درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

اخلاق‌ در جامعه‌ي‌ در حال‌ گذار

 

اشاره‌: چگونه‌ مي‌توان‌ تصور كرد كه‌ در جامعه‌اي‌ تهي‌ از درست‌كاري‌، راست‌گويي‌، وفاداري‌ و تهي‌ از حس‌ اعتماد و به‌طور كلي‌ تهي‌ از اخلاق‌، زندگي‌ كرد؟ بدون‌ ترديد اگر مسايل‌ اخلاقي‌ نباشد، جامعه‌ با مشكلات‌ جدي‌ روبه‌رو خواهد شد. در باب‌ همين‌ موضوع‌، مصاحبه‌اي‌ با استاد آيت‌الله نكونام‌؛ مدرس‌ فلسفه‌ و عرفان‌ حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ قم‌ انجام‌ داده‌ايم‌. ايشان‌ در اين‌ گفتگو به‌ پرسش‌هايي‌ همچون‌ چيستي‌ اخلاق‌ و علل‌ بحران‌ اخلاقي‌ در جامعه‌ي‌ ما و وضعيت‌ آموزش‌ اخلاق‌ پاسخ‌ داده‌اند.

س - نخستين‌ پرسش‌ ما اين‌ است‌ كه‌ شما اخلاق‌ را چگونه‌ تعريف‌ مي‌كنيد؟

ج - اخلاق‌ جمع‌ خلق‌ است‌ و شامل‌ آن‌ دسته‌ از خصلت‌هاي‌ انساني‌ مي‌شود كه‌ در باطن‌ و درون‌ آدميان‌ وجود دارد و سپس‌ نمود ظاهري‌ پيدا مي‌كند. اين‌ خصلت‌ها و سجاياي‌ انساني‌ نيز هم‌ اختياري‌ است‌ و هم‌ در اعمال‌ و رفتار ما تجلي‌ مي‌يابند.

ظرف‌ ثابت‌ اخلاقيات‌، خصايل‌ خوب‌ و بد را با يك‌ديگر در بر مي‌گيرد و اين‌گونه‌ نيست‌ كه‌ ما تنها اخلاق‌ را به‌ خصايل‌ نيكو و پسنديده‌ محدود كنيم‌.

 

س - در نزد بيش‌تر مردم‌، اخلاق‌ به‌ صورت‌ عمده‌ شامل‌ خوشخو يا بدخو بودن‌ و يا خوش‌رفتار و بد رفتار بودن‌ مي‌شود؛ در حالي‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد ما مي‌توانيم‌ هر نوع‌ درست‌كاري‌ و پرهيزكاري‌ را جزو اخلاق‌ بدانيم‌. مثل‌ پرهيز از فساد، خوش‌ قولي‌، پايبندي‌ به‌ اصول‌ نيز جز خلقيات‌ انسان‌ محسوب‌ مي‌شوند. آيا شما با اين‌ مطلب‌ موافقيد؟

ج - بله‌. اين‌ كه‌ اخلاق‌ را تنها شامل‌ روحيات‌ شخص‌ بدانيم‌ تنها استعمالي‌ از اخلاق‌ و تعريف‌ بسيار ناقصي‌ از آن‌ است‌. وقتي‌ مي‌گويم‌: خَلق‌، مراد ما خصوصيات‌ ظاهر است‌ و هنگامي‌ كه‌ مي‌گوييم‌ خُلق‌، مقصود ما خصايل‌ دروني‌ افراد است‌ و به‌ اين‌ اعتبار، دامنه‌ي‌ اخلاق‌ بسيار گسترده‌ است‌. اخلاق‌ در انسان‌ها متفاوت‌ است‌. گاه‌ ناخودآگاه‌ در برخي‌ يك‌ سري‌ سجاياي‌ انساني‌ وجود دارد. براي‌ مثال‌، ممكن‌ است‌ كسي‌ درست‌كار نباشد؛ اما به‌ هيچ‌ وجه‌ دروغ‌ نگويد، يا اين‌كه‌ برخي‌ از منكرات‌ را انجام‌ دهد، ولي‌ در عوض‌ بي‌اندازه‌ به‌ عهد و پيمان‌ خود وفادار باشد، يا در راه‌ كمك‌ به‌ ديگران‌ از هيچ‌ كوششي‌ دريغ‌ نكند.

