌ به‌ چيزهاي‌ ديگر برسد، واسطه‌ي‌ چهارم‌ به‌ بعد نجس‌ نيست‌.

مسأله ( 150 ) اگر يكي‌ از دو چيز نجس‌ باشد، ولي‌ نداند كه‌ كدام‌ يك‌ پاك‌ و كدام‌ يك‌ نجس‌ است‌؛ چنانچه‌ چيز پاك‌ ديگري‌ كه‌ تري‌ دارد به‌ يكي‌ از آن‌ دو برسد، نجس‌ نمي‌گردد، ولي‌ در صورتي‌ كه‌ مي‌داند چيزي‌ پيش‌تر نجس‌ بوده‌، ولي‌ نمي‌داند كه‌ پاك‌ شده‌ است‌ يا نه‌؛ چنانچه‌ چيز پاك‌ همراه‌ با تري‌ به‌ آن‌ برسد، نجس‌ مي‌شود.

مسأله ( 151 ) اگر نجاست‌ به‌ زمين‌ يا پارچه‌ي‌ تر و نيز ميوه‌ي‌ پوست‌ كنده‌ يا ماستي‌ كه‌ روان‌ نيست‌ و مانند آن‌ ـ كه‌ خيسي‌ دارد ـ برسد، هر بخشي‌ كه‌ نجاست‌ به‌ آن‌ مي‌رسد، نجس‌ مي‌شود و جاهاي‌ ديگر پاك‌ است‌، مگر آن‌كه‌ تري‌ آن‌ به‌ اندازه‌اي‌ باشد كه‌ از نقطه‌اي‌ به‌ نقطه‌ي‌ ديگر برسد، كه‌ در اين‌ صورت‌ با تماس‌ نجس‌، آن‌ قسمت‌ نيز نجس‌ مي‌شود.

مسأله ( 152 ) تشخيص‌ سرايت‌ نجس‌ امري‌ نسبي‌ و عادي‌ است‌ و بر عهده‌ي‌ عرف‌ مي‌باشد.

·                     شك‌ در رسيدن‌ نجاست‌ به‌ درون‌ چيزها

مسأله ( 153 ) اگر شك‌ شود كه‌ نجاست‌ به‌ باطن‌ و درون‌ چيزي‌ رسيده‌ است‌ يا نه‌، درون‌ آن‌ پاك‌ است‌، ولي‌ اگر پس‌ از نجاست‌ باطن‌، شك‌ كند كه‌ آيا آب‌ به‌ باطن‌ آن‌ رسيده‌ است‌ يا نه‌، باطن‌ آن‌ نجس‌ است‌؛ مگر آن‌كه‌ شك‌ او با رسيدن‌ آب‌ از بين‌ برود.

·                     نجاست‌ و مايعات‌ روان‌

مسأله ( 154 ) به‌ چيزهايي‌ مانند: شيره‌، روغنِ مايع‌ و ماست‌ كه‌ روانند؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ هرگاه‌ چيزي‌ از آن‌ بردارند، بي‌درنگ‌ جاي‌ ديگر آن‌ جايگزين‌ و هم‌سطح‌ مي‌گردد؛ چنانچه‌ نجاستي‌ مانند فضله‌ي‌ موش‌ به‌ آن‌ برسد، همه‌ي‌ آن‌ نجس‌ مي‌شود، ولي‌ اگر همانند روغن‌ جامد، پرمايه‌ باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ هنگام‌ برداشتن‌ بخشي‌ از آن‌، جاي‌ آن‌ خالي‌ مي‌ماند؛ هرچند به‌ آرامي‌ و كندي‌ جابه‌جايي‌ صورت‌ گيرد و پر شود، تنها جايي‌ كه‌ نجاست‌ به‌ آن‌ رسيده‌ است‌ نجس‌ مي‌شود و مانده‌ي‌ آن‌ پاك‌ است‌.

·                     انتقال‌ نجاست‌

مسأله ( 155 ) اگر حشره‌اي‌ مانند مگس‌ از چيزي‌ خيس‌ و نجس‌ بر چيز پاكي‌ بنشيند، آن‌ را نجس‌ نمي‌سازد، مگر آن‌كه‌ اطمينان‌ يابد نجاستي‌ همراه‌ آن‌ حشره‌ بوده‌ كه‌ به‌ چيز پاك‌ رسيده‌ است‌. البته‌، اين‌ امر، نادر و غيرعادي‌ است‌.

·                     خيسي‌ و سرايت‌ نجس‌

مسأله ( 156 ) اگر عرق‌ يا هر خيسيِ ديگري‌ كه‌ نجس‌ است‌ به‌ جايي‌ از بدن‌ كه‌ پاك‌ است‌ برسد، تنها همان‌جا را نجس‌ مي‌سازد، مگر آن‌ كه‌ نجاست‌ به‌ جاهاي‌ ديگر نيز برسد.

مسأله ( 157 ) اگر ته‌ ظرفي‌ كه‌ آب‌ دارد سوراخ‌ باشد و روي‌ زمين‌ نجس‌ گذاشته‌ شود، هر اندازه‌ از آب‌ كه‌ به‌ زمين‌ نجس‌ مي‌رسد نجس‌ مي‌شود، ولي‌ آب‌ درون‌ آن‌ ظرف‌ نجس‌ نمي‌شود، مگر آن‌ كه‌ اطمينان‌ يابد آب‌ نجسي‌ كه‌ بيرون‌ ظرف‌ قرار دارد به‌گونه‌اي‌ به‌ آب‌ درون‌ آن‌ رسيده‌ است‌.

·                     خوردن‌ نجس‌

مسأله ( 158 ) خوردن‌ يا آشاميدن‌ نجاست‌؛ مانند: خون‌، مني‌، شراب‌، گوشت‌ سگ‌ و خوك‌، حرام‌ است‌. همچنين‌ خوراندن‌ آن‌ به‌ مسلمان‌ ـ هرچند كودك‌ باشد ـ حرام‌ است‌؛ خواه‌ خوردن‌ آن‌ زيان‌ داشته‌ باشد يا نه‌ و خواه‌ خورنده‌ يا آشامنده‌ بداند كه‌ نجس‌ است‌ يا نداند و خواه‌ به‌ آن‌ راضي‌ باشد يا نباشد. البته‌، اگر خورنده‌ يا آشامنده‌، نجس‌ بودن‌ آن‌ را نداند، خوردن‌ و آشاميدن‌ نجس‌ براي‌ وي‌ حرام‌ نمي‌باشد.

مسأله ( 159 ) خوردن‌ و خوراندن‌ چيز آلوده‌ به‌ نجس‌(متنجس‌)؛ مانند: خوراك‌ آلوده‌ي‌ به‌ شراب‌، خون‌ و مانند آن‌ حرام‌ است‌؛ هرچند خورنده‌، كودك‌ يا آلوده‌ به‌ نجس‌ بدون‌ زيان‌ باشد.

مسأله ( 160 ) اگر كودك‌ به‌ نجس‌ نزديك‌ شود و قصد خوردن‌ نجس‌ را داشته‌ باشد، بايد مانع‌ او شد، ولي‌ در صورتي‌ كه‌ چيزي‌ را كه‌ خود نجس‌ كرده‌ است‌ بخورد و آن‌ چيز براي‌ او زياني‌ جدي‌ نداشته‌ باشد، لازم‌ نيست‌ مانع‌ او شد.

·                     واگذاري‌ نجس‌

مسأله ( 161 ) فروختن‌ يا عاريه‌ دادن‌ نجس‌ و مانند آن‌ كه‌ چيز نجس‌ را به‌ ديگري‌ منتقل‌ مي‌كند، در غير امور عبادي‌ يا خوراكي‌ اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 162 ) استفاده‌ي‌ متنجس‌ در امور عبادي‌ و خوراكي‌ در صورتي‌ جايز است‌ كه‌ تطهيرپذير باشد و نجس‌ بودن‌ آن‌ را بايد آگاهي‌ داد و اگر تطهيرپذير نباشد، انتقال‌ آن‌ حرام‌ است‌.

مسأله ( 163 ) در صورت‌ تطهيرپذيري‌ متنجس‌، اگر اطمينان‌ باشد كه‌ گيرنده‌ در كاربرد آن‌ به‌ مرزهاي‌ شرعي‌ اعتنا ندارد و آن‌ را به‌ صورت‌ نجس‌ در امور عبادي‌ يا خوراكي‌ به‌ كار مي‌برد، دادوستد آن‌ جايز نيست‌.

مسأله ( 164 ) اگر بداند كه‌ وي‌ چيزي‌ را ـ هرچند پاك‌ باشد ـ براي‌ حرام‌ به‌ كار مي‌گيرد، دادوستد آن‌ جايز نيست‌.

·                     نجس‌ شدن‌ عاريه‌

مسأله ( 165 ) اگر چيزي‌ را كه‌ نجس‌ شده‌ است‌ عاريه‌ دهد، عاريه‌دهنده‌ بايد نجس‌ بودن‌ آن‌ را آگاهي‌ دهد؛ خواه‌ در خوردن‌ به‌كار برده‌ شود يا غير آن‌ و در طهارت‌ واقعي‌؛ مانند: وضو و غسل‌ باشد يا در طهارت‌ ظاهري‌؛ مانند: لباس‌ نمازگزار.

·                     غذاي‌ نجس‌ و وظيفه‌ي‌ صاحب‌ غذا

مسأله ( 166 ) اگر صاحب‌خانه‌ هنگام‌ غذا دادن‌ به‌ ميهمانان‌ خود بداند غذا نجس‌ شده‌ است‌، بايد نجس‌ شدن‌ غذا را به‌ آنان‌ خبر دهد، ولي‌ اگر يكي‌ از ميهمانان‌ به‌ آن‌ آگاه‌ شود، نيازي‌ نيست‌ به‌ ديگران‌ خبر دهد و بايد به‌گونه‌اي‌ كه‌ ديگران‌ پي‌ نبرند، از خوردن‌ دست‌ كشد. البته‌، اگر مجلس‌ به‌گونه‌اي‌ است‌ كه‌ غذاي‌ نجس‌ به‌ ديگران‌ مي‌رسد، لازم‌ است‌ به‌ صاحب‌خانه‌ خبر دهد تا براي‌ پاكي‌ آن‌ اقدام‌ نمايد.

مسأله ( 167 ) اگر صاحب‌خانه‌ پيش‌ از خوردن‌ غذا بفهمد غذا نجس‌ شده‌ است‌، نبايد آن‌ را براي‌ خود يا ديگري‌ استفاده‌ كند؛ هرچند زيان‌، سختي‌ يا شرمندگي‌ نيز به‌ همراه‌ داشته‌ باشد، بلكه‌ اگر ميهمانان‌ نيز فرد را فراخوانده‌ و دعوت‌ كرده‌ باشد نبايد آن‌ را پنهان‌ كند و غذاي‌ نجس‌ را به‌ خورد مهمانان‌ دهد.

مسأله ( 168 ) به‌ كار بردن‌ خوراك‌ نجس‌ در برخي‌ موارد اشكال‌ ندارد؛ مانند آن‌ كه‌ به‌ حيوان‌ اهلي‌ داده‌ شود، هرچند دور ريختن‌ آن‌ اسراف‌ نيست‌.

·                     بچه‌ي‌ مميّز

مسأله ( 169 ) اگر بچه‌ي‌ مميزي‌ كه‌ خوب‌ و بد امور را تشخيص‌ مي‌دهد يا بچه‌اي‌ كه‌ به‌ زمان‌ بلوغ‌ نزديك‌ شده‌(مراهق‌) است‌ بگويد چيزي‌ كه‌ در دست‌ دارد پاك‌ يا نجس‌ است‌ يا آن‌ را پاك‌ يا نجس‌ نموده‌، گفته‌ي‌ وي‌ پذيرفته‌ است‌؛ هرچند به‌ زمان‌ تكليف‌ نزديك‌ نباشد، مگر آن‌ كه‌ به‌ گفتار او شك‌ شود يا وي‌ از پيش‌ به‌ طهارت‌ و نجاست‌ اهتمام‌ نداشته‌ باشد، در اين‌ صورت‌، گفتار وي‌ در پاك‌ يا نجس‌ بودن‌ چيزي‌ تأثير ندارد و نيازي‌ به‌ تحقيق‌ و اطمينان‌ نيست‌، بلكه‌ نداشتن‌ شك‌ كافي‌ است‌.

مسأله ( 170 ) حرف‌ بچه‌ درباره‌ي‌ چيزي‌ كه‌ در اختيار وي‌ نيست‌ اعتباري‌ ندارد و گفتار وي‌ به‌ تنهايي‌ نيز كافي‌ نيست‌، مگر آن‌كه‌ از گفته‌ي‌ وي‌ به‌ اطمينان‌ رسد.

« پاك‌كننده‌ها (مطهِّرات‌) »

« مطهِّرات ‌»، جمع‌ « مطهِّر » ـ به‌ صيغه‌ي‌ اسم‌ فاعل‌ ـ چيزي‌ است‌ كه‌ خود پاك‌ و پاك‌كننده‌ باشد؛ مانند: آب‌ و زمين‌.

مسأله ( 171 ) در اسلام‌، سيزده‌ چيز پاك‌ كننده‌ است‌:

- آب‌  2- زمين‌  3- آفتاب‌  4-  اسلام‌   5-  تبعيّت‌   6- غيبت‌  7- استحاله‌  8- انتقال  9- انقلاب  10- از ميان‌ رفتن‌ عين‌ نجاست‌ 11- كم‌ شدن‌ دو سوم‌ آب‌ انگور در اثر جوشيدن‌(ثلثان‌) 12- استبراي‌ حيوان 13- بيرون‌ رفتن‌ خون‌ متعارف‌ از بدن‌ حيوان‌ حلال‌ گوشت‌.

1ـ آب‌

شرايط‌ پاك‌ كننده‌ بودن‌ آب‌

مسأله ( 172 ) آب‌ با چهار شرط‌، چيز نجس‌ شده‌(متنجّس‌) را پاك‌ مي‌كند:

يكم‌ ـ مطلق‌ باشد؛ يعني‌ مضاف‌؛ مانند: گلاب‌، آب‌ ميوه‌ و آب‌ گل‌آلود نباشد.

دوم‌ ـ پاك‌ باشد؛

سوم‌ ـ هنگام‌ شستن‌ متنجّس‌، مضاف‌ نشود و بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ به‌ خود نگيرد؛

چهارم‌ ـ پس‌ از شست‌وشو، ذرّه‌اي‌ نجاست‌ در آن‌ نماند؛ ولي‌ اگر بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ در آن‌ بماند، اشكال‌ ندارد.

گونه‌هاي‌ آب‌

آب‌ بر دو گونه‌ است‌: مطلق‌ و مضاف‌. آب‌ مطلق‌ با چيزي‌ آميخته‌ نشده‌ و آب‌ مضاف‌ با چيز ديگري‌ همراه‌ است‌؛ خواه‌ با آن‌ هم‌جنس‌ نباشد؛ مانند: آب‌ گوشت‌ و خواه‌ هم‌جنس‌ باشد؛ مانند: آب‌ ميوه‌ و گلاب‌.  مضاف‌ بودن‌ آب‌ در فقه‌، همچون‌ اضافه‌ي‌ ادبي‌ نيست‌ و اضافه‌ شدن‌ واژه‌ي‌ «آب‌» به‌ يك‌ ظرف‌ مانند ليوان‌، اضافه‌ي‌ ادبي‌ است‌ كه‌ غير از اضافه‌ي‌ باب‌ فقه‌ است‌؛ براي‌ نمونه‌، آب‌ ليوان‌، آب‌ شير يا حوض‌ و دريا كه‌ همان‌ آب‌ مطلق‌ است‌ و در يك‌ ظرف‌ قرار دارد، همچون‌ آب‌ گوشت‌ يا آب‌ ميوه‌ كه‌ مضاف‌ است‌ نمي‌باشد.

