گفتگوهاي اجتماعي
تحليلي از واقعهي كربلا
اشاره: در
گفتگوي حاضر، آيتالله نكونام در مورد ابعاد مختلف واقعهي كربلا بحث ميكند
و به اين پرسش پاسخ ميدهد كه آيا برخورد عاطفي ما با واقعهي كربلا باعث نميشود
كه راه تحليل عقلي آن بسته شود؟ وي همچنين در ادامهي گفتگو به نحوهي
برخورد مبلغان با اين حادثه ميپردازد و آن را مورد نقد و بررسي قرار ميدهد.
اميدواريم اين گفتگو مورد توجه شما خوانندگان عزيز قرار گيرد.
چنين به
نظر ميرسد كه شيعيان به واقعهي كربلا قداست فوقالعادهاي بخشيدهاند؛ آيا
اين امر باعث نميشود كه واقعيّت تاريخي اين واقعه در محاق قرار گيرد؟
شما ميگوييد:
شيعيان به واقعهي كربلا قداست فوقالعادهاي بخشيدهاند؛ اما به گمان من
نه تنها چنين نبوده، بلكه شيعيان در اين زمينه اهمال نيز داشتهاند. عظمت
واقعهي كربلا ناشي از عظمت، شكوه و ستردگي حقيقت آن است؛ آنگونه كه از
محدودهي كيش و مسلك و مذهب فراتر رفته. اين است كه هر انسان آزادهاي
بدان به چشم حيرت و عبرت نگريسته است. بنابراين، قداست آن امري نفسي و
حقيقي است و صرفاً بازتاب تعصبات شيعيان نيست.
در بازنگري
به جنبهي تاريخي واقعهي كربلا ميبايد دو جهت را در نظر داشت: يكي جنبهي
كمي آن و ديگر جنبهي كيفي و ماهوي آن. از قضا جنبهي كمي اين واقعه كه
همان ديدگاه تاريخي است از منظرهاي متفاوت و گاه متعارض بيان شده، ولي
مهمتر از همه، جنبهي كيفي و ماهوي و تحليل و بازيابي آن است كه آنقدر
كه شايستهي آن است، مورد توجه و عنايت قرار نگرفته و اگر كاستي و ضعفي
در بازنگري ما ديده ميشود در زمينهي تحليل آن است. بنابراين، تنها جنبهي
تاريخي واقعهي كربلا اهميتي ندارد، بلكه حيثيتهاي علمي، فرهنگي، اخلاقي،
اجتماعي و عرفاني آن است كه از اهميّت بيشتري برخوردار است و لازم است
به آن نيز توجه كنيم.
آيا برخورد
عاطفي با واقعهي كربلا سبب نميشود كه امكان تحليل درست آن وجود نداشته
باشد و راه تحليل عقلي آن بسته شود؟
در اين
مورد بايد گفت: هرچند نگاه ما به اين واقعه عاطفي است، اين مسأله از
ادراك عاطفي ما حكايت ميكند. مردم ما مردم پرشوري هستند، بنابراين، براي
اين كه ادراك منطقي در ما تقويت شود، نياز به تمهيداتي داريم و بهسادگي
نميتوانيم چنين امري را احيا كنيم. توجه بيش از حد به جنبههاي عاطفي
مسأله، تا حد زيادي ما را از جنبههاي عقلي آن غافل كرده است. اين است
كه در اينجا بايد اعتراف كرد كه بهطور كلي ما نسبت به شهادت امام حسين
7 بينشي عاطفي داريم؛ اما اين بينش بازتاب موجوديت خود ماست. همين نكته
باعث شده است تا جنبههاي عقلاني آن ناشناخته باقي بماند و در اين زمينه
ضعفهاي آشكاري داشته باشيم. اين است كه استعداد ما در زمينهي عقلانيت،
فعليت نيافته است.