 

س - در مبحث‌ فلسفه‌ي‌ اخلاق‌، بيش‌تر چه‌ مسايلي‌ مطرح‌ مي‌شود؟

ج - ما در اين‌ مورد با سه‌ موضوع‌ جداگانه‌ روبه‌رو مي‌شويم‌: موضوع‌ نخست‌ خود اخلاق‌، دوم‌، فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ و سوم‌ فلسفه‌ي‌ علم‌ اخلاق‌ است‌.

در فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ درباره‌ي‌ مبادي‌ اخلاق‌ استدلال‌ مي‌شود و در اخلاق‌ يك‌ سري‌ مسايل‌ به‌ عنوان‌ اصل‌ موضوعي‌ مطرح‌ مي‌شود، ولي‌ در فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ آن‌ها را با استدلال‌ توأم‌ مي‌كنيم‌. بنابراين‌، مباحث‌ و مبادي‌ تصوري‌ و تصديقي‌ اخلاق‌ به‌ فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ مربوط‌ مي‌شود؛ اما فلسفه‌ي‌ علم‌ اخلاق‌ نوعي‌ نگاه‌ بيروني‌ به‌ اخلاق‌ است‌؛ مثل‌ اين‌كه‌ تاريخ‌ اخلاق‌ چيست‌، مصاديق‌ آن‌ كدام‌ است‌، در كجا قوي‌ و در كجا ضعيف‌ بوده‌ است‌ و غيره‌؛ يعني‌ به‌ مباحث‌ جانبي‌ و خارجي‌ اخلاق‌ مي‌پردازد. پس‌ به‌طور خلاصه‌، موضوع‌ اخلاق‌، نفس‌ انساني‌ است‌. موضوع‌ فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ مبادي‌ اخلاقي‌ و موضوع‌ علم‌ فلسفه‌ي‌ اخلاق‌، مسايل‌ جانبي‌ در خصوص‌ اخلاق‌ است‌. البته‌، اين‌ تقسيم‌بندي‌ بر اساس‌ ديدگاه‌ ديني‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. در اين‌ ديدگاه‌، هم‌ نفس‌ فعل‌ و عمل‌ و هم‌ نيت‌ و هم‌ غايت‌ ملاك‌ و معيار قرار مي‌گيرد؛ اما در مكاتب‌ مادي‌ اين‌ گونه‌ نيست‌. در اين‌ مكاتب‌، تنها لحاظ‌ كرداري‌ ملاك‌ قضاوت‌ است‌ و به‌ نيت‌ توجهي‌ ندارند؛ يعني‌ نفس‌ عمل‌ مهم‌ است‌ و به‌ اين‌ كه‌ نيت‌ عمل‌، قربي‌ و براي‌ رضاي‌ خداوند يا غير از آن‌ بوده‌ است‌ اهميتي‌ نمي‌دهند.

 

س - منظور از مبادي‌ اخلاق‌ در فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ چيست‌؟

ج - در فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ دو نوع‌ مبادي‌ وجود دارد: يكي‌ مبادي‌ تصوري‌ و ديگري‌ مبادي‌ تصديقي‌. در مبادي‌ تصوري‌ براي‌ مثال‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ سعادت‌ چيست‌ يا خير و شر چه‌ هستند و يا حسن‌ و قبح‌ به‌ چه‌ معناست‌؛ مثل‌ اين‌كه‌ در مبحث‌ طبيعيات‌ بگوييم‌ وجود چيست‌ يا آتش‌ چه‌ ماهيتي‌ دارد، اين‌ امور شامل‌ تصورات‌ مي‌شود؛ اما مبادي‌ تصديقي‌ شامل‌ قضايايي‌ است‌ كه‌ در آن‌ها حكم‌ پيدا مي‌شود؛ براي‌ مثال‌، در اين‌جا به‌ ماهيت‌ سعادت‌ كاري‌ نداريم‌، بلكه‌ به‌ اين‌ مي‌پردازيم‌ كه‌ سعادت‌ انسان‌ در چيست‌ يا در انجام‌ چه‌ كارهايي‌ است‌.