·          ويژگي‌ها و احكام‌ آب‌ مطلق‌

مسأله ( 173 ) آب‌ مطلق‌ و مضاف‌ پاك‌ است‌، مگر آن‌كه‌ آب‌ مضاف‌ با نجاست‌ برخورد كند يا آب‌ مطلق‌ در برخورد با نجاست‌، شرايط‌ نجس‌ بودن‌ را كه‌ خواهد آمد به‌ خود بگيرد.

مسأله ( 174 ) آب‌ كر، جاري‌، باران‌ و چاه‌، گذشته‌ از پاك‌ بودن‌، پاك‌ كننده‌ نيز مي‌باشد.

مسأله ( 175 ) آب‌ قليل‌، پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌، مگر آن‌كه‌ نجاستي‌ به‌ آن‌ برسد.

مسأله ( 176 ) آب‌ مضاف‌، پاك‌ كننده‌ نيست‌ و اگر نجاستي‌ به‌ آن‌ برسد، نجس‌ مي‌شود.

مسأله ( 177 ) همان‌گونه‌ كه‌ گذشت‌، كثيف‌، امري‌ متفاوت‌ از نجس‌ است‌ و ممكن‌ است‌ چيزي‌ كثيف‌ باشد، ولي‌ نجس‌ نباشد؛ مانند: عرق‌ بدن‌، يا چيزي‌ نجس‌ باشد، ولي‌ كثيف‌ نباشد؛ مانند: آبي‌ كه‌ كم‌تر از كر است‌ و اندكي‌ نجاست‌ به‌ آن‌ برخورد كند كه‌ در اين‌ صورت‌ نمي‌توان‌ گفت‌ آب‌ كثيف‌ شده‌ است‌؛ هرچند نجس‌ مي‌باشد.

مسأله ( 178 ) ممكن‌ است‌ چيزي‌ هم‌ كثيف‌ باشد و هم‌ نجس‌؛ مانند: فضله‌ي‌ حيوان‌ حرام‌ گوشت‌، يا هم‌ پاك‌ و هم‌ تميز باشد؛ مانند: آب‌.  از فرض‌هاي‌ ياد شده‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ نبايد واژه‌هاي‌ پاكي‌ و نجسي‌ با تميزي‌ و كثيفي‌ آميخته‌ گردد؛ زيرا تعيين‌ پاكي‌ و نجسي‌، تنها در اختيار شرع‌ است‌ و انسان‌ فقط‌ مي‌تواند تميزي‌ و كثيفي‌ را دريابد.

مسأله ( 179 ) اگر نجاستي‌ مانند خون‌ و ادرار به‌ آب‌ كر يا جاري‌ برخورد نمايد و بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ را تغيير دهد، نجس‌ مي‌شود، ولي‌ چنانچه‌ آب‌ به‌ عين‌ نجس‌ برخورد ننمايد و تنها بو يا مزه‌ي‌ آن‌ را به‌ خود بگيرد، پاك‌ است‌؛ هرچند آلوده‌ و كثيف‌ شده‌ است‌ و بايد از آن‌ پرهيز شود.

مسأله ( 180 ) آبي‌ كه‌ عين‌ نجس‌؛ مانند: خون‌ يا ادرار، در آن‌ ريخته‌ شده‌ و بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ را به‌ خود گرفته‌ است‌، اگر به‌ آب‌ كر يا جاري‌ بپيوندد يا باران‌ به‌ صورت‌ مستقيم‌ بر آن‌ ببارد يا اگر باران‌ غيرمستقيم‌ به‌ آن‌ مي‌رسد، پيوسته‌ به‌ آن‌ بريزد و ويژگي‌هاي‌ نجاست‌ را از دست‌ بدهد، پاك‌ مي‌شود؛ هرچند هر دو آب‌ با هم‌ آميخته‌ نشوند يا آب‌ پاك‌ بر آن‌ چيره‌ نباشد.

·                     شك‌ در پاك‌ بودن‌ آب‌

مسأله ( 181 ) آبي‌ كه‌ پاك‌ بوده‌ و معلوم‌ نيست‌ نجس‌ شده‌ يا نه‌، پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌.

مسأله ( 182 ) آبي‌ كه‌ نجس‌ بوده‌ و معلوم‌ نيست‌ پاك‌ شده‌ يا نه‌، در حكم‌ آب‌ نجس‌ است‌ و چيزي‌ را پاك‌ نمي‌كند.

مسأله ( 183 ) هرگاه‌ پس‌ از برطرف‌ نمودن‌ عين‌ نجاست‌ از متنجس‌ به‌ آن‌، يك‌ بار آب‌ كر يا جاري‌ ريخته‌ شود؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ آب‌ همه‌ي‌ آن‌ را فرا بگيرد، پاك‌ مي‌شود و تفاوتي‌ ميان‌ نجاست‌ ادرار و غير آن‌ يا فرش‌ و لباس‌ و مانند آن‌ نمي‌باشد و نيازي‌ به‌ آوردن‌ فشار، دست‌ ماليدن‌ يا بيرون‌ رفتن‌ غساله‌ نيست‌.

مسأله ( 184 ) فرش‌ يا لباس‌، تنها با يك‌ بار پيوستن‌ به‌ آب‌ لوله‌كشي‌ پاك‌ مي‌شود و لازم‌ نيست‌ چند بار آب‌ بر آن‌ ريخته‌ شود.

مسأله ( 185 ) اگر آب‌ لوله‌كشي‌ به‌ نجس‌ بريزد و پس‌ از اندكي‌ بند آيد، آن‌ را پاك‌ مي‌نمايد؛ زيرا به‌ هنگام‌ پيوستن‌ آب‌ به‌ آن‌، ديگر نجس‌ شمرده‌ نمي‌شود.

مسأله ( 186 ) متنجّس‌ در صورتي‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ مي‌شود كه‌ بر آن‌ سه‌ بار آب‌ ريخته‌ شود و پس‌ از بار نخست‌ و دوم‌، غساله‌ي‌ آن‌ بيرون‌ رود، ولي‌ پس‌ از ريختن‌ آب‌ سوم‌، بيرون‌ رفتن‌ پساب‌ آن‌ لازم‌ نيست‌؛ هرچند جمع‌ كردن‌ آب‌ غساله‌ي‌ سوم‌ براي‌ خشك‌ نمودن‌ آن‌ مكان‌ لازم‌ باشد.

مسأله ( 187 ) اگر ادرار پسر شيرخواري‌ كه‌ هنوز غذاخور نشده‌ و شير نجس‌ خوك‌ و زن‌ كافر را نخورده‌ است‌، چيزي‌ را نجس‌ كند، با يك‌ بار ريختن‌ آب‌ بر روي‌ آن‌ به‌گونه‌اي‌ كه‌ به‌ همه‌ي‌ جاي‌ آن‌ برسد يا ريختن‌ كمي‌ آب‌ بر آن‌ كه‌ با فشار به‌ همه‌ جاي‌ آن‌ مي‌رسد، پاك‌ مي‌شود و نيازي‌ به‌ شستن‌ و فشار دادن‌ براي‌ خارج‌ شدن‌ پساب‌ نيز نمي‌باشد؛ هرچند بهتر است‌ در صورتي‌ كه‌ ادرار، پيش‌تر خشك‌ نشده‌ است‌، با ريختن‌ آب‌ از ميان‌ برود.

مسأله ( 188 ) اگر پس‌ از پاك‌ نمودن‌ نجس‌، مانعي‌؛ مانند: قير، گِل‌ يا خشكيده‌ي‌ غذا در آن‌ ديده‌ شود و مانع‌ به‌گونه‌اي‌ است‌ كه‌ از رسيدن‌ آب‌ به‌ آن‌ جلوگيري‌ مي‌نمايد، همچنان‌ نجس‌ دانسته‌ مي‌شود و در غير اين‌ صورت‌، پاك‌ است‌.

مسأله ( 189 ) متنجس‌ تا عين‌ نجاست‌ از آن‌ برطرف‌ نشود پاك‌ نمي‌گردد، ولي‌ اگر پس‌ از پاكي‌، بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ در آن‌ بماند، اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 190 ) بدن‌ در آب‌ كر، جاري‌ يا آب‌ لوله‌كشي‌، تنها با برطرف‌ شدن‌ عين‌ نجاست‌ پاك‌ مي‌گردد و نيازي‌ به‌ بيرون‌ آوردن‌ و دوباره‌ در آب‌ فروبردن‌ بدن‌ يا چندبار آب‌ ريختن‌ بر آن‌ نيست‌؛ خواه‌ با ادرار نجس‌ شده‌ باشد يا چيز ديگر.

مسأله ( 191 ) اگر بدن‌ يا لباس‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ گردد و به‌ هنگام‌ آب‌ كشيدن‌، آب‌ به‌ طرف‌هايي‌ كه‌ با نجس‌ برخورد داشته‌ و نجس‌ گرديده‌ است‌ برسد، محل‌ نجس‌ را نيز پاك‌ مي‌نمايد؛ براي‌ نمونه‌، با پاك‌ نمودن‌ انگشتي‌ كه‌ نجس‌ به‌ اطراف‌ آن‌ رسيده‌ است‌، اطراف‌ آن‌ نيز پاك‌ مي‌شود.

«  گونه‌هاي‌ آب‌ مطلق‌ »

آب‌ مطلق‌ گونه‌هايي‌ دارد: كر، قليل‌، جاري‌، باران‌ و آب‌ چاه‌ كه‌ احكام‌ هر يك‌ در ادامه‌ مي‌آيد:

 الف‌ ـ آب‌ كُر

مسأله ( 192 ) «كر» اندازه‌ي‌ آبي‌ است‌ كه‌ شارع‌ مقدس‌ آن‌ را تعيين‌ كرده‌ است‌. اين‌ آب‌ در برخورد با نجاست‌، نجس‌ نمي‌شود، بلكه‌ مي‌تواند نجاست‌ را پاك‌ كند. وزن‌ كر 384 كيلوگرم‌ است‌ كه‌ برابر تقريبي‌ 384 ليتر است‌. حجم‌ آن‌ با محاسبه‌ و ضرب‌ اندازه‌ي‌ بلندا(طول‌)، پهنا(عرض‌) و ژرفاي‌ آن‌ بيست‌ و هفت‌ وجب‌ تقريبي‌ است‌ كه‌ در ظرفي‌ به‌ شكل‌ مكعب‌ مربع‌ با سه‌ وجب‌ در سه‌ وجب‌ در سه‌ وجب‌ برابر است‌ و مي‌تواند به‌ همين‌ تناسب‌ در ابعاد سه‌گانه‌ي‌ هر ظرفي‌ با هر شكلي‌ باشد.

مسأله ( 193 ) هر دو معيار داده‌ شده‌ (حجم‌ و وزن‌) از سوي‌ شرع‌ براي‌ ارزيابي‌ يك‌ اندازه‌ است‌ و با هم‌ تفاوتي‌ ندارد؛ يعني‌ شارع‌ مقدس‌ دو اندازه‌ي‌ متفاوت‌ براي‌ شناسايي‌ كُر قرار نداده‌ است‌، همين‌ امر، گواه‌ درستي‌ معيار بيست‌ و هفت‌ وجب‌ براي‌ اندازه‌ي‌ كر است‌ و افزودن‌ نيم‌ وجب‌ به‌ آن‌؛ هرچند مشهور است‌، دليل‌ استواري‌ ندارد. البته‌، با باريك‌بيني‌ و دقت‌ در وجب‌هاي‌ معمولي‌ و آب‌هاي‌ گوناگون‌، اندكي‌ تفاوت‌ در سنگيني‌ و حجم‌ آب‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ همين‌ امر سبب‌ دوگانگي‌ فتواها گرديده‌ است‌.

مسأله ( 194 ) اگر نجاستي‌ مانند ادرار و خون‌ يا متنجس‌ به‌ يكي‌ از آن‌ دو؛ مانند: جامه‌ي‌ آلوده‌ به‌ خون‌، به‌ آب‌ كر برخورد كند و آب‌، بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ را به‌ خود بگيرد، نجس‌ مي‌شود، ولي‌ اگر يكي‌ از وصف‌هاي‌ سه‌گانه‌ تغييري‌ نكند و آب‌ دگرگون‌ نشود، پاك‌ است‌؛ هرچند دقت‌ عقلي‌ و علمي‌، آن‌ را همراه‌ نجس‌ بداند.

مسأله ( 195 ) اگر بخشي‌ از آب‌ كر با نجس‌ يا متنجس‌ برخورد كند و يكي‌ از سه‌ وصف‌ آن‌ تغيير يابد، همه‌ي‌ آن‌ نجس‌ مي‌گردد.

مسأله ( 196 ) اگر بخشي‌ از آب‌ كه‌ بيش‌تر از كر است‌ با برخورد به‌ نجس‌ يا متنجس‌ تغيير يابد و بخش‌ ديگر آن‌ كه‌ كم‌تر از كر است‌ دگرگون‌ نشود، همه‌ي‌ آب‌ نجس‌ مي‌گردد و اگر بخش‌ دگرگون‌ نشده‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر يا بيش‌ از آن‌ باشد، تنها بخش‌ دگرگون‌ شده‌ نجس‌ است‌؛ هرچند بيش‌ از كر باشد.

مسأله ( 197 ) آبي‌ كه‌ با برخورد به‌ نجاست‌ دگرگون‌ شده‌ است‌؛ اگر به‌ آب‌ كر بپيوندد و دگرگوني‌ يابد، پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 198 ) اگر آب‌ پاك‌ به‌ نجس‌ برخورد كند ولي‌ در دگرگوني‌ آن‌ شك‌ شود، همچنان‌ پاك‌ است‌.

مسأله ( 199 ) اگر آب‌ نجس‌ به‌ كر بپيوندد و در دگرگوني‌ آن‌ شك‌ باشد، هنوز نجس‌ است‌.

آب‌ فوّاره‌

مسأله ( 200 ) اگر فوّاره‌اي‌ كه‌ به‌ كر پيوسته‌ است‌ بر آب‌ نجس‌ ريخته‌ شود، آن‌ را پاك‌ مي‌سازد، مگر آن‌كه‌ اندك‌اندك‌ و قطره‌قطره‌ ببارد و بارش‌ آن‌ پيوسته‌ نباشد.

مسأله ( 201 ) پاك‌ شدن‌ نجس‌ با فواره‌، آميختن‌ و به‌ هم‌ زدن‌ را لازم‌ ندارد.

مسأله ( 202 ) اگر بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آب‌ كر با غير نجاست‌ دگرگون‌ گردد؛ مانند آن‌كه‌ مركّبي‌ در آن‌ ريخته‌ شود، نجس‌ نمي‌شود.

مسأله ( 203 ) اگر آب‌ در برخورد با نجاست‌، بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ را به‌ خود نگيرد، نجس‌ نمي‌شود.

آب‌ شير

مسأله ( 204 ) اگر متنجّس‌ زير شيري‌ كه‌ به‌ كر پيوسته‌ است‌ شسته‌ شود، پاك‌ مي‌گردد و آبي‌ كه‌ از آن‌ مي‌ريزد، اگر هنگام‌ برخورد، به‌ كر پيوسته‌ باشد و از آن‌(متنجس‌) دگرگون‌ نگردد و ذرّه‌هاي‌ نجاست‌ در آن‌ ديده‌ نشود، پاك‌ است‌؛ هرچند پس‌ از برخورد و در هنگام‌ ريزش‌، به‌ كر پيوسته‌ نباشد.