شما در
ادامهي سؤال خود ميگوييد: راه تحقيق عقلي بسته شده است، در اين رابطه
بايد گفت: در بستر تاريخ، اين راه با موانع و محدوديتهايي روبهرو بوده و
مقتضي خود را به دست نياورده است. گاه ميگوييم: خصوصيات عاطفي مانع طرح
مباني عقلي شده و گاهي ميگوييم: اساساً اين مباني اقتضاي خود را نيافته
است. ما ميگوييم: مسايل عاطفي معتبر و مهم است، ولي عدم برخورد عقلاني
ما با واقعهي كربلا ناشي از نگاه عاطفي ما نبوده، بلكه اين امر براي ما
اقتضاي خود را نيافته است. ما بهجاي تخريب جهت عاطفي آن بايد در مسير
بازگشايي راههاي عقلاني آن اهتمام داشته باشيم. تا زماني كه صاحب دم،
آقا امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) حضور نيابد و احقاق حق نشود،
اين عاطفه و انگيزه باقي است و بقاي آن حيثيتي و طبيعتي منطقي دارد. اينكه
ميگوييم: عاطفي است، به اين جهت است كه مظلوم واقع شدهايم و به صورت
قهري بايد نسبت به اين مظلوميت اظهار داشته باشيم و اين كه ميگوييم:
حيثيت آن حقيقي است؛ چون جنبهي احقاق حق دارد و اقتضاي عدالت است.
پس اين
شور عاطفي كه هر ساله به غليان ميآيد مهم است؛ اما كافي نيست، بلكه ميبايست
تحليلهاي عقلي نيز تعقيب شود.
به عقيدهي
شما اكنون چه درسهايي ميتوان از واقعهي كربلا گرفت؟
واقعهي
كربلا از گذشتههاي دور براي ما حاوي درسهاي فراوان بوده است. ما و جامعهي
بشري، ظالم و مظلوم را ميشناسيم و به گمان من در اين شناخت، واقعهي
كربلا سهم عمدهاي داشته است. امام حسين 7 ظهور يك مظلوميت و اسطورهي
مقاومت در برابر ستم است. برد فكري جامعهي ما در آگاهي و شعور تاريخي و
اجتماعي خود تا حد زيادي مرهون زنده نگه داشتن اين واقعه است. در موقعيت
كنوني، هر ستمگري ميكوشد تا ستمگري خود را پنهان كند و حتّي عجيبتر اين كه
ميكوشد در هيبت يك ستمديده ظاهر شود. نفرت بي حد و شمار مردم از ظلم و
ستم و ظالم و ستمگر به دليل شناختي است كه آنها از رهگذر توجه به واقعهي
كربلا كسب كردهاند.
اكنون
بايد از آنچه در كربلا گذشت سيستمي براي مبارزه با طاغوت بنا كنيم و روش
عملي مقاومت را بياموزيم. ما از واقعهي كربلا درسهايي آموختهايم؛ اما اين
درسها پراكنده و غيرسيستماتيك
بوده است، حال وقت آن است كه به اين درسها انسجام بدهيم و آنها را
روشمند كنيم.
نظر شما
دربارهي برخورد مبلغان با واقعهي كربلا چيست؟
از اين
جهت كه تبليغ از شعاير ديني است و اظهار مظلوميت آقا امام حسين 7 است،
بسيار قابل توجه است و لازم است بهطور مثبت و موزون و متين با شدت و
حدّت پيگيري شود؛ نه اينكه اين كار صرفاً جنبهي نمايشي داشته باشد و با
ادا و اطوار و مضحكه همراه شود.
تبليغ
بايد بهگونهاي باشد كه هر كس برخورد عاطفي ما را ديد متأثر شود. در اين
مسير بايد برخورد عاطفي ما كنترل شود تا حالت تأثّر به خود گيرد. از سوي
ديگر، تبليغ نميتواند صرفاً محدود به اين برخورد باشد. واقعهي كربلا داراي
جنبههاي متفاوت عقلاني، فكري، فلسفي، اجتماعي و غيره است. اين جنبهها
در محافل علمي و حوزهها و به تبع آن در تبليغ تعطيل مانده است. همه چيز
كربلا را نميتوان به دست عوام سپرد.
به واقعهي
كربلا بايد همچون واقعيّتي عيني نگريست و آن را همچون يك علم تحليل كرد.
اين واقعه كه شكوفهي حركت انبيا و حاصل آن است(يعني مقاومت در
برابر ستمگري) بايد جهت علمي خود را نيز پيدا كند. پس بايد روش معقول و
منطقي كربلا، ضمن اين كه عقلي ميشود، اجتماعي شود و ابعاد گوناگون آن در
ذهن و روح جامعه رسوخ پيدا كند.
گاه ممكن
است آنچه دربارهي واقعهي كربلا گفته ميشود با روش فقهي ما سازگار نباشد؛
چون روي اين مسايل كار نشده است. اكنون اگر كسي از نظر علمي و فقهي
اشكال و ايرادي وارد كرد، بايد بتوانيم بهدرستي و با منطق به او پاسخ
بدهيم.