نسبت‌ فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ با خود اخلاق‌ مثل‌ نسبت‌ علم‌ اصول‌ با فقه‌ است‌، در فقه‌، احكام‌ و دستورالعمل‌هايي‌ دنبال‌ مي‌شود كه‌ مباني‌ آن‌ها در علم‌ اصول‌ آمده‌ و درباره‌ي‌ آن‌ استدلال‌ شده‌ است‌.

 

س - درباره‌ي‌ اهميت‌ اخلاق‌، گاه‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ اخلاق‌ ماحصل‌ زندگي‌ است‌، آيا شما با اين‌ سخن‌ موافقيد؟

ج - اين‌ سخن‌ بيش‌تر جنبه‌ي‌ خطابي‌ دارد؛ چون‌ خلقيات‌ داير بر انجام‌ رفتار و اعمالي‌ است‌ كه‌ اختياري‌ باشد. وقتي‌ چيزي‌ خارج‌ از اختيار انسان‌ است‌، مسؤوليتي‌ نيز نمي‌تواند متوجه‌ وي‌ باشد. به‌طور كلي‌، هر ديني‌ و به‌ويژه‌ دين‌ اسلام‌ شامل‌ سه‌ بخش‌ مي‌شود. اعتقادات‌، احكام‌ و اخلاق‌. در واقع‌، ثمره‌ي‌ اعتقادات‌ و احكام‌ در اخلاق‌ تجلي‌ مي‌يابد.

همچنان‌ كه‌ پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه واله وسلم نيز فرموده‌اند: «إنّي‌ بعثت‌ لاتمّم‌ مكارم‌ الاخلاق‌»، اين‌ فرمايش‌ نيز بيانگر اهميت‌ اخلاق‌ است‌.

ما در نگرش‌ ديني‌ خود اخلاق‌ را نتيجه‌ي‌ اعتقادات‌ خود مي‌دانيم‌ و نتيجه‌ي‌ عمل‌ به‌ احكام‌ تصور مي‌كنيم‌. اگر در اين‌ زمينه‌ها موفقيتي‌ كسب‌ نكنيم‌، در داشتن‌ اخلاقي‌ پسنديده‌ نيز ناموفق‌ خواهيم‌ بود.

 

س - در حال‌ حاضر چنين‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ جامعه‌ي‌ ايران‌ در يك‌ بحران‌ اخلاقي‌ به‌ سر مي‌برد و از اين‌ نظر وضعيت‌ بغرنجي‌ به‌ وجود آمده‌ است‌، نظر شما در اين‌ رابطه‌ چيست‌؟

ج - مشكلات‌ اخلاقي‌ جامعه‌ي‌ ما بنا بر آنچه‌ گفتم‌ ريشه‌ در مشكلات‌ اعتقادي‌ آن‌ دارد. اين‌ موضوع‌ ممكن‌ است‌ از سوء اعتقادات‌ و يا از جهل‌ نسبت‌ به‌ اعتقادات‌ درست‌ ناشي‌ شود.

انسان‌ گاهي‌ اعتقادي‌ دارد، ولي‌ اين‌ اعتقاد نادرست‌ است‌، ولي‌ گاهي‌ نمي‌داند كه‌ اعتقاد درست‌ چه‌ هست‌. در هر صورت‌، علت‌ اصلي‌ اين‌ بحران‌ مي‌تواند ريشه‌ در ضعف‌ اعتقادات‌ داشته‌ باشد و وقتي‌ تزلزلي‌ يا مشكلي‌ در حوزه‌ي‌ اعتقادات‌ جامعه‌ ايجاد مي‌شود، به‌ مسايل‌ اجتماعي‌ نيز سرايت‌ مي‌كند و از اين‌ طريق‌ اخلاق‌ جامعه‌ دچار فساد و تباهي‌ مي‌شود.

البته‌، مسايلي‌ مثل‌ فقر، بيكاري‌، عملكردهاي‌ نادرست‌ و سرخوردگي‌هاي‌ سياسي‌ نيز در اين‌ ميان‌ تأثير زيادي‌ دارد. بنابراين‌، در ايجاد بحران‌ اخلاقي‌، هم‌ مسايل‌ اعتقادي‌ و هم‌ مسايل‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ دخالت‌ دارد.