·                     يخ‌ زدن‌ آب‌ كر

مسأله ( 205 ) اگر بخشي‌ از آب‌ كر يخ‌ بزند و مانده‌ي‌ آن‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر نباشد، آب‌ در برخورد با نجاست‌، نجس‌ مي‌شود و هر مقدار كه‌ از يخ‌ ذوب‌ مي‌شود نيز نجس‌ مي‌گردد.

·                     اثبات‌ آب‌ كر

مسأله ( 206 ) بايد به‌ كر بودن‌ مقدار آب‌ اطمينان‌ داشت‌ و نداشتن‌ اطمينان‌ به‌ نجس‌ بودن‌ آب‌ در پاك‌ بودن‌ آن‌ كافي‌ است‌.

مسأله ( 207 ) كر بودن‌ آب‌ از سه‌ راه‌ دانسته‌ مي‌شود:

يكم‌ ـ انسان‌، خود اطمينان‌ يابد؛ هرچند براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ اندازه‌ي‌ آن‌ به‌ اندازه‌گيري‌ نياز باشد.

دوم‌ ـ شخص‌ عادل‌ يا راست‌گو و مورد اطمينان‌ و يا كسي‌ كه‌ انگيزه‌اي‌ براي‌ دروغ‌ گفتن‌ ندارد از آن‌ آگاهي‌ دهد.

سوم‌ ـ كسي‌ كه‌ آب‌ را در اختيار دارد؛ مانند: صاحبخانه‌، از كر بودن‌ آن‌ آگاهي‌ دهد. البته‌، در صورتي‌ كه‌ انگيزه‌اي‌ براي‌ دروغ‌گفتن‌ نداشته‌ باشد و با بودن‌ چنين‌ انگيزه‌اي‌ بايد با جست‌وجو و بررسي‌، از گفته‌ي‌ وي‌ اطمينان‌ حاصل‌ نمايد.

مسأله ( 208 ) اگر در كاسته‌ شدن آب‌ كر شك‌ نمايد، هنوز حكم‌ كر را دارد و پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌؛ هرچند نجاستي‌ نيز به‌ آن‌ برسد يا اندازه‌ي‌ آن‌ با آب‌ پيشين‌ متفاوت‌ باشد و اطمينان‌ به‌ كُر بودن‌ آن‌ نداشته‌ باشد.

مسأله ( 209 ) اگر در كر شدن‌ آبي‌ كه‌ كم‌تر از كر بوده‌ است‌ شك‌ شود، آن‌ آب‌ حكم‌ كر را ندارد و مانند آبي‌ است‌ كه‌ از آغاز به‌ كر نبودن‌ آن‌ آگاهي‌ داشته‌ است‌.

 ب‌ ـ آب‌ قليل‌

مسأله ( 210 ) آب‌ قليل‌ آبي‌ است‌ كه‌ كم‌تر از كر باشد؛ مانند: آب‌ ظرف‌ يا حوض‌ كوچك‌.

مسأله ( 211 ) آب‌ جاري‌، چشمه‌ و چاه‌ كه‌ از زمين‌ مي‌جوشد و آب‌ باران‌ به‌ هنگام‌ باريدن‌؛ هرچند كم‌ باشد، حكم‌ آب‌ قليل‌ را ندارد.

·                     نجس‌ شدن‌ آب‌ قليل‌

مسأله ( 212 ) آب‌ قليل‌ در برخورد با نجاست‌، نجس‌ مي‌شود.

مسأله ( 213 ) اگر آب‌ از ظرفي‌ مانند پارچ‌ و آفتابه‌ بر نجس‌ بريزد، آبي‌ كه‌ به‌ آن‌ مي‌رسد نجس‌ است‌؛ خواه‌ همراه‌ با نجس‌ بماند يا به‌ صورت‌ پساب‌(غساله‌) از آن‌ جدا گردد و آبي‌ كه‌ در ظرف‌ مانده‌ يا به‌ نجس‌ نرسيده‌ است‌ پاك‌ مي‌باشد؛ هرچند آب‌ ظرف‌ و نجس‌ به‌ هم‌ بپيوندد.

مسأله ( 214 ) اگر آب‌ قليل‌ با فشار و از بالا به‌ پايين‌ ريخته‌ شود، در صورتي‌ كه‌ نجاست‌ به‌ پايين‌ آن‌ برسد، بالاي‌ آن‌ نجس‌ نمي‌شود و چنانچه‌ فشار مانند فواره‌ از پايين‌ به‌ بالا باشد و نجسي‌ به‌ بالاي‌ آن‌ برسد، پايين‌ آن‌ نجس‌ نمي‌شود، بلكه‌ هر جايي‌ كه‌ آب‌ فشار دارد، در برخورد با نجاست‌ ـ از هر سو كه‌ باشد ـ نجس‌ نمي‌شود؛ حتي‌ اگر آب‌، نجاست‌ را بدون‌ فشار جابه‌جا كند، قسمتي‌ كه‌ نجاست‌ در آن‌ قرار ندارد پاك‌ است‌؛ مگر آن‌ كه‌ پس‌ از جابه‌جايي‌، نجس‌ يا آب‌ متنجس‌ با جاي‌ پاك‌ برخورد داشته‌ باشد.

·                     احكام‌ پساب‌(غساله‌)

مسأله ( 215 ) آبي‌ كه‌ به‌ نجاست‌ مي‌رسد و از آن‌ جدا مي‌شود، پساب‌ نام‌ دارد. پساب‌ هر چيز در حكم‌ همان‌ چيز است‌. بنابراين‌، اگر چيزي‌ پاك‌ باشد، پساب‌ آن‌ پاك‌ و اگر نجس‌ باشد، پساب‌ آن‌ نيز نجس‌ است‌.

مسأله ( 216 ) آب‌ قليلي‌ كه‌ براي‌ زدودن‌ عين‌ نجاست‌ بر آن‌ ريخته‌ مي‌شود نجس‌ است‌؛ خواه‌ همراه‌ آن‌ بماند يا به‌ صورت‌ پساب‌ از آن‌ جدا گردد.

مسأله ( 217 ) پساب‌ هر چيزي‌ كه‌ با شستن‌ پاك‌ مي‌شود پاك‌ است‌، پس‌ چيزي‌ كه‌ با يك‌ بار شستن‌ پاك‌ مي‌شود، پساب‌ آن‌ نيز پاك‌ است‌ و اگر با يك‌بار شستن‌ پاك‌ نگردد، پساب‌ آن‌ در شستن‌ نخست‌ نجس‌ است‌.

·                     پساب‌ تطهير

مسأله ( 218 ) پساب‌ قليلي‌ كه‌ هنگام‌ شستن‌ محل‌ ادرار و مدفوع‌ جدا مي‌شود، با پنج‌ شرط‌ پاك‌ است‌:

يكم‌ ـ بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ به‌ خود نگرفته‌ باشد.

دوم‌ ـ نجاستي‌ از بيرون‌ به‌ آن‌ نرسيده‌ باشد.

سوم‌ ـ همراه‌ ادرار و مدفوع‌، نجاست‌ ديگري‌ مانند خون‌ بيرون‌ نيامده‌ باشد.

چهارم‌ ـ ذرّه‌هاي‌ مدفوع‌ در آن‌ قابل‌ ديدن‌ نباشد.

پنجم‌ ـ بيش‌ از اندازه‌ي‌ معمول‌، نجاست‌ به‌ اطراف‌ محل‌ ادرار يا مدفوع‌ نرسيده‌ باشد.

پسابي‌ كه‌ شرط‌هاي‌ ياد شده‌ را داراست‌، پاك‌ است‌ و ترشح‌ آن‌، چيزي‌ را نجس‌ نمي‌كند؛ هرچند از كثيف‌ترين‌ آب‌هاست‌.

ج‌ ـ آب‌ جاري‌

مسأله ( 219 ) آب‌ «جاري‌» آبي‌ است‌ كه‌ به‌طور طبيعي‌ از زمين‌ مي‌جوشد و روان‌ است‌؛ خواه‌ در فضاي‌ سرپوشيده‌ باشد يا روباز، شعبه‌اي‌ از دريا باشد يا از برف‌ انبوه‌ كوه‌ها؛ بر زمين‌ روان‌ باشد يا از زمين‌ در آيد، كه‌ در اصل‌ همه‌ي‌ اين‌ گونه‌ها مانند بسياري‌ از قنات‌ها و چشمه‌ها جوشندگي‌ وجود دارد.

مسأله ( 220 ) احكام‌ آب‌ جاري‌ (روان‌) بيش‌تر مانند آب‌ كر است‌، با اين‌ تفاوت‌ كه‌ در كر، اندازه‌ و در جاري‌، جوشش‌ از زمين‌ دخالت‌ دارد.

مسأله ( 221 ) اگر آبي‌ از زمين‌ بجوشد و از كر كم‌تر باشد؛ مانند: برخي‌ چشمه‌ها، جاري‌ است‌.

مسأله ( 222 ) آبي‌ كه‌ مانند نهر روان‌ است‌، ولي‌ جوشندگي‌ ندارد يا از مادّه‌ و محل‌ جوشش‌ خود جدا شده‌ است‌، اگر از كر كم‌تر نباشد، در حكم‌ آب‌ كر است‌ و چنانچه‌ از آن‌ كم‌تر باشد؛ خواه‌ روان‌ باشد يا ساكن‌، قليل‌ است‌.

·                     طهارت‌ و نجاست‌ آب‌ جاري‌

مسأله ( 223 ) اگر آب‌ جاري‌ كم‌تر از كر باشد و نجاست‌ به‌ آن‌ برسد، تا هنگامي‌ كه‌ بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ به‌واسطه‌ي‌ نجاست‌ تغيير نكند، پاك‌ است‌.

مسأله ( 224 ) اگر نجاستي‌ به‌ آب‌ جاري‌ برسد، آن‌ بخش‌ كه‌ بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ را به‌ خود مي‌گيرد، نجس‌ و بخشي‌ كه‌ دگرگون‌ نمي‌شود، پاك‌ است‌. پس‌ چنانچه‌ بخش‌ پاك‌ آن‌ به‌ چشمه‌ يا قنات‌ پيوسته‌ باشد، پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌؛ هرچند از كر كم‌تر باشد و در صورتي‌ كه‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر باشد، پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌؛ هرچند به‌ چشمه‌ يا قنات‌ پيوسته‌ نباشد.

مسأله ( 225 ) اگر نجاستي‌ به‌ آب‌ روان‌ برسد، بخشي‌ كه‌ بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ به‌ خود نگرفته‌، پاك‌ است‌؛ هرچند كم‌تر از كر باشد و به‌ چشمه‌ يا قنات‌ نيز پيوسته‌نباشد.

·                     چشمه‌ي‌ غير روان‌

مسأله ( 226 ) آب‌هاي‌ غير رواني‌ كه‌ اندوخته‌ي‌ زميني‌ دارد و هرگاه‌ آب‌ از آن‌ برداشته‌ شود باز از زمين‌ مي‌جوشد، حكم‌ آب‌ جاري‌ را دارد و اگر نجاستي‌ به‌ آن‌ برسد، تا هنگامي‌ كه‌ بو يا رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ دگرگون‌ نشده‌، پاك‌ است‌.

·                     آب‌ مانده‌ي‌ كنار نهر

مسأله ( 227 ) آب‌ مانده‌ي‌ كنار رودخانه‌ كه‌ به‌ آب‌ رودخانه‌ پيوسته‌ است‌، حكم‌ آب‌ جاري‌ را دارد و اگر نجاست‌ به‌ آن‌ برسد، تا هنگامي‌ كه‌ به‌ واسطه‌ي‌ نجاست‌ تغيير نكرده‌، پاك‌ و پاك‌كننده‌ است‌.

·                     جوشش‌ موسمي‌ آب‌ جاري‌

مسأله ( 228 ) چشمه‌ يا قناتي‌ كه‌ به‌ صورت‌ موسمي‌ جوشش‌ دارد و پس‌ از مدتي‌ از جوشش‌ باز مي‌ماند، آب‌ آن‌ در هنگام‌ جوشش‌، جاري‌ و در غير آن‌، اگر به‌ اندازه‌ي‌ كر باشد، كر است‌ و در غير اين‌ صورت‌، آب‌ قليل‌ به‌شمار مي‌رود.

·                     آب‌ حوضچه‌ها

مسأله ( 229 ) آب‌ حوضچه‌ي‌ حمام‌ و ديگر حوض‌هاي‌ كوچك‌ ـ به‌ هر صورتي‌ كه‌ باشد ـ اگر از كر كم‌تر و به‌ منبعي‌ كه‌ آب‌ آن‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر است‌ پيوسته‌ باشد، در حكم‌ آب‌ كر است‌ و در برخورد با نجس‌، اگر تغييري‌ نكند، نجس‌ نمي‌شود.

مسأله ( 230 ) اگر آب‌ حوضچه‌ و منبع‌ به‌ هم‌ پيوسته‌ و هر دو با هم‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر باشد، در حكم‌ كر است‌.

مسأله ( 231 ) اگر آب‌ داخل‌ حوضچه‌، منبع‌ و لوله‌ها با هم‌ به‌ اندازه‌اي‌ كر باشد، همه‌ي‌ آن‌ در صورت‌ اتصال‌، حكم‌ آب‌ كر را دارد؛ هرچند بدون‌ لحاظ‌ ديگري‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر نباشد.

·                     آب‌ روان‌ بدون‌ جوشش‌

مسأله ( 232 ) آب‌ رواني‌ كه‌ از زمين‌ نمي‌جوشد و كم‌تر از كر است‌، قليل‌ مي‌باشد و با برخورد با نجاست‌، نجس‌ مي‌شود.

·                     آب‌ لوله‌

مسأله ( 233 ) آبي‌ كه‌ از شير ساختمان‌ يا دوش‌ حمام‌ مي‌ريزد؛ اگر منبع‌ كر داشته‌ باشد ـ چنان‌كه‌ امروزه‌ دارد ـ يا با آب‌ لوله‌ها به‌ اندازه‌ي‌ كُر باشد، حكم‌ آب‌ كر را دارد، و چون‌ جوششي‌ ندارد، آب‌ جاري‌ به‌شمار نمي‌آيد؛ هرچند روان‌ باشد و تفاوتي‌ ميان‌ دوش‌ حمام‌ و شير ساختمان‌ نيست‌. آبي‌ كه‌ از درون‌ ظرفي‌ مي‌ريزد كه‌ زير شير آب‌ است‌، در هنگام‌ اتصال‌، حكم‌ آب‌ كر را دارد؛ هرچند اندازه‌ي‌ آن‌ ظرف‌، كم‌تر از كر باشد.

د ـ آب‌ باران‌

مسأله ( 234 ) آب‌ باران‌ در حكم‌ آب‌ جاري‌ است‌ و اگر تنها يك‌بار بر متنجّس‌ ـ كه‌ عين‌ نجاست‌ در آن‌ نيست‌ ـ مانند لباس‌ و فرش‌ باشد يا زمين‌ و بدن‌ آدمي‌ ـ ببارد، آن‌ را پاك‌ مي‌نمايد و در مثل‌ پارچه‌ و فرش‌، به‌ فشار دادن‌ نياز ندارد. البته‌، لازم‌ است‌ باران‌ به‌ مقداري‌ ببارد كه‌ گفته‌ شود باران‌ مي‌آيد و قطره‌قطره‌ و نم‌نم‌ نبارد.