ما در همه
سال و در محرم و موقعيتهاي خاص روضهخواني داريم، ولي آيا اين همان شيوهي
روضهخواني است كه امام صادق علیه السلام داشته؛
روضهخواني ما به دست عوام افتاده است؛ به دست كساني كه نميدانند «مقتل»
چيست. چرا بايد روضهخوانهاي ما كساني باشند كه نقش بازي ميكنند و صرفاً
به كار خود به عنوان يك حرفه نگاه ميكنند. اين افراد تصنعي ميگويند و بهطور
تصنعي به صداي خود حالتي حزنآلود ميدهند. آنچه اين افراد انجام ميدهند
كسب و كاري عاميانه است؛ لذا بايد اعاظم در اين مسير وارد شوند و نگذارند كه
تبليغ صرفاً جنبهي عاميانه به خود بگيرد. تنها با آواز و غزل و شوشتري و
همايون نبايد به استقبال محرم رفت. حال لازم است اقشار علمي ما نقش
واقعي خود را ايفا كنند تا ما بتوانيم مسألهي امام حسين 7 را در بين
جهانيان عاقلانه و منطقي جلوه دهيم.
اين كه
يك نفر بپا خيزد و هستي و نيستي خود و حتّي طفل شيرخوار خود را به معركهي
نبرد بياورد موضوع سادهاي نيست و نياز به توجيه عقلاني دارد.
آنچه در
كربلا گذشت، روش مردانگي و فتوت و راه مبارزه و راه سرافرازي و سعادت است،
ولي در اين جهات به اندازهي كافي كار نشده است.
حاصل سخن
اين كه: اين شور عاطفي كه در مردم است بهجاي خود پسنديده است؛ اما كافي
نيست و البته مردم ما در اين ميان مقصر نيستند. علما، دانشمندان و فلاسفهي
ما بايد به اين ابعاد بپردازند و حاصل كار خود را به مردم ارايه دهند.
ما ميبينيم
كه هر سال حرف و سخنهاي سال قبل تكرار ميشود. مردم خود اينها را حفظ
هستند. اين تكرارهاي بيپايان كي ميخواهد خاتمه پيدا كند، هنوز نگفته
«جوانان بني هاشم...» مردم بقيهاش را ميگويند، هنوز نگفته چنين، مردم
چنانش را ميدانند. اين تكرار باعث ميشود كه روح عيني كربلا تحقق نيابد و
در بوتهي قوه باقي بماند و به فعليت نرسد.
افزوده بر
اين، پيرايههاي بيشماري كه به اصل واقعه افزوده شده است بايد پيراسته
شود و در اصطلاح، از اين ماجرا بايد «پيرايهزدايي» شود تا مردم بدانند چه
چيز آن واقعيّت دارد و چه چيز آن غير حقيقي است. در فقدان چنين اهتمامهايي
ما همچنان در اوّل راه خواهيم ماند و
نخواهيم توانست از آن بهرهاي ببريم. چرا يك مجتهد حاضر نيست روضه بخواند؟
يا چرا منبرهاي ما بيشتر دربارهي مسايل ديگري است و بعد به اصطلاح، گريزي
به صحراي كربلا زده ميشود و چرا ما هميشه از كربلا يك سخن ميشنويم؟
محققان و
دانشمندان ما مثل اين است كه در شأن خود نميدانند كه بهطور واقعي به
اين مسأله بپردازند. آنها هميشه اين امر را به ديگراني كه بضاعت كمتري
دارند واگذار ميكنند. در نهايت نيز ميبينيم كه عدهاي تنها از منظر اقتصادي
به آن مينگرند. اما امام حسين 7 به كربلا نرفت كه بعضي اكنون از قِبَل
آن نان بخورند و سود ببرند. ايشان به كربلا نرفتند كه ما به ناهار يا شامي
برسيم. هرچند اين امور منافاتي ندارد اما نبايد مهم جلوه كند و براي بعضي
اصل قرار گيرد.
ما بايد
درصدد باشيم تا نتيجههاي صالح از اين حادثه براي دنيا و آخرت خود بگيريم.
اگر انقلاب ما نتواند اين مباني را احيا كند، هجوم خارجي و مشكلات داخلي،
ما را زمينگير خواهد كرد. اين واقعهي كربلاست كه ميتواند به روح و قلب
ما جلا و تازگي دهد.