 

س - عده‌اي‌ بحران‌ اخلاقي‌ را از ويژگي‌هاي‌ دوران‌ گذار مي‌دانند؛ به‌ اين‌ معنا كه‌ معيارهاي‌ سنتي‌ در اين‌ زمان‌ اعتبار خود را از دست‌ مي‌دهند و مردم‌ ديگر ارزش‌هاي‌ سنتي‌ را پذيرا نيستند؛ اما از سوي‌ ديگر، معيارها و ارزش‌هاي‌ جديد نيز هنوز در جامعه‌ جايي‌ باز نكرده‌اند و شناخته‌ شده‌ نيستند. در اين‌ حال‌، افراد ميراث‌ كهن‌ را چه‌ خوب‌ يا چه‌ بد از دست‌ مي‌دهند؛ بي‌ آن‌ كه‌ چيز تازه‌اي‌ كسب‌ كرده‌ باشند. به‌ عبارتي‌ مي‌توان‌ گفت‌: باورهاي‌ كهن‌ به‌ چالش‌ گرفته‌ مي‌شود، ولي‌ باورهاي‌ جديد نيز تببين‌ نمي‌شود و در چنين‌ حالتي‌ است‌ كه‌ بحران‌ اخلاقي‌ بيش‌ از هر زماني‌ شدت‌ مي‌گيرد.

ج - البته‌، اين‌ موضوع‌ از علل‌ بحران‌ است‌؛ چون‌ در اعتقادات‌ سنتي‌ ما مسايلي‌ وجود دارد كه‌ مناسب‌ عصر ما و زمان‌ ما نيست‌.

ما اعتقاداتي‌ داريم‌ كه‌ بعضي‌ از آن‌ ممكن‌ است‌ دلايل‌ محكم‌ عقلي‌ تاريخي‌ و حتي‌ ديني‌ نداشته‌ باشد. ما در شرايط‌ حاضر به‌ ضرورت‌ بايد در اعتقادات‌ خود بازنگري‌ كنيم‌؛ آن‌ هم‌ به‌ دست‌ افراد داراي‌ صلاحيت‌ و انديشمند. بايد به كمك‌ اين‌ افراد، بخشي‌ از باورها و اعتقادات‌ خود را مورد نقد قرار دهيم‌ و آن‌ را از نادرستي‌ها بپيراييم‌. بايد در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، علمي‌ به‌ عنوان‌ «پيرايه‌شناسي‌» تأسيس‌ شود تا حقيقت‌ اعتقادات‌ را بر ما آشكار كند و زوايد را از آن‌ دور سازد. ما از كجا مطمئن‌ باشيم‌ كه‌ آنچه‌ را معتقد هستيم‌، در اصل‌ دين‌ نيز وجود داشته‌ است‌، ما براي‌ تفهيم‌ اعتقادات‌ خود ناچار از اين‌ پيراستن‌ و نقد و بررسي‌ هستيم‌. نبايد منتظر باشيم‌ ديگران‌ از سرزميني‌ ديگر، اعتقادات‌ ما را به‌ سخره‌ بگيرند يا نقاط‌ ضعف‌ آن‌ را به‌ ما نشان‌ بدهند، بلكه‌ لازم‌ است‌ جوهره‌ي‌ دين‌ خود را پيش‌ از هر كسي‌ بشناسيم‌ و مقداري‌ بار آن‌ را سبك‌ كنيم‌.