مسأله ( 235 ) ظرفي‌ كه‌ با ليسيدن‌ سگ‌، نجس‌ شده‌ است‌، اگر پس‌ از خاك‌ مال‌ كردن‌، يك‌بار زير باران‌ قرار گيرد، پاك‌ مي‌شود.

·                     پاشيدن‌ باران‌ (ترشّح‌)

مسأله ( 236 ) اگر باران‌ بر نجاستي‌ مانند خون‌ ببارد و به‌ جاي‌ ديگري‌ تراوش‌ نمايد، ولي‌ نجاست‌ به‌ آن‌ نرسد، پاك‌ است‌.

·                     باران‌ و سقف‌ يا بام‌ نجس‌

مسأله ( 237 ) اگر نجاست‌ بر سقف‌ يا روي‌ بام‌ باشد، تا هنگامي‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد، آبي‌ كه‌ به‌ نجس‌ رسيده‌ و از روي‌ بام‌ يا ناودان‌ فرو مي‌ريزد، پاك‌ است‌ و چنانچه‌ پس‌ از بندآمدن‌ باران‌، نداند آبي‌ كه‌ مي‌ريزد به‌ چيز نجس‌ رسيده‌ يا نه‌، باز هم‌ پاك‌ است‌ و در صورتي‌ كه‌ بداند به‌ نجاست‌ برخورد كرده‌ است‌، آب‌، ناودان‌ و جايي‌ كه‌ آب‌ فرو مي‌ريزد، نجس‌ مي‌شود.

·                     باران‌ و زمين‌ نجس‌

مسأله ( 238 ) اگر باران‌ بر زمين‌ نجس‌ ببارد و نجاست‌ بر آن‌ نماند، پاك‌ مي‌شود و چنانچه‌ باران‌ بر زمين‌ روان‌ شود و به‌ جاي‌ نجسي‌ كه‌ زير سقف‌ است‌ برسد، آن‌ را نيز پاك‌ مي‌كند.

·                     باران‌ و آرد يا خاك‌ نجس‌

مسأله ( 239 ) خاك‌ نجسي‌ كه‌ به‌ هنگام‌ بارش‌ باران‌ به‌ گِل‌ تبديل‌ مي‌شود، پاك‌ مي‌گردد؛ خواه‌ به‌ واسطه‌ي‌ باران‌ به‌ گل‌ تبديل‌ شود يا به‌ گونه‌اي‌ ديگر.

مسأله ( 240 ) اگر آرد نجس‌ به‌ واسطه‌ي‌ باران‌ به‌ خمير تبديل‌ گردد يا خاك‌ نجس‌ و مانند آن‌ با باران‌ آميخته‌ شود، پس‌ از خشك‌ شدن‌ نيز پاك‌ مي‌باشد.

مسأله ( 241 ) در همه‌ي‌ نمونه‌هاي‌ گفته‌ شده‌، بايد باران‌ به‌ اندازه‌اي‌ باشد كه‌ به‌ آساني‌ با خاك‌ يا آرد آميخته‌ شود و اندك‌ و نمناك‌ بودن‌ آن‌ كافي‌ نيست‌.

·                     گرد آمدن‌ آب‌ باران‌

مسأله ( 242 ) اگر به‌ هنگام‌ باريدن‌ باران‌، چيز نجس‌ در جايي‌ شسته‌ شود كه‌ باران‌ گرد آمده‌ است‌، آن‌ چيز پاك‌ مي‌شود و آب‌ گرد آمده‌ نيز پاك‌ باقي‌ مي‌ماند؛ به‌ شرط‌ آن‌ كه‌ بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ به‌خود نگيرد.

مسأله ( 243 ) اگر بر آب‌ نجسي‌ كه‌ كم‌تر از كر است‌ باران‌ ببارد يا آب‌ باران‌ به‌ آن‌ بريزد، پاك‌ مي‌گردد.

·                     آب‌ باران‌ با واسطه‌

مسأله ( 244 ) اگر بر فرش‌ يا چيز پاكي‌ كه‌ روي‌ زمين‌ نجس‌ يا چيز نجس‌ ديگري‌ است‌ باران‌ ببارد تا به‌ نجس‌ برسد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ نجاستي‌ در آن‌ نماند، زمين‌ يا چيز ديگر پاك‌ مي‌گردد؛ بدون‌ آن‌كه‌ فرش‌ يا چيز پاك‌ نجس‌ شود.

·                     باران‌ پيوسته‌ به‌ آب‌ قليل‌

مسأله ( 245 ) آبي‌ كه‌ كم‌تر از كر است‌ با پيوستن‌ مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ به‌ آب‌ باران‌ كه‌ در حال‌ بارش‌ است‌، حكم‌ آب‌ كر را دارد و با تمام‌ شدن‌ بارش‌ باران‌ يا جدا شدن‌ آن‌ از باران‌، در حكم‌ آب‌ قليل‌ است‌.

ر ـ آب‌ چاه‌

مسأله ( 246 ) آب‌ چاهي‌ كه‌ جوشش‌ دارد؛ هرچند اندك‌ و كم‌تر از كر باشد، پاك‌ كننده‌ است‌.

مسأله ( 247 ) اگر متنجس‌ در آب‌ چاه‌ شسته‌ شود، پاك‌ مي‌گردد و نيازي‌ به‌ كشيدن‌ اندازه‌اي‌ از آن‌ نيز نمي‌باشد و آب‌ چاه‌ نجس‌ نمي‌گردد؛ مگر آن‌ كه‌ با رسيدن‌ نجاست‌ به‌ آن‌، بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجاست‌ را به‌ خود بگيرد.

مسأله ( 248 ) اگر آب‌ چاه‌ در برخورد با نجاست‌، بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ نجس‌ به‌ خود بگيرد، با كشيدن‌ آب‌ از چاه‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ ويژگي‌هاي‌ ذكر شده‌ از ميان‌ برود، پاك‌ مي‌گردد؛ هرچند كم‌تر از كر باشد يا آب‌ كشيده‌ شده‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ در كتاب‌هاي‌ فقهي‌ گفته‌ شده‌ است‌، نباشد.

مسأله ( 249 ) اگر آب‌ چاه‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ در مدارك‌ روايي‌ گفته‌ شده‌ است‌ كشيده‌ شود، ولي‌ ويژگي‌هاي‌ نجس‌ از ميان‌ نرود، لازم‌ است‌ به‌ اندازه‌اي‌ آب‌ كشيده‌ شود كه‌ اين‌ ويژگي‌ها از ميان‌ برود. احكام‌ ذكر شده‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ چاه‌، جوشش‌ خود را از دست‌ نداده‌ باشد.

مسأله ( 250 ) اگر آب‌ چاه‌ جوشش‌ خود را براي‌ هميشه‌ يا در فصلي‌ از دست‌ بدهد و آبي‌ كه‌ در آن‌ مانده‌ است‌ بيش‌تر از كر يا به‌ اندازه‌ي‌ آن‌ باشد، مانند آب‌ كر است‌ و اگر كم‌تر باشد، حكم‌ آب‌ قليل‌ را دارد.

مسأله ( 251 ) حكم‌ آب‌ چاه‌ عميق‌ يا نيمه‌ عميق‌ يا عادي‌ يكسان‌ است‌؛ خواه‌ كشيده‌ شدن‌ آب‌ به‌ وسيله‌ي‌ موتور باشد و آب‌ بدين‌گونه‌ جايگزين‌ گردد يا آب‌، خود جوشش‌ داشته‌ باشد. اگر آب‌ چاه‌ جوشش‌ داشته‌ باشد، حكم‌ آب‌ جاري‌ را دارد و اگر جوشش‌ نداشته‌ باشد و به‌ اندازه‌ي‌ كر باشد، در حكم‌ آب‌ كر است‌ و در غير اين‌صورت‌، حكم‌ آب‌ قليل‌ را دارد.

مسأله ( 252 ) اگر نجاستي‌ در چاه‌ بريزد و آب‌، بو، رنگ‌ يا مزه‌ي‌ آن‌ را به‌ خود نگيرد، آب‌ چاه‌، پاك‌ و پاك‌ كننده‌ است‌ و در غير اين‌ صورت‌، نجس‌ مي‌شود و به‌ هر شيوه‌اي‌ كه‌ ويژگي‌هاي‌ نجس‌ از آن‌ گرفته‌ شود، پاك‌ مي‌گردد؛ خواه‌ خود دگرگون‌ شود يا با كشيدن‌ آب‌، يا با جوشش‌ خود و خواه‌ آب‌ دگرگون‌ شده‌ با آب‌ تازه‌اي‌ آميخته‌ شود يا نه‌، در هر صورت‌، به‌ شرط‌ جوشش‌ آب‌؛ هرچند جوشش‌ آن‌ كم‌ باشد، با از ميان‌ رفتن‌ ويژگي‌هاي‌ نجس‌؛ به‌ هر شيوه‌اي‌ كه‌ ممكن‌ است‌، پاك‌ مي‌شود.

 « آب‌ مضاف‌ »

پاكي‌ و ناپاكي‌ آب‌ مضاف‌

مسأله ( 253 ) آب‌ مضاف‌، نجس‌ را پاك‌ نمي‌كند و ساختن‌ وضو و غسل‌ با آن‌ باطل‌ است‌؛ هرچند به‌ هنگام‌ ناچاري‌ باشد.

مسأله ( 254 ) اگر نجاست‌ به‌ آب‌ مضاف‌ برسد، آن‌ را نجس‌ مي‌سازد؛ هرچند آب‌ مضاف‌ بيش‌تر از كر باشد.

مسأله ( 255 ) آب‌ مضاف‌ فراواني‌ مانند درياچه‌ به‌ صرف‌ رسيدن‌ نجاست‌ به‌ بخش‌ كمي‌ از آن‌ نجس‌ نمي‌گردد.

مسأله ( 256 ) اگر نجاست‌ به‌ مايعات‌ روان‌ و مذاب‌ زيرزميني‌ مانند نفت‌ برسد، همان‌ بخش‌ آلوده‌ به‌ نجاست‌ را نجس‌ مي‌سازد.

مسأله ( 257 ) بر مايعات‌ روان‌ و مذاب‌ زيرزميني‌، واژه‌ي‌ مضاف‌ يا آب‌ مضاف‌ اطلاق‌ نمي‌گردد.

مسأله ( 258 ) آب‌ مضافي‌ كه‌ نجس‌ گرديده‌ است‌، اگر به‌گونه‌اي‌ با آب‌ كر يا روان‌ آميخته‌ شود كه‌ ديگر به‌ آن‌ آب‌ مضاف‌ نگويند و نام‌ مطلق‌ به‌ خود بگيرد، پاك‌ مي‌شود.

« ديگر احكام‌ آب‌ مطلق‌ و مضاف‌ »

شك‌ در آب‌ مطلق‌ و مضاف‌

مسأله ( 259 ) آبي‌ كه‌ مطلق‌ بوده‌ و نمي‌توان‌ دانست‌ كه‌ مضاف‌ گرديده‌ است‌ يا خير، يا آبي‌ كه‌ در مطلق‌ بودن‌ آن‌ شك‌ است‌، در حكم‌ آب‌ مطلق‌ است‌ و نجس‌ را پاك‌ مي‌كند و ساختن‌ وضو و غسل‌ با آن‌ صحيح‌ است‌؛ مانند: سيلاب‌ها و آب‌ گل‌آلود رودخانه‌ و برخي‌ از آب‌هايي‌ كه‌ با چيز كثيفي‌ آميخته‌ گرديده‌ است‌.

مسأله ( 260 ) آبي‌ كه‌ مضاف‌ بوده‌ و نمي‌توان‌ دانست‌ كه‌ مطلق‌ گرديده‌ يا خير، در حكم‌ آب‌ مضاف‌ است‌ و نجس‌ را پاك‌ نمي‌كند و ساختن‌ وضو و غسل‌ با آن‌ باطل‌ است‌.

مسأله ( 261 ) اگر نمي‌داند كه‌ آب‌ مطلق‌ است‌ يا مضاف‌ و نمي‌داند كه‌ پيش‌تر نيز مطلق‌ بوده‌ است‌ يا مضاف‌، يا مطلق‌ و مضاف‌ بودن‌ آن‌ را مي‌داند ولي‌ نمي‌داند كدام‌ يك‌ از دو عنوان‌ پيش‌تر بوده‌ است‌، نجاست‌ را پاك‌ نمي‌كند و وضو و غسل‌ با آن‌ باطل‌ است‌ و در صورتي‌ كه‌ به‌ اندازه‌ي‌ كر يا بيش‌ از آن‌ باشد و نجاست‌ به‌ آن‌ برسد، نجس‌ نمي‌شود و اگر كم‌تر از كر باشد، نجس‌ مي‌گردد.

·                     پساب‌ نجس‌

مسأله ( 262 ) پساب‌ چيز نجس‌، در صورتي‌ كه‌ با آب‌ قليل‌ شسته‌ شود، در شستن‌ نخست‌ نجس‌ است‌، ولي‌ اگر با آب‌ كر يا روان‌ شسته‌ شود و نجاستي‌ در آن‌ نماند، نجس‌ نيست‌ و نيازي‌ به‌ فشار دادن‌ يا بيرون‌ آوردن‌ آب‌ از آن‌ ندارد، پس‌ براي‌ پاك‌نمودن‌ چيزي‌ با آب‌ كر و جاري‌، تنها لازم‌ است‌ نجاست‌ از آن‌ برطرف‌ شود.

مسأله ( 263 ) نجس‌ با يك‌بار شست‌وشو با آب‌ كر يا جاري‌ پاك‌ مي‌گردد؛ خواه‌ در آب‌ فرو رود يا نه‌ و لزوم‌ ريختن‌ آب‌ بر نجس‌ و تكرار آن‌ با فشار دادن‌ و بيرون‌ آوردن‌ آب‌ از آن‌، ويژه‌ي‌ آب‌ قليل‌ است‌.

·                     آب‌ نيم‌خورده‌

مسأله ( 264 ) نيم‌خورده‌ي‌ سگ‌، خوك‌ و كافر؛ خواه‌ اهل‌ كتاب‌ باشد يا ناصبي‌ يا مشرك‌ و بت‌پرست‌، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

مسأله ( 265 ) نيم‌ خورده‌ي‌ جانوران‌ حرام‌ گوشت‌ نجس‌ نيست‌، ولي‌ خوردن‌ آن‌ ناپسند است‌.

مسأله ( 266 ) نيم‌ خورده‌ي‌ حايضي‌ كه‌ به‌ پاكي‌ و ناپاكي‌ اهميّت‌ نمي‌دهد نجس‌ نيست‌، ولي‌ خوردن‌ آن‌ ناپسند است‌.

مسأله (267 ) نيم‌ خورده‌ي‌ مؤمن‌ در صورت‌ تميزي‌ و بهداشتي‌ بودن‌ مي‌تواند شفابخش‌ و سبب‌ درمان‌ باشد.

·                     آب‌ چاله‌

مسأله ( 268 ) اگر آب‌؛ خواه‌ آب‌ باران‌ باشد يا غير آن‌، در چاله‌اي‌ گرد آيد و به‌اندازه‌ي‌ كر باشد، حكم‌ آب‌ كر را دارد و اگر كم‌تر از كر باشد، به‌ هنگام‌ باريدن‌ باران‌، در حكم‌ آب‌ جاري‌ و پس‌ از قطع‌ بارش‌، در حكم‌ آب‌ قليل‌ است‌.