بايد ببينيم‌ در فلسفه‌، فقه‌ و تفسير چه‌ مقدار زوايد وجود دارد و چه‌ مقدار آن‌ براي‌ ما راه‌گشاست‌. ما نمي‌توانيم‌ هرچه‌ را از سنت‌ به‌ ما رسيده‌ به‌طور كامل‌ بپذيريم‌ و آن‌ را مقدس‌ بشماريم‌. اگر پيش‌ از اين‌ دست‌ به‌ چنين‌ اقدامي‌ زده‌ بوديم‌، اكنون‌ اين‌ بحران‌ها و تزلزل‌ها در جامعه‌ ايجاد نمي‌شد. وقتي‌ بعضي‌ از باورها از نظر استدلالي‌ و زيربنايي‌ استحكامي‌ ندارد و همين‌كه‌ با چالشي‌ روبه‌رو مي‌شود، تَرَك‌ بر مي‌دارد و ريزش‌ پيدا مي‌كند. بنابراين‌، ما براي‌ تحمل‌ شرايط‌ فعلي‌ و براي‌ وارد شدن‌ به‌ دنياي‌ جديد، ناچار از بازنگري‌ هستيم‌ و حتي‌ به‌ اين‌ سؤالات‌ بار ديگر پاسخ‌ دهيم‌ كه‌ دين‌ چيست‌؟ اخلاق‌ و اعتقادات‌ چه‌ هستند و خصايل‌ انساني‌ كدام‌ است‌؟ بيان‌ ما بايد چنان‌ از قدرت‌ استدلال‌ كافي‌ برخوردار باشد كه‌ بتواند هر ضربه‌ و هر رويارويي‌ را تاب‌ آورد و در غير اين‌ صورت‌، زحمات‌ ما به‌ هدر خواهد رفت‌.

 

س - به‌ نظر شما، آيا در زمينه‌ي‌ آموزشِ اخلاق‌ سرمايه‌گذاري‌ شده‌ است‌ و آيا اساساً به‌ اين‌ امر توجهي‌ مي‌شود ياخير؟

ج - در حال‌ حاضر، اگرچه‌ سطح‌ علمي‌ و آگاهي‌ جامعه‌ي‌ ايران‌ افزايش‌ يافته‌ و از نظر تحصيلات‌ رشد چشم‌گيري‌ داشته‌؛ اما در زمينه‌ي‌ مسايل‌ اخلاقي‌ پيشرفتي‌ نداشته‌ايم‌.

دانشگاه‌هاي‌ ما از نظر جمعيت‌ تراكم‌ پيدا كرده‌اند و حتي‌ كودكان‌ ما و يا دانش‌آموزان‌ دوره‌ي‌ دبستان‌ از نظر اطلاعات‌ و معلومات‌ در سطح‌ بسيار بالايي‌ هستند و حتي‌ پيرمردان‌ با آن‌ها قابل‌ مقايسه‌ نيستند؛ اما اگر در روحيات‌، حركات‌ و سكنات‌ آن‌ها دقيق‌ شويم‌، چيز زيادي‌ از اخلاق‌ در چهره‌ي‌ آن‌ها نمي‌بينيم‌؛ چون‌ آموزش‌ و پرورش‌ در ايران‌ تنها به‌ امر آموزش‌ مي‌پردازد و كاري‌ در زمينه‌ي‌ پرورش‌ انجام‌ نمي‌دهد. امكانات‌ پرورشي‌ از مدارس‌ و دانشگاه‌ها سلب‌ شده‌ و زمينه‌هاي‌ آن‌ از بين‌ رفته‌ است‌.

مهم‌تر اين‌كه‌ خود اخلاق‌ در فرهنگ‌ ما معنا نشده‌ و تصور ما از آن‌ مغشوش‌ است‌. در نتيجه‌ آن‌ را مضطرب‌ معنا مي‌كنيم‌. اكنون‌ ما هم‌ در كاركرد و هم‌ در كاربرد اخلاق‌ با دشواري‌هاي‌ زيادي‌ روبه‌رو هستيم‌. مدارس‌ در هر صورت‌ داراي‌ بعضي‌ كليشه‌هاي‌ علمي‌ هستند؛ اما هيچ‌ نوع‌ كليشه‌ي‌ اخلاقي‌ در آن‌ها وجود ندارد؛ چه‌ برسد به‌ چهره‌ها و الگوهاي‌ اخلاقي‌. فرهنگ‌ ما بر آموزش‌ و تخصص‌ متمركز شده‌ و مي‌شود گفت‌: تا حدودي‌ اخلاق‌ را به‌ فراموشي‌ سپرده‌ است‌، اين‌ است‌ كه‌ دانش‌هاي‌ ما با اخلاق‌ ما تناسبي‌ ندارد؛ از يك‌ جهت‌ بسيار لاغر و از جهت‌ ديگر بسيار فربه‌ شده‌ايم‌؛ چون‌ برنامه‌اي‌ براي‌ آموزش‌ اخلاق‌ نداشته‌ايم‌.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است