·                     پاك‌ نمودن‌ ظرف‌ آلوده‌ به‌ لعاب‌ سگ‌

مسأله ( 269 ) ظرفي‌ كه‌ سگ‌ ليس‌ زده‌ يا از آن‌، آب‌ يا چيز رواني‌ خورده‌ است‌ با خاك‌، خاك‌مال‌ مي‌گردد و سپس‌ اگر سه‌بار با آب‌ قليل‌ يا يك‌بار با آب‌ كر يا جاري‌ يا آب‌ لوله‌كشي‌ شسته‌ شود، پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 270 ) با رسيدن‌ ديگر عضوهاي‌ سگ‌ يا آب‌ دهان‌ آن‌ به‌ ظرف‌، خاك‌مالي‌ لازم‌ نيست‌.

مسأله ( 271 ) در خاك‌مالي‌، به‌هم‌ آميختن‌ خاك‌ و آب‌ و گل‌مالي‌ نياز نيست‌، بلكه‌ انجام‌ خاك‌مالي‌ لازم‌ است‌؛ هرچند گل‌مالي‌ به‌جاي‌ خاك‌مالي‌ بسنده‌ است‌.

مسأله ( 272 ) اگر سگ‌، چيز خشكي‌ را به‌ گونه‌اي‌ بخورد كه‌ اطراف‌ دهانش‌ به‌ ظرف‌ آن‌ نرسد، به‌ خاك‌مالي‌ نيازي‌ ندارد و اگر آب‌ دهانش‌ به‌ آن‌ ظرف‌ نرسد، نجس‌ نمي‌شود.

·                     پاك‌ نمودن‌ ظرف‌ دهانه‌ تنگ‌

مسأله ( 273 ) اگر دهانه‌ي‌ ظرفي‌ كه‌ سگ‌ به‌ آن‌ دهان‌ زده‌ است‌ تنگ‌ باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ به‌ صورت‌ عادي‌ خاك‌مالي‌ آن‌ ممكن‌ نباشد، بايد پارچه‌اي‌ را به‌ چيزي‌ پيچيده‌ و خاك‌ را با آن‌ به‌ درون‌ ظرف‌ بمالند يا خاك‌ را در ظرف‌ ريخته‌ و به‌ سختي‌ تكان‌ دهند تا به‌ خاك‌ آغشته‌ گردد و اگر نتوان‌ آن‌ را با هيچ‌ روشي‌ خاك‌مالي‌ نمود، آن‌ ظرف‌ پاك‌ شدني‌ نيست‌ و نبايد در كارهايي‌ كه‌ استفاده‌ از آن‌ به‌ طهارت‌ لازم‌ دارد، به‌كار برده‌ شود.

·                     پاك‌ نمودن‌ ظرف‌ آلوده‌ شده‌ با خوك‌ و موش‌ صحرايي‌

مسأله ( 274 ) ظرفي‌ را كه‌ خوك‌ يا موش‌ صحرايي‌ از آن‌ چيزي‌ خورده‌ يا آن‌ را ليس‌ زده‌ است‌ بايد هفت‌بار با آب‌ قليل‌ شست‌ و در آب‌ كر يا روان‌ تنها يك‌بار شستن‌ بسنده‌ است‌ و در هر دو صورت‌، به‌ خاك‌مالي‌ نيازي‌ ندارد.

·                     پاك‌نمودن‌ ظرف‌ شراب‌ آلود

مسأله ( 275 ) ظرفي‌ كه‌ به‌ شراب‌ آلوده‌ شده‌ است‌، اگر سه‌ بار با آب‌ قليل‌ شسته‌ شود، پاك‌ مي‌گردد، ولي‌ در آب‌ كر يا جاري‌ به‌ يك‌ بار شستن‌ بسنده‌ مي‌شود.

·                     پاك‌ نمودن‌ كوزه‌ي‌ نجس‌

مسأله ( 276 ) كوزه‌اي‌ كه‌ از گِل‌ نجس‌ ساخته‌ شده‌ يا شراب‌ يا آب‌ نجس‌ يا مايع‌ نجس‌ ديگري‌ در آن‌ فرو رفته‌ است‌؛ اگر در آب‌ كر يا روان‌ گذاشته‌ شود، به‌ هر جاي‌ آن‌ آب‌ برسد، پاك‌ مي‌شود و چنانچه‌ بخواهند باطن‌ آن‌ پاك‌ شود، به‌ اندازه‌اي‌ در آب‌ كر يا روان‌ گذاشته‌ مي‌شود تا آب‌ در همه‌ي‌ آن‌ فرو رود و تنها نفوذ خيسي‌ در آن‌ كافي‌ نيست‌ و در صورتي‌ كه‌ همه‌ي‌ آن‌، سه‌بار با آب‌ قليل‌ شسته‌ شود، سطح‌ ظاهري‌ آن‌ پاك‌ مي‌گردد، ولي‌ درون‌ آن‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ نمي‌شود.

مسأله ( 277 ) اگر بيرون‌ كوزه‌ي‌ نجس‌ با آب‌ قليل‌ يا كر يا جاري‌ شسته‌ شود و در آن‌ آب‌ بريزند و آب‌ به‌ لايه‌ي‌ دروني‌ كوزه‌ برسد، آب‌ درون‌ كوزه‌ نجس‌ مي‌گردد.

·                     پاك‌ نمودن‌ ظرف‌ نجس‌

مسأله ( 278 ) ظرف‌ نجس‌ با آب‌ قليل‌ به‌ دو شيوه‌ پاك‌ مي‌گردد:

يكم‌ ـ ظرف‌ را سه‌بار پر از آب‌ كنند و بيرون‌ بريزند.

دوم‌ ـ سه‌بار مقداري‌ آب‌ در آن‌ ريخته‌ شود و در هر بار، آب‌ را به‌گونه‌اي‌ درون‌ آن‌ بگردانند كه‌ به‌ همه‌ي‌ نجس‌ برسد و سپس‌ بيرون‌ ريخته‌ شود كه‌ اگر اين‌ كار، يك‌بار با آب‌ كر يا روان‌ يا آب‌ لوله‌كشي‌ انجام‌ شود، كافي‌ است‌.

·                     پاك‌ نمودن‌ ظرف‌هاي‌ بزرگ‌

مسأله ( 279 ) اگر ظرف‌ بزرگي‌ مانند ديگ‌هاي‌ بزرگ‌، خمره‌ يا چيز بزرگي‌ كه‌ قابل‌ انتقال‌ نباشد مانند تنور، نجس‌ شود، مي‌توان‌ آن‌ را به‌ يكي‌ از سه‌ صورت‌ زير پاك‌ نمود:

الف‌ ـ اگر آب‌، حكم‌ كر را دارد و با آن‌، ظرف‌ نجس‌ مانند بشكه‌ي‌ آب‌ طاهر مي‌شود كه‌ زير آن‌ سوراخ‌ است‌ يا داراي‌ شير است‌، تنها با رسيدن‌ آب‌ و بيرون‌ آمدن‌ پساب‌، پاك‌ مي‌شود و نيازي‌ به‌ چندبار شست‌وشو نيست‌.

ب‌ ـ اگر همين‌ ظرف‌، قابل‌ جابه‌جا شدن‌ باشد، سه‌بار آب‌ قليل‌ به‌گونه‌اي‌ در آن‌ ريخته‌ شود كه‌ به‌ همه‌ جاي‌ آن‌ برسد و بيرون‌ بريزد.

ج‌ ـ اگر ظرف‌، قابل‌ جابه‌جا شدن‌ نباشد و زير ظرف‌ نيز سوراخ‌ نيست‌، سه‌بار آب‌ قليل‌ در آن‌ ريخته‌ شود و پساب‌ آن‌ با ظرف‌ يا دستمالي‌ برداشته‌ و بيرون‌ ريخته‌ شود. در اين‌ صورت‌، تنها در بار سوم‌، خود ظرف‌، دستمال‌ يا كاسه‌ي‌ كوچك‌، پاك‌ مي‌گردد؛ هرچند در بار نخست‌ و دوم‌، بايد ظرف‌ كوچك‌ يا دستمال‌ و دستي‌ كه‌ به‌ پساب‌ آلوده‌ شده‌ است‌، آب‌ كشيده‌ شود.

·                     پاك‌ نمودن‌ فلز ذوب‌ شده‌

مسأله ( 280 ) فلز نجسي‌ كه‌ ذوب‌ شده‌ يا هنگام‌ ذوب‌ شدن‌ نجس‌ شده‌ است‌، اگر سطح‌ ظاهري‌ آن‌ پس‌ از سرد و جامد شدن‌ آب‌ كشيده‌ شود، پاك‌ مي‌گردد.

·                     پاك‌ نمودن‌ حصير نجس‌

مسأله ( 281 ) حصيري‌ كه‌ با نخ‌ يا چيز نجس‌ ديگري‌ بافته‌ شده‌ است‌، پس‌ از برداشته‌ شدن‌ عين‌ نجاست‌؛ اگر آب‌ كر يا جاري‌ به‌ همه‌ جاي‌ نجس‌ برسد، پاك‌ مي‌گردد و اگر با آب‌ قليل‌ شسته‌ شود، بايد سه‌بار بر آن‌ ريخته‌ شود و پساب‌ آن‌ نيز بيرون‌ آيد.

·                     پاك‌ نمودن‌ صابون‌، حبوبات‌ و گوشت‌

مسأله ( 282 ) اگر ظاهر صابون‌، گوشت‌ و حبوبات‌؛ مانند: برنج‌ و گندم‌، نجس‌ شود، با يك‌بار شست‌وشو با آب‌ كر يا روان‌ پاك‌ مي‌گردد و به‌ چندبار شست‌وشو نيازي‌ نيست‌، ولي‌ با آب‌ قليل‌، سه‌بار ريختن‌ آب‌ لازم‌ است‌؛ خواه‌ آب‌ بر آن‌ ريخته‌ شود يا در ظرفي‌ قرار گيرد و آب‌ بر آن‌ ريخته‌ شود و سپس‌ آب‌ آن‌ كشيده‌ شود و اگر نجاست‌ به‌ درون‌ آن‌ نفوذ كرده‌ باشد، با رسيدن‌ آب‌ كر يا جاري‌ به‌ همه‌ي‌ آن‌ پاك‌ مي‌گردد و نيازي‌ به‌ خشك‌ كردن‌ ندارد، ولي‌ با آب‌ قليل‌ نمي‌توان‌ نجاست‌ درون‌ آن‌ را پاك‌ نمود، مگر آن‌ كه‌ چنان‌ آب‌ بر آن‌ بريزد كه‌ از رسيدن‌ آب‌ به‌ همه‌ي‌ بخش‌هاي‌ نجس‌ اطمينان‌ يابد.

·                     لباس‌ و رنگ‌ نجس‌

مسأله ( 283 ) اگر لباس‌ يا چيز پاكي‌ با چيزي‌ نجس‌ رنگ‌ شود، مي‌توان‌ آن‌ را با آب‌ كر و جاري‌ يا با ريختن‌ سه‌بار آب‌ قليل‌ ـ پاك‌ نمود، به‌ شرط‌ آن‌كه‌ آب‌ مضاف‌ نگردد.

غذاي‌ نجس‌ لاي‌ دندان‌

مسأله ( 284 ) اگر غذاي‌ نجس‌ در فضاي‌ دهان‌ يا لاي‌ دندان‌ باشد و آب‌ دهان‌ به‌ همه‌ي‌ خرده‌هاي‌ آن‌ برسد پاك‌ مي‌شود و نيازي‌ به‌ تكرار و چندبار آب‌ رساندن‌ ندارد.

پاك‌ نمودن‌ موي‌ سر و صورت‌

مسأله ( 285 ) موي‌ سر و صورت‌ با ريختن‌ سه‌ بار آب‌ قليل‌ پاك‌ مي‌شود و اگر مو به‌ اندازه‌اي‌ بلند است‌ كه‌ پساب‌ آن‌ خودبه‌خود بيرون‌ نمي‌آيد، وارد آوردن‌ فشار براي‌ خارج‌ كردن‌ پساب‌ به‌ هنگام‌ شستن‌ آن‌ لازم‌ است‌.

·                     پاك‌ نمودن‌ زمين‌

مسأله ( 286 ) زميني‌ كه‌ نجس‌ شده‌ است‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ مي‌شود، به‌ اين‌ صورت‌ كه‌ اگر سه‌بار آب‌ بر سطح‌ ظاهري‌ شن‌، ماسه‌ يا خاك‌ ريخته‌ شود؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ از بالا به‌ پايين‌ يا از درازا يا ستبرا(پهنا) روان‌ شود، كافي‌ است‌.

مسأله ( 287 ) اگر زمين‌ نجس‌ هموار باشد، با سه‌بار رسيدن‌ آب‌ قليل‌ و برداشتن‌ پساب‌ پاك‌ مي‌گردد؛ البته‌ پسابِ نخست‌ در هر صورت‌ ـ زمين‌ هموار باشد يا ناهموار ـ پاك‌ نيست‌.

مسأله ( 288 ) اگر پساب‌ به‌ درون‌ زمين‌ فرو رود، جاي‌ پايانيِ رسيدن‌ آب‌ پاك‌ نمي‌شود و اگر به‌ پاك‌ نمودن‌ زير زمين‌ نياز باشد، مي‌توان‌ آب‌ را به‌ پايين‌تر از جايي‌ كه‌ به‌ پاكي‌ نياز دارد رساند يا از اطراف‌ جاي‌ نجس‌ شده‌ خاك‌برداري‌ كرد.

·                     پاك‌ نمودن‌ زمين‌ سخت‌

مسأله ( 289 ) زمين‌ سنگ‌ فرش‌، آجر فرش‌، موزاييك‌ و هر زمين‌ سختي‌ كه‌ آب‌ در آن‌ فرو نمي‌رود؛ مانند: آسفالت‌، يا آب‌ بر آن‌ روان‌ نمي‌گردد، با سه‌بار شستن‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ مي‌شود.

مسأله ( 290 ) اگر آبي‌ كه‌ بر زمين‌ نجس‌ ريخته‌ مي‌شود، خودبه‌خود و در پي‌ پديده‌اي‌ طبيعي‌ مانند سراشيبي‌ و باد يا غيرطبيعي‌ از آن‌ بيرون‌ رود، پاك‌ مي‌شود و اگر بيرون‌ نرود، با برداشتن‌ پساب‌ آن‌، همه‌ي‌ زمين‌ پاك‌ مي‌گردد؛ خواه‌ نجس‌، ادرار باشد يا چيزي‌ ديگر.

·                     پاك‌ نمودن‌ نمك‌ و سنگ‌ نمك‌

مسأله ( 291 ) اگر سطح‌ ظاهري‌ درون‌ سنگ‌ نمك‌ و مانند آن‌ نجس‌ شود، تنها با رسيدن‌ آب‌ كر يا روان‌ يا با رسيدن‌ سه‌بار آب‌ قليل‌ بر جاي‌ نجس‌ پاك‌ مي‌شود.

مسأله ( 292 ) اگر نمك‌ كوبيده‌ نجس‌ شود، با رسيدن‌ آب‌ به‌ آن‌، هر اندازه‌ از نمك‌ كه‌ مي‌ماند پاك‌ است‌؛ مانند آن‌كه‌ نمك‌ را در ظرفي‌ بريزند كه‌ سوراخ‌ دارد و آب‌ را بر آن‌ روان‌ سازند كه‌ پس‌ از بيرون‌ رفتن‌ آب‌ هر اندازه‌ نمك‌ كه‌ در كاسه‌ مي‌ماند، پاك‌ است‌.

·                     پاك‌ نمودن‌ قند و شكر

مسأله ( 293 ) اگر قند و شكر و مانند آن‌ نجس‌ شود، پس‌ از شستن‌ آن‌ با كر يا جاري‌ يا سه‌بار آب‌ قليل‌، هراندازه‌ كه‌ از آن‌ مي‌ماند، پاك‌ است‌.

مسأله ( 294 ) ملاك‌ در همه‌ي‌ موارد گفته‌ شده‌ در بالا، رسيدن‌ آب‌ كر يا جاري‌ يا سه‌بار آب‌ قليل‌ به‌ متنجس‌ و ماندن‌ اندازه‌اي‌ از آن‌، پس‌ از بيرون‌ رفتن‌ آب‌ از آن‌ مي‌باشد.

 2ـ زمين‌

مسأله ( 295 ) زمين‌، كف‌ پا و كفشي‌ را كه‌ با راه‌ رفتن‌ نجس‌ شده‌ است‌ با پنج‌ شرط‌ پاك‌ مي‌كند:

يكم‌ ـ زمين‌ پاك‌ باشد؛

دوم‌ ـ زمين‌ خشك‌ باشد؛

سوم‌ ـ نجاست‌ از زمين‌ به‌ آن‌ رسيده‌ باشد؛

چهارم‌ ـ عين‌ نجاست‌؛ مانند: ادرار، مدفوع‌ و خون‌ يا متنجس‌؛ مانند: گِل‌ نجس‌ شده‌، با راه‌ رفتن‌ يا ماليدن‌ بر زمين‌ يا هرگونه‌ برخورد ديگري‌ با زمين‌ برداشته‌ شود؛

پنجم‌ ـ زمين‌ پاك‌كننده‌ بايد از گونه‌ي‌ زميني‌ باشد كه‌ پا يا كفش‌ بر آن‌ نجس‌ شده‌ است‌؛ مانند: خاك‌، سنگ‌، سيمان‌، آجرفرش‌، موزاييك‌ و مانند آن‌؛ پس‌ با راه‌ رفتن‌ بر فرش‌، حصير، سبزه‌، چوب‌ و آسفالت‌ پاك‌ نمي‌شود.

مسأله ( 296 ) براي‌ پاك‌ شدن‌ كف‌ پا و كفش‌، كمي‌ راه‌ رفتن‌ يا به‌ زمين‌ كشيدن‌ آن‌ كافي‌ است‌ و اگر نزديك‌ به‌ هفت‌ مترونيم‌ باشد، بهتر است‌.

مسأله ( 297 ) نياز نيست‌ كف‌ پا و زير كفش‌ خيس‌ باشد تا زمين‌ آن‌ را پاك‌ كند. البته‌، زمين‌ بايد خشك‌ باشد.

مسأله ( 298 ) زمين‌ در صورتي‌ پاك‌كننده‌ است‌ كه‌ با راه‌ رفتن‌ يا كشيدن‌ پا يا كفش‌ بر زمين‌، عين‌ نجاست‌ از بين‌ برود و بخشي‌ از اطراف‌ آن‌ كه‌ به‌صورت‌ عادي‌ به‌ نجس‌ آلوده‌ مي‌شود و به‌ زمين‌ يا خاك‌ مي‌رسد با از ميان‌ رفتن‌ نجاست‌ پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 299 ) اگر پس‌ از راه‌ رفتن‌، بو يا رنگ‌ نجاست‌ در كف‌ پا يا زير كفش‌ بماند، اشكال‌ ندارد، ولي‌ اگر ذرّه‌هاي‌ كوچكي‌ از نجاست‌ كه‌ به‌ چشم‌ مي‌آيد و مي‌توان‌ با راه‌رفتن‌ آن‌ را از ميان‌ برد در آن‌ بماند، بايد بيش‌تر راه‌ برود تا پاك‌ شود، مگر اجزايي‌ كه‌ جز با آب‌ برداشته‌ نمي‌شود.

مسأله ( 300 ) سطح‌ فرو رفته‌ يا داخلي‌ كفش‌ و بخشي‌ از كف‌ پا كه‌ بر اثر عارضه‌اي‌ يا به‌ هر جهتي‌ به‌ زمين‌ نمي‌رسد، با راه‌ رفتن‌ پاك‌ نمي‌شود.

مسأله ( 301 ) كسي‌ كه‌ با دست‌ و زانو راه‌ مي‌رود، اگر نجاستي‌ به‌ سبب‌ راه‌ رفتن‌ به‌ دست‌ يا زانوي‌ وي‌ برسد، با راه‌ رفتن‌ پاك‌ مي‌شود. زير عصا، كف‌ پاي‌ مصنوعي‌، نعل‌ چهار پايان‌، چرخ‌ اتومبيل‌ و مانند آن‌ نيز همين‌ حكم‌ را دارد.

مسأله ( 302 ) كف‌ جوراب‌ با راه‌ رفتن‌ پاك‌ نمي‌شود، مگر آن‌ كه‌ جوراب‌ به‌ عنوان‌ كفش‌ استفاده‌ شود و هميشه‌ با آن‌ راه‌ رود.

 3ـ آفتاب‌

مسأله ( 303 ) آفتاب‌ با شش‌ شرط‌، زمين‌، ساختمان‌ و چيزهايي‌ مانند در و پنجره‌ ـ كه‌ بخشي‌ از ساختمان‌ به‌شمار مي‌رود ـ و نيز مانند ميخي‌ كه‌ بر ديوار كوبيده‌ شده‌ است‌ را پاك‌ مي‌كند:

يكم‌ ـ بخش‌ نجس‌ ساختمان‌ خيس‌ باشد، پس‌ اگر آن‌ بخش‌ خشك‌ باشد، بايد آن‌ را به‌گونه‌اي‌ خيس‌ كنند.

دوم‌ ـ چنانچه‌ عين‌ نجاست‌ در آن‌ باشد بايد پيش‌ از هر چيز آن‌ را از ميان‌ ببرد.

سوم‌ ـ چيزي‌ مانند پرده‌ي‌ ضخيم‌ يا ابر از تابش‌ مستقيم‌ آفتاب‌ جلوگيري‌ نكند.

مسأله ( 304 ) اگر آفتاب‌ از پشت‌ پرده‌ يا ابر انبوه‌ بتابد و بخش‌ نجس‌ را خشك‌ كند، پاك‌كننده‌ نمي‌باشد، ولي‌ اگر آفتاب‌ از پشت‌ آن‌ دسته‌ از چيزهايي‌ بتابد كه‌ از تابش‌ مستقيم‌ آن‌ جلوگيري‌ نمي‌كند؛ مانند: شيشه‌، پرده‌ي‌ نازك‌ و ابر كم‌پشت‌ پاك‌كننده‌است‌.

چهارم‌ ـ آفتاب‌، خود چيز نجس‌ را خشك‌ كند؛ پس‌ اگر براي‌ نمونه‌، آفتاب‌ و باد با هم‌ آن‌ را خشك‌ كند، پاك‌ نمي‌شود، مگر آنكه‌ سبب‌ دوم‌ ـ مانند باد ـ به‌ اندازه‌اي‌ كم‌اثر باشد كه‌ از ديد مردم‌، سبب‌ خشك‌شدن‌ آن‌ به‌شمار نيايد.

پنجم‌ ـ آفتاب‌، آن‌ بخش‌ از ساختمان‌ كه‌ نجاست‌ در آن‌ فرو رفته‌ و نيز روي‌ آن‌ را در يك‌بار و با هم‌ خشك‌ كند. پس‌ اگر آفتاب‌ يك‌بار به‌ روي‌ زمين‌ يا ساختمان‌ نجس‌ بتابد و سطح‌ ظاهري‌ آن‌ را خشك‌ كند و بار ديگر درون‌ آن‌ را خشك‌ نمايد، تنها روي‌ آن‌ پاك‌ مي‌گردد و درون‌ آن‌ نجس‌ باقي‌ مي‌ماند.

ششم‌ ـ آن‌ كه‌ ميان‌ درون‌ و بيرون‌ زمين‌ يا ساختمان‌ كه‌ آفتاب‌ بر آن‌ مي‌تابد، هوا يا جسم‌ پاك‌ ديگري‌ فاصله‌ نباشد؛ مانند: بلوك‌هاي‌ سيماني‌ كه‌ ميان‌ آن‌ها خالي‌ است‌.

·                     بخش‌هاي‌ جداي‌ زمين‌ و ساختمان‌

مسأله ( 305 ) بخش‌هايي‌ كه‌ از زمين‌ يا ساختمان‌ جدا شده‌ است‌، با تابيدن‌ آفتاب‌ پاك‌ نمي‌گردد؛ خواه‌ همان‌ عنوان‌ اولي‌ را داشته‌ باشد؛ مانند: تكه‌ سنگ‌ كه‌ بخشي‌ از زمين‌ شمرده‌ مي‌شود و خواه‌ عنوان‌ ديگري‌ داشته‌ باشد؛ مانند: كوزه‌، مهر و تسبيح‌ كه‌ ديگر به‌ آن‌ها زمين‌ نمي‌گويند.

·                     حصير

مسأله ( 306 ) آفتاب‌، حصير نجس‌ را پاك‌ نمي‌كند، ولي‌ درخت‌، گياه‌ و ميوه‌اي‌ كه‌ هنوز چيده‌ نشده‌ است‌ را پاك‌ مي‌نمايد.

·                     شك‌ در شرايط‌

مسأله ( 307 ) اگر آفتاب‌ بر زمين‌ نجس‌ بتابد، سپس‌ در يكي‌ از شرايط‌ پاك‌ نمودن‌ آن‌ شك‌ شود؛ براي‌ نمونه‌، شك‌ نمايد كه‌ آيا زمين‌ هنگام‌ تابيدن‌ آفتاب‌ خيس‌ بوده‌ يا نه‌، يا پيش‌ از تابيدن‌ آفتاب‌ بر آن‌، نجاست‌ برداشته‌ شده‌ يا نه‌، آن‌ زمين‌ نجس‌ است‌.

·                     تطهير دو طرف‌ ديوار

مسأله ( 308 ) اگر آفتاب‌، تنها به‌ يك‌ طرف‌ ديوار نجس‌ بتابد، طرف‌ ديگر كه‌ آفتاب‌ به‌ آن‌ نتابيده‌ است‌ پاك‌ نمي‌شود، مگر آن‌كه‌ ديوار به‌اندازه‌اي‌ نازك‌ باشد يا آفتاب‌ به‌ اندازه‌اي‌ شديد باشد كه‌ با تابش‌ آفتاب‌ به‌ يك‌ طرف‌، طرف‌ ديگر هم‌ خشك‌ شود.

 4ـ استحاله‌(تبديل‌ يافتن‌)

مسأله ( 309 ) اگر جنس‌ نجس‌، به‌گونه‌اي‌ دگرگون‌ شود كه‌ به‌ چيز پاكي‌ تبديل‌ گردد، پاك‌ مي‌شود. اين‌ پديده‌، «استحاله‌» نام‌ دارد؛ مانند آن‌ كه‌ چوب‌ نجس‌ بسوزد و خاكستر گردد يا سگ‌ در نمكزار فرو رود و پس‌ از مدتي‌ مانند نمك‌ شود يا آب‌ نجس‌ بخار شود؛ ولي‌ اگر جنس‌ آن‌ دگرگون‌ نشود و تنها صورت‌ آن‌ تبديل‌ يابد، پاك‌ نمي‌شود؛ مانند آن‌ كه‌ گندم‌ نجس‌، آرد يا نان‌ شود.

·                     بخار و دود

مسأله ( 310 ) بخار، دود و شعله‌اي‌ كه‌ از چيز نجس‌ يا متنجس‌ بر مي‌خيزد پاك‌ است‌، ولي‌ اگر بخار به‌ صورت‌ عرق‌ و مايع‌ درآيد يا دود متراكم‌ شود، نجس‌ است‌؛ پس‌ خرده‌هاي‌ چربي‌ و روغني‌ كه‌ از دود نجس‌ يا متنجس‌ به‌طور متراكم‌ بر رويه‌هاي‌ كناري‌ ظرف‌ انباشته‌ مي‌شود و به‌ صورت‌ ماده‌ و جرم‌ بر آن‌ مي‌نشيند، نجس‌ است‌.

·                     كوزه‌، آجر و زغال‌ نجس‌

مسأله ( 311 ) كوزه‌، آجر و مانند آن‌، اگر از گل‌ نجس‌ ساخته‌ شده‌ باشد، همچنين‌ زغالي‌ كه‌ از چوب‌ نجس‌ به‌ دست‌ آمده‌، نجس‌ است‌؛ هرچند مردم‌ به‌ آن‌ چوب‌ نگويند.

مسأله ( 312 ) اگر در دگرگوني‌ چيز نجس‌ شك‌ نمايد، آن‌ چيز نجس‌ است‌، مگر آن‌ كه‌ شك‌ وي‌ متعارف‌ نباشد.

5ـ دگرگوني‌ شراب‌ (انقلاب‌)

پديده‌ي‌ «انقلاب‌» آن‌ است‌ كه‌ براي‌ نمونه‌، شراب‌ به‌گونه‌اي‌ سركه‌ شود.

مسأله ( 313 ) اگر شراب‌ در طول‌ زمان‌ و به‌ خودي‌ خود يا به‌ سبب‌ چيزي‌ كه‌ در آن‌ ريخته‌ مي‌شود؛ مانند: سركه‌ يا نمك‌، دگرگوني‌ يابد و مست‌كنندگي‌ خود را از دست‌ بدهد يا به‌ سركه‌ تبديل‌ شود، پاك‌ مي‌گردد و قابل‌ مصرف‌ است‌، ولي‌ اگر شراب‌ با سركه‌ يا آب‌ فراواني‌ كه‌ كم‌تر از كر است‌؛ به‌گونه‌اي‌ آميخته‌ شود كه‌ ديگر به‌ آن‌ شراب‌ نگويند و دگرگوني‌ و انقلاب‌ نيافته‌ باشد، پاك‌ نمي‌شود و آب‌ و سركه‌ي‌ افزوده‌ را نيز نجس‌ مي‌سازد؛ زيرا سبب‌ پاكي‌، انقلاب‌ و تبديل‌ شراب‌ به‌ سركه‌ است‌؛ نه‌ حل‌ شدن‌ شراب‌ در چيز ديگر؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ از بين‌ برود.

مسأله ( 314 ) با دگرگون‌ شدن‌ شراب‌ به‌ سركه‌، همان‌گونه‌ كه‌ عنوان‌ شراب‌ از آن‌ گرفته‌ مي‌شود، نجاست‌ آن‌ هم‌ از ميان‌ مي‌رود، ولي‌ اگر نجاست‌ ديگري‌ از بيرون‌ به‌ همراه‌ شراب‌ باشد با دگرگوني‌ از ميان‌ نمي‌رود؛ پس‌ شرابي‌ كه‌ از انگور نجس‌ توليد مي‌گردد، با تبديل‌ شدن‌ به‌ سركه‌ پاك‌ نمي‌گردد، و نيز چندگانگي ظرف‌ها در آن‌ دخالتي‌ ندارد، مانند آن‌كه‌ انگور نجس‌ پس‌ يا پيش‌ از دگرگون‌ شدن‌ به‌ سركه‌ در ظرف‌ ديگري‌ ريخته‌ شود.

مسأله ( 315 ) سركه‌اي‌ كه‌ از انگور، كشمش‌ و خرماي‌ نجس‌ توليد مي‌شود، نجس‌ است‌.

مسأله ( 316 ) پوشال‌ و چوب‌ ريز خوشه‌ي‌ انگور يا خرما كه‌ به‌ صورت‌ طبيعي‌ همراه‌ آن‌ در شراب‌ موجود است‌، پس‌ از تبديل‌ شدن‌ شراب‌ به‌ سركه‌ پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 317 ) اگر پيش‌ از آن‌كه‌ شراب‌ به‌ سركه‌ تبديل‌ شود، خيار، بادمجان‌ و مانند آن‌ نيز در آن‌ بريزند با انقلاب‌ به‌ سركه‌، همه‌ي‌ آن‌ پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 318 ) كشمش‌ و خرمايي‌ كه‌ در غذا ريخته‌ مي‌شود و همراه‌ آن‌ مي‌جوشد، پاك‌ است‌ و خوردن‌ آن‌ جايز مي‌باشد.

6ـ كم‌ شدن‌ دو سوم‌ آب‌ انگور

مسأله ( 319 ) آب‌ انگوري‌ كه‌ به‌ خودي‌ خود يا با آتش‌ يا به‌گونه‌اي‌ ديگر به‌ جوش‌ آيد ولي‌ دو سوم‌ آن‌ كم‌ نشود، اگر مست‌كننده‌ باشد نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ مي‌باشد و اگر مست‌كننده‌ نباشد، هرچند نجس‌ نيست‌، ولي‌ خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌.

مسأله ( 320 ) كم‌شدن‌ دو سوم‌ آب‌ انگور سبب‌ پاكي‌ آن‌ مي‌گردد و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌، مگر آن‌كه‌ پس‌ از كم‌شدن‌ دو سوم‌ آن‌، بداند باز هم‌ مست‌كننده‌ است‌ كه‌ در اين‌ صورت‌، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌ و تنها با تبديل‌ شدن‌ به‌ سركه‌ است‌ كه‌ پاك‌ و حلال‌ مي‌شود.

مسأله ( 321 ) اگر پيش‌ از جوش‌ آمدن‌ آب‌ انگور، مقداري‌ از آن‌ كم‌ شود؛ هرچند دو سوم‌ يا بيش‌تر حكم‌ پاك‌شدن‌ و حلال‌ شدن‌ جوش‌ آمده‌ي‌ آن‌ را ندارد و مانده‌ي‌ آن‌ چنانچه‌ به‌ جوش‌ آيد، احكام‌ پيشين‌ را دارد.

مسأله ( 322 ) اگر نداند آب‌ انگور به‌ درجه‌ي‌ جوش‌ رسيده‌ است‌ يا خير، پاك‌ و خوردن‌ آن‌ حلال‌ است‌؛ مگر آن‌ كه‌ بداند مست‌كننده‌ است‌، كه‌ در اين‌ صورت‌، نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌؛ هرچند از به‌ جوش‌ آمدن‌ آن‌ آگاهي‌ نداشته‌ باشد.

مسأله ( 323 ) اگر در آبي‌ كه‌ از غوره‌ي‌ انگور گرفته‌ مي‌شود چند دانه‌ي‌ رسيده‌ي‌ انگور باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ آب‌ غوره‌ را شيرين‌ نسازد و به‌ آن‌ آب‌ انگور نگويند، در صورت‌ جوشيدن‌ و ناپديد گرديدن‌ در آن‌، پاك‌ و حلال‌ است‌.

مسأله ( 324 ) اگر دانه‌هاي‌ انگور در مايعي‌ كه‌ در حال‌ جوشيدن‌ است‌ بيفتد و به‌جوش‌ آيد و پخته‌ شود، ولي‌ در آن‌ ناپديد نگردد، آب‌ درون‌ آن‌ نجس‌ و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌، ولي‌ اگر دانه‌هاي‌ انگور در آن‌ ناپديد شود، آن‌ مايع‌ نجس‌ و حرام‌ نمي‌گردد.

مسأله ( 325 ) اگر چند ديگ‌ شيره‌ را در يك‌ محل‌ و به‌ صورت‌ همزمان‌ بپزند، مي‌توان‌ يك‌ كف‌گير براي‌ همه‌ي‌ آن‌ به‌كار برد؛ هرچند همه‌ي‌ ديگ‌ها با هم‌ به‌ جوش‌ نيايد و پس‌ از پاك‌ شدن‌ همه‌ي‌ شيره‌ها، كف‌گير نيز به‌ تبع‌ آن‌ پاك‌ مي‌شود.

مسأله ( 326 ) اگر مايعي‌ كه‌ نمي‌داند آب‌ غوره‌ است‌ يا آب‌ انگور به‌ جوش‌ آيد، نجس‌ نمي‌گردد و مي‌توان‌ آن‌ رابراي‌ خوردن‌ استفاده‌ نمود.

مسأله ( 327 ) اگر در رعايت‌ مسايل‌ شرعي‌ يا ندانستن‌ مسأله‌ از ناحيه‌ي‌ عامل‌ فروش‌ و توزيع‌، در شيره‌ يا آب‌غوره‌ بودن‌ مايعي‌ شك‌ نمايد، به‌ آن‌ اعتنا نمي‌شود و پاك‌ و حلال‌ است‌.

مسأله ( 328 ) اگر انگور را براي‌ كاري‌ مانند سبزه‌ شدن‌ در ميان‌ تيزاب‌ (اسيد ازتيك‌) يا اسيدي‌ ديگر بگذارند تا هنگامي‌ كه‌ از جوشيدن‌ آن‌ آگاه‌ نشود، پاك‌ است‌ و مي‌تواند آن‌ را به‌كار برد.

 7 ـ انتقال‌

«انتقال‌» فرايندي‌ است‌ كه‌ طي‌ آن‌ خون‌ يا عضوي‌ از حيوان‌ به‌ تن‌ حيوان‌ ديگري‌ انتقال‌ يابد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ از آن‌ شمرده‌ شود. انتقال‌ داراي‌ گونه‌ها و حكم‌هاي‌ گوناگوني‌ است‌.

·                     انتقال‌ خون‌

مسأله ( 329 ) اگر خون‌ حيوان‌ جهنده‌ به‌ درون‌ بدن‌ حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ ندارد مانند پشه‌ انتقال‌ يابد و خون‌ آن‌ به‌شمار آيد، پاك‌ مي‌گردد.

مسأله ( 330 ) خوني‌ كه‌ پشه‌ از انسان‌ مي‌گيرد و به‌ درون‌ بدن‌ خود مكش‌ مي‌نمايد، به‌گونه‌اي‌ كه‌ خون‌ آن‌ به‌شمار مي‌آيد، پاك‌ است‌: بر خلاف‌ مانند زالو كه‌ خون‌ مكش‌ شده‌ از بدن‌ وي‌ شمرده‌ نمي‌شود و به‌ آن‌ خون‌ زالو نمي‌گويند. بنابراين‌، خوني‌ كه‌ زالو از انساني‌ مكيده‌ است‌، خون‌ انسان‌ به‌ شمار مي‌رود و نجس‌ مي‌باشد.

مسأله ( 331 ) اگر پشه‌اي‌ را بكُشد و نداند خوني‌ كه‌ از پشه‌ بيرون‌ آمده‌، تازه‌ از انسان‌ مكيده‌ شده‌ يا از خود پشه‌ بوده‌ است‌، پاك‌ مي‌باشد.

مسأله ( 332 ) اگر بداند كه‌ پشه‌، خون‌ را از او مكيده‌ است‌، ولي‌ آن‌ خون‌، از پشه‌ شمرده‌ مي‌شود، پاك‌ است‌؛ هرچند زمان‌ مكيدن‌ خون‌ و بيرون‌ آمدن‌ خون‌ از پشه‌، بسيار به‌ هم‌ نزديك‌ باشد.

مسأله ( 333 ) اگر بداند كه‌ پشه‌ خون‌ او را مكيده‌ است‌ ولي‌ شك‌ نمايد كه‌ خون‌ بدن‌ آن‌ شمرده‌ مي‌شود يا نه‌، نيازي‌ به‌ دوري‌ از آن‌ نيست‌، اما اگر بداند كه‌ خون‌ بدن‌ پشه‌ شمرده‌ نمي‌شود، نجس‌ است‌.

 8 ـ اسلام‌

مسأله ( 334 ) اگر كافر از روي‌ باور به‌ عربي‌ يا به‌ زباني‌ ديگر بگويد: «أَشهَدُ أَنّ لا إل'هَ إلاّ اللّه‌ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّ'ه‌» ، مسلمان‌ مي‌شود و بدن‌، آب‌ دهان‌ و بيني‌ و عرق‌ او پاك‌ است‌.

مسأله ( 335 ) اگر كافر به‌ هنگام‌ مسلمان‌ شدن‌، لباس‌ نجس‌ بر تن‌ داشته‌ باشد كه‌ با عين‌ نجس‌ همراه‌ است‌، بايد آن‌ را از ميان‌ ببرد و آن‌ بخش‌ را آب‌ بكشد و اگر عين‌ آن‌ از ميان‌ رفته‌ باشد، بايد جاي‌ آن‌ را آب‌ بكشد؛ هرچند پس‌ از مسلمان‌ شدن‌، عين‌ آن‌ را از ميان‌ برده‌ باشد.

مسأله ( 336 ) بايد از لباس‌هايي‌ كه‌ به‌ هنگام‌ كفر، با بدن‌ كافر برخورد نموده‌؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ يكي‌ از آن‌ دو ـ بدن‌ يا لباس‌ ـ مرطوب‌ بوده‌ و نجس‌ را سرايت‌ مي‌داده‌ است‌، پرهيز نمود و آن‌ را پاك‌ كرد؛ هرچند به‌ هنگام‌ اسلام‌ آوردن‌ نيز آن‌ را بر تن‌ داشته‌ باشد.

مسأله ( 337 ) اگر كافر، شهادتين‌ را بگويد، ولي‌ دانسته‌ نشود كه‌ به‌ آن‌ باور دارد يا خير، مانند مسلمان‌ است‌ و پاك‌ مي‌باشد، اما چنانچه‌ دانسته‌ شود به‌ آن‌ باور ندارد، بايد از وي‌ پرهيز گردد.

مسأله ( 338 ) اگر كافر در درون‌ خود به‌ معناي‌ شهادتين‌ باور داشته‌ باشد، تا آن‌ را بر زبان‌ نياورد حكم‌ مسلمان‌ را ندارد؛ هرچند او خود مي‌تواند به‌ احكام‌ اسلامي‌ رفتارنمايد.

 9ـ تبعيّت‌

مسأله ( 339 ) «تبعيت‌» آن‌ است‌ كه‌ چيز نجسي‌ در پي‌ پاك‌ شدن‌ نجس‌ همراه‌ آن‌، پاك‌ شود؛ براي‌ نمونه‌، هنگامي‌ كه‌ شراب‌ به‌ سركه‌ تبديل‌ مي‌شود، ظرف‌ همراه‌ آن‌ نيز پاك‌ مي‌گردد. برخي‌ از موارد تبعيت‌ عبارت‌ است‌ از:

الف‌ ـ تبديل‌ شدن‌ شراب‌ به‌ سركه‌

مسأله ( 340 ) اگر شراب‌ به‌ سركه‌ تبديل‌ شود، هر جاي‌ از ظرف‌ آن‌ كه‌ شراب‌ به‌ هنگام‌ جوش‌ آمدن‌ به‌ آن‌ رسيده‌ است‌، پاك‌ مي‌شود و پارچه‌ و چيزي‌ هم‌ كه‌ به‌ صورت‌ عادي‌ بر آن‌ قرار مي‌گيرد، اگر با خيسي‌ شراب‌ نجس‌ شده‌ باشد، پاك‌ مي‌گردد، ولي‌ اگر شراب‌ به‌ هنگام‌ جوشيدن‌ سرريز شود و پشت‌ ظرف‌ را آلوده‌ نمايد، پس‌ از تبديل‌ به‌ سركه‌، پشت‌ آن‌ پاك‌ نمي‌گردد.

مسأله ( 341 ) ابزاري‌ مانند كف‌گير كه‌ براي‌ پختن‌ آب‌ انگور به‌ كار مي‌رود، پس‌ از انقلاب‌ و دگرگوني‌ شراب‌ به‌ سركه‌ پاك‌ مي‌گردد؛ خواه‌ كف‌گير درون‌ ظرف‌ باشد يا بيرون‌ از آن‌.

مسأله ( 342 ) حكم‌ تبعيت‌ ظرف‌ و چيزهاي‌ همراه‌ از شرابي‌ كه‌ انقلاب‌ يافته‌ است‌، درباره‌ي‌ ظرف‌ و چيزهاي‌ همراه‌ آب‌ انگوري‌ كه‌ جوش‌ آيد و با كم‌ شدن‌ دوسوم‌ آن‌ پاك‌ شود نيز ثابت‌ است‌.

ب‌ ـ تبعيّت‌ (پيروي‌) در اسلام‌ و كفر

·                     بچه‌ي‌ كافر در دو مورد با تبعيت‌ پاك‌ مي‌شود:

يكم‌ ـ يكي‌ از پدر، پدربزرگ‌، مادر يا مادربزرگ‌ كودك‌ مسلمان‌ شوند.

دوم‌ ـ بچه‌ به‌ دست‌ مسلماني‌ اسير گردد و هيچ‌ يك‌ از پدران‌ وي‌ همراه‌ او نباشد.

در صورت‌هاي‌ گفته‌ شده‌، اگر بچه‌ كافر بودن‌ خود را در سن‌ تمييز آشكار نمايد، حكم‌ كافر را دارد و در حكم‌ مسلمان‌ نمي‌باشد.

ج‌ ـ غسل‌ دادن‌ مرده‌

مسأله ( 343 ) مرده‌ي‌ مسلمان‌ نجس‌ نيست‌؛ بنابراين‌، تخته‌ يا سنگي‌ كه‌ مرده‌ را روي‌ آن‌ غسل‌ مي‌دهند و پارچه‌اي‌ كه‌ ناحيه‌ي‌ شرم‌گاهي‌ را با آن‌ مي‌پوشانند و پيراهني‌ كه‌ مرده‌ را از زير آن‌ غسل‌ مي‌دهند و دستي‌ كه‌ او را غسل‌ مي‌دهد و نيز كيسه‌ و صابوني‌ كه‌ مرده‌ با آن‌ شسته‌ مي‌شود و چيزهاي‌ ديگري‌ كه‌ به‌ همراه‌ اوست‌، اگر نجاستي‌ از خارج‌ يا از مرده‌ به‌ آن‌ نرسد، پاك‌ است‌ و پس‌ از پايان‌ غسل‌، نياز به‌ پاك‌ نمودن‌ ندارد.

مسأله ( 344 ) اگر از خارج‌ يا از مرده‌ نجاستي‌ به‌ جسد رسيده‌ باشد، كسي‌ كه‌ مرده‌ را با دست‌ متنجس‌ آب‌ مي‌كشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ هر دو ـ مرده‌ و دست‌ وي‌ ـ در آب‌ قرار مي‌گيرد، دست‌ هم‌ پس‌ از پاك‌ شدن‌ آن‌ پاك‌ مي‌شود.

مسأله ( 345 ) اگر لباس‌ متنجس‌ و مانند آن‌ را با آب‌ قليل‌ پاك‌ نمايد و آن‌ را به‌ اندازه‌ي‌ عادي‌ فشار دهد تا آبي‌ كه‌ در آن‌ است‌ بيرون‌ رود، آب‌ اندكي‌ كه‌ به‌ همراه‌ آن‌ مي‌ماند پاك‌ است‌.

مسأله ( 346 ) پس‌ از جدا شدن‌ آب‌ از ظرف‌ نجسي‌ كه‌ با آب‌ قليل‌ پاك‌ شده‌ است‌، اندك‌ آبي‌ كه‌ به‌ همراه‌ ظرف‌ مي‌ماند پاك‌ مي‌باشد.

10ـ از بين‌ رفتن‌ اصل‌ نجاست‌

مسأله ( 347 ) حيواني‌ كه‌ عين‌ آن‌ نجس‌ نيست‌، اگر به‌ نجاستي‌ مانند خون‌ يا متنجسي‌ مانند آب‌ نجس‌ آلوده‌ شود، با از بين‌ رفتن‌ نجاست‌، پاك‌ مي‌شود.

مسأله ( 348 ) هر گاه‌ درون‌ بخش‌هايي‌ از بدن‌ انسان‌؛ مانند: دهان‌، بيني‌ و گوش‌، به‌ نجاستي‌ آلوده‌ شود، با از ميان‌ رفتن‌ نجاست‌، پاك‌ مي‌شود؛ براي‌ نمونه‌، خوني‌ كه‌ از لثه‌ بيرون‌ مي‌آيد با حل‌ شدن‌ در آب‌ دهان‌ پاك‌ مي‌شود و نيازي‌ به‌ آب‌ كشيدن‌ درون‌ دهان‌ نيست‌؛ هرچند بخشي‌ از آن‌ طبيعي‌ نباشد؛ مانند: اين‌كه‌ دندان‌ مصنوعي‌ در دهان‌ با غذاي‌ نجس‌ يا خوني‌ كه‌ از لاي‌ دندان‌ بيرون‌ آمده‌ است‌ برخورد كند كه‌ در اين‌ صورت‌ نيازي‌ به‌ آب‌كشيدن‌ آن‌ نيست‌ و دندان‌ مصنوعي‌ تا در دهان‌ است‌، حكم‌ طبيعي‌ آن‌ را دارد؛ خواه‌ همانند دندان‌ مصنوعي‌ حركت‌ داشته‌ باشد يا نداشته‌ باشد.

مسأله ( 349 ) اگر غذا بين‌ دندان‌ها باشد و درون‌ دهان‌ به‌ خون‌ آلوده‌ شود؛ چنانچه‌ نداند كه‌ خون‌ به‌ غذا رسيده‌ يا خير، پاك‌ است‌ و اگر بداند، غذا نجس‌ مي‌شود و خوردن‌ آن‌ حرام‌ است‌؛ هرچند دهان‌ پس‌ از خوردن‌ غذاي‌ نجس‌، پاك‌ شود.

مسأله ( 350 ) اگر شك‌ شود كه‌ پاره‌اي‌ از يك‌ بخش‌ بدن‌ از برون‌ بدن‌ شمرده‌ مي‌شود يا از درون‌ آن‌؛ مانند: بخشي‌ از لب‌ و پلك‌ چشم‌ كه‌ هنگام‌ بستن‌ روي‌ هم‌ مي‌آيد، به‌ هنگام‌ نجس‌ شدن‌، حكم‌ درون‌ بدن‌ را دارد و لازم‌ نيست‌ آب‌ كشيده‌ شود.

مسأله ( 351 ) اگر نجس‌ خشك‌ باشد، با برخورد به‌ چيزي‌ آن‌ را نجس‌ نمي‌كند، و تنها اگر يكي‌ از آن‌ دو خيس‌ باشد؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ خيسي‌ آن‌ به‌ ديگري‌ سرايت‌ كند، با برخورد به‌ ديگري‌ نجس‌ مي‌شود.

مسأله ( 352 ) اگر غبار نجس‌ از فرش‌ يا لباس‌ گرفته‌ شود، تنها در صورتي‌ كه‌ بر جاي‌ خيس‌ بنشيند، آن‌ را نجس‌ مي‌سازد.

مسأله ( 353 ) اگر در نجس‌ بودن‌ گرد و غبار يا تري‌ جايي‌ كه‌ گرد و غبار نجس‌ بر آن‌ نشسته‌ است‌ شك‌ شود، پاك‌ است‌، ولي‌ اگر در گرفته‌ شدن‌ غبار نجس‌ از چيزي‌ مانند قالي‌ شك‌ شود، آن‌ را با برخورد به‌ خيسي‌ نجس‌ مي‌سازد.

 11ـ استبراي‌ حيوان‌ نجاست‌خوار(قرنطينه‌)

مسأله ( 354 ) ادرار، مدفوع‌ و عرق‌ حيوان‌ حلال‌ گوشتي‌ كه‌ به‌ خوردن‌ نجاست‌ انسان‌ يا حيوان‌ حرام‌ گوشت‌ عادت‌ كرده‌، نجس‌ است‌ و خوردن‌ گوشت‌ آن‌ حرام‌ مي‌باشد. به‌ اين‌ حيوان‌ در اصطلاح‌ «جلاّل‌» گفته‌ مي‌شود.

مسأله ( 355 ) حيوان‌ جلاّل‌ با استبراي‌ از نجاست‌ پاك‌ مي‌شود و «استبرا» آن‌ است‌ كه‌ حيوان‌ نجاست‌خوار از خوردن‌ دوباره‌ي‌ نجاست‌ باز داشته‌ شود و براي‌ مدّتي‌ خوراك‌ پاك‌ به‌ آن‌ داده‌ شود تا اين‌ ويژگي‌ را از دست‌ بدهد.

مسأله ( 356 ) به‌ صورت‌ عادي‌ و تقريبي‌، شتر به‌ مدت‌ چهل‌ روز؛ گاو، بيست‌ روز؛ گوسفند، ده‌ روز؛ مرغابي‌، پنج‌ روز و مرغ‌ خانگي‌ سه‌ روز قرنطينه‌ مي‌شود تا استبرا گردد و اگر پس‌ از گذشت‌ اين‌ مدّت‌، هنوز به‌ آن‌ «نجاست‌خوار» گفته‌ شود و ترك‌ عادت‌ نيافته‌ باشد، بايد به‌ اندازه‌اي‌ از خوردن‌ نجاست‌ جلوگيري‌ شود كه‌ ديگر به‌ آن‌، نجاست‌خوار نگويند.

مسأله ( 357 ) اگر همراه‌ غذا، پودر يا شير نجس‌ به‌ حيوان‌ داده‌ شود؛ هرچند در رشد آن‌ تأثير داشته‌ باشد، اشكال‌ ندارد و فراورده‌هاي‌ گوشتي‌ و لبني‌ حيوان‌ يا تخم‌ آن‌ پرنده‌ پاك‌ است‌، مگر آن‌كه‌ همه‌ي‌ غذاي‌ آن‌ از پودر يا شير نجس‌ باشد.

مسأله ( 358 ) هرگاه‌ حيوان‌، نجاستي‌ غير از مدفوع‌ انسان‌ و جانوران‌ حرام‌ گوشت‌ بخورد، ادرار(بول‌) و مدفوع‌ آن‌ نجس‌ نمي‌شود و گوشت‌ آن‌ حرام‌ نيست‌، مگر مدفوع‌ حيواني‌ كه‌ از شير خوك‌ تغذيه‌ نموده‌ و با آن‌ رشد يافته‌ است‌.

  12ـ غايب‌ شدن‌ مسلمان‌

مسأله ( 359 ) اگر لباس‌ مسلمان‌ يا چيزي‌ مانند ظرف‌ و فرش‌ ـ كه‌ در اختيار اوست‌ ـ نجس‌ شود و او غايب‌ گردد و در دسترس‌ نباشد، در صورتي‌ كه‌ هفت‌ شرط‌ زير با هم‌ جمع‌ گردد، نيازي‌ به‌ پرهيز از آن‌ نيست‌ و حكم‌ پاك‌ را دارد:

يكم‌ ـ وي‌ چيزي‌ را كه‌ لباس‌ يا وسايل‌ او را نجس‌ كرده‌ است‌ نجس‌ بداند؛ براي‌ نمونه‌، اگر لباس‌ خيس‌ وي‌ به‌ تن‌ كافري‌ از اهل‌ كتاب‌ برخورد نمايد، ولي‌ وي‌ او را نجس‌ نداند، پس‌ از غايب‌ شدن‌ مسلمان‌ و در دسترس‌ نبودن‌ وي‌، نمي‌توان‌ آن‌ لباس‌ را پاك‌ دانست‌.

دوم‌ ـ وي‌ بداند كه‌ آن‌ چيز نجس‌ شده‌ است‌.

سوم‌ ـ دانسته‌ شود كه‌ وي‌ نجس‌ را در كاري‌ كه‌ شرط‌ آن‌ پاكي‌ است‌ به‌كار مي‌برد؛ براي‌ نمونه‌، ببيند با آن‌ لباس‌ نماز مي‌خواند.

چهارم‌ ـ آن‌ مسلمان‌ بداند شرط‌ كاري‌ كه‌ با آن‌ انجام‌ مي‌دهد پاكي‌ است‌؛ براي‌ نمونه‌، اگر نداند كه‌ بايد لباس‌ نمازگزار پاك‌ باشد، نمي‌توان‌ آن‌ لباس‌ را پاك‌ دانست‌.

پنجم‌ ـ به‌ نجسي‌ و پاكي‌ اعتنا نمايد.

ششم‌ ـ احتمال‌ دهد وي‌ آن‌ نجس‌ را آب‌ كشيده‌ است‌؛ بنابراين‌، اگر يقين‌ داشته‌ باشد كه‌ مسلمان‌، لباس‌ نجس‌ خود را آب‌ نكشيده‌ است‌، نبايد آن‌ را پاك‌ بداند.

هفتم‌ ـ وي‌ بالغ‌ يا مميّز باشد و نجسي‌ و پاكي‌ را تشخيص‌ دهد.

مسأله ( 360 ) همه‌ي‌ احكام‌ گفته‌ شده‌ در باب‌ لباس‌ و وسايل‌ مسلمان‌ غايب‌ در رابطه‌ با بدن‌ وي‌ نيز ثابت‌ است‌.

 13ـ بيرون‌ رفتن‌ خون‌ متعارف‌ از حيوان‌

مسأله ( 361 ) بيرون‌ رفتن‌ خون‌ متعارف‌ از بدن‌ حيوان‌ حلال‌ گوشت‌ سبب‌ پاك‌ شدن‌ خون‌ مانده‌ در بدن‌ حيواني‌ كه‌ ذبح‌ شرعي‌ شده‌ است‌، مي‌گردد.

« مسايل‌ تكميلي‌ طهارت‌ »

راه‌ پي‌ بردن‌ به‌ طهارت‌

مسأله ( 362 ) از چهار راه‌ مي‌توان‌ به‌ پاك‌ شدن‌ نجس‌ آگاه‌ شد:

يكم‌ ـ انسان‌، خود اطمينان‌ يابد كه‌ نجس‌، پاك‌ شده‌ است‌. البته‌، اين‌ نوع‌ از اطمينان‌، تنها براي‌ افراد عادي‌ حاصل‌ مي‌شود؛ پس‌ شخص‌ وسواس‌ كه‌ برخلاف‌ ديگران‌ به‌ زودي‌ اطمينان‌ نمي‌يابد، لازم‌ نيست‌ اطمينان‌ يابد، بلكه‌ اگر به‌ صورت‌ عادي‌ رفتار كند يا بر پايه‌ي‌ گفته‌ي‌ ديگران‌ به‌ پاك‌ شدن‌ چيزي‌ اطمينان‌ نمايد، بسنده‌ است‌.

دوم‌ ـ شخص‌ عادل‌ يا راستگو از پاك‌ شدن‌ آن‌ آگاهي‌ دهد.

سوم‌ ـ كسي‌ كه‌ چيز نجس‌ در اختيار اوست‌ بگويد پاك‌ شده‌ است‌.

چهارم‌ ـ مسلماني‌، چيز نجس‌ را به‌ جهت‌ پاك‌ شدن‌ آب‌ كشد؛ هرچند روشن‌ نباشد كه‌ درست‌ آب‌ كشيده‌ است‌ يا خير.

مسأله ( 363 ) در همه‌ي‌ موارد ياد شده‌، شخصي‌ كه‌ چيز نجس‌ در اختيار او بوده‌ است‌ نبايد به‌ رعايت‌ نكردن‌ پاكي‌ و نجسي‌ متهم‌ باشد.

مسأله ( 364 ) كسي‌ كه‌ وكيل‌ شده‌ است‌ تا لباسي‌ را آب‌ بكشد و لباس‌ نيز در اختيار اوست‌، اگر بگويد آن‌ را آب‌ كشيده‌ام‌، چنانچه‌ تنها از گفته‌ي‌ او گمان‌ به‌ پاكي‌ آن‌ شود، آن‌ لباس‌ پاك‌ است‌.

مسأله ( 365 ) اگر لباس‌ را به‌ خشك‌شويي‌ فرد مسلماني‌ بدهد تا آن‌ را شسته‌ و پاك‌ نمايد، گفته‌ي‌ او پذيرفته‌ است‌.

مسأله ( 366 ) اگر كسي‌ به‌ وسواس‌ گرفتار شده‌ است‌؛ به‌گونه‌اي‌ كه‌ هنگام‌ آب‌ كشيدن‌ نجس‌ به‌ طهارت‌ اطمينان‌ نمي‌يابد، مي‌تواند به‌ گمان‌ خود بسنده‌ نمايد.

·              احكام‌ ظرف‌ها

مسأله ( 367 ) خوردن‌ و آشاميدن‌ از هر چيزي‌ كه‌ با پوست‌ مردار يا حيوان‌ نجس‌؛ مانند: سگ‌ و خوك‌، ساخته‌ شده‌، حرام‌ است‌ و نبايد آن‌ را در وضو و غسل‌ و كارهايي‌ كه‌ پاكي‌ شرط‌ انجام‌ آن‌ است‌ به‌ كار برد.

مسأله ( 368 ) خوردن‌ و آشاميدن‌ از ظرف‌ طلا و نقره‌ و هرگونه‌ كاربرد ديگري‌ از آن‌ مكروه‌ است‌؛ چنانچه‌ زيور كردن‌ مردان‌ به‌ طلا مكروه‌ است‌ و مناسب‌ شأن‌ مسلمان‌ نيست‌.

مسأله ( 369 ) ساخت‌ و پرداخت‌ ظرف‌ طلا و نقره‌ و مزد گرفتن‌ براي‌ آن‌ اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 370 ) خريدوفروش‌ ظرف‌ طلا و نقره‌ براي‌ خوردن‌ و آشاميدن‌ و ديگر كاربردهاي‌ آن‌ اشكال‌ ندارد و بهايي‌ كه‌ فروشنده‌ مي‌گيرد حلال‌ است‌.

مسأله ( 371 ) به‌كار بردن‌ گيره‌ي‌ استكان‌، بادگير قليان‌، غلاف‌ شمشير، عطردان‌، سرمه‌دان‌ و ظرف‌هايي‌ كه‌ از طلا و نقره‌ ساخته‌ شده‌ است‌، اگر در فرد يا جامعه‌ روحيه‌ي‌ استكباري‌ ايجاد نكند، اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 372 ) به‌ كار بردن‌ ظرفي‌ كه‌ رويه‌ي‌ آب‌ طلا يا نقره‌ به‌ آن‌ داده‌اند، اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 373 ) به‌ كار بردن‌ فلزي‌ كه‌ آن‌ را با طلا و نقره‌ مي‌آميزند و از آن‌ ظرف‌ مي‌سازند؛ خواه‌ طلا و نقره‌ي‌ آن‌ بيش‌تر باشد يا كم‌تر يا به‌ صورت‌ يكسان‌، اشكال‌ ندارد.

مسأله ( 374 ) لازم‌ نيست‌ خوراكي‌ كه‌ در ظرف‌ طلا يا نقره‌ است‌، در ظرف‌ ديگري‌ ريخته‌ شود تا از آن‌ استفاده‌ گردد.

پس‌ از بازانديشي‌ احكام‌ پاكي‌ و نجسي‌، احكام‌ طهارت‌ شرعي‌؛ يعني‌ وضو، غسل‌ و تيمّم‌ در ادامه‌ مي‌آيد.