ناآگاهي، محيطي براي
رشد خرافه
اشاره:
احساسات مذهبي در جامعهي ما سبب شده است تا بازار شايعات دربارهي حوادث
خارق العاده پر رونق باشد. مردم ايران گرايش شديدي نسبت به اين نوع
حوادث و اين نوع خبرها پيدا كردهاند و در بسياري از موارد بسيار ساده، گفتههايي
را كه جنبهي خرافي دارد ميپذيرند و برخي نيز به آن شاخ و برگ ميدهند.
به اعتقاد بسياري، اين مسايل در درازمدت نه تنها كمكي به دين و دينداري
نميكند، بلكه پايههاي اعتقادي را سست ميكند و مثل موريانه مذهب را از تو
خالي ميكنند. حال با توجه به اهميت موضوع و با توجه به آنچه اخيراً در
اين باره شنيدهايم و در رسانهها انعكاس داشته، گروه انديشهي روزنامهي
خراسان با حضرت آيتالله نكونام در اين خصوص گفتگويي انجام داده و نظر
ايشان را به تفصيل جويا شده است. اميد است اين گفتگو به برخي از شبهات و
پرسشها پاسخ اقناع كنندهاي داده باشد.
س - خرافه
در نظر شما چه مفهومي دارد و چگونه ميتوان ميان باورهاي ديني و خرافهگويي
بهدرستي تمايز قايل شد؟
ج - خرافه
چيزي است كه مستند عقلي ندارد؛ خواه خرافهي ديني باشد و يا علمي و فلسفي
و چه عرفي. در مقابل، باور امري است كه استناد درستي دارد. اگرچه هم
خرافه و هم اعتقاد (ديني و غير ديني)، هر دو بر باور مبتني است، در زمينهي
استناد با هم متفاوت است، لذا هر چيزي كه استناد صحيح داشته باشد، قابل
پذيرش است و هرچه كه پايهي محكمي به لحاظ مستندات نداشته باشد، غير
قابل پذيرش است و خرافه ميباشد. باورهاي ديني در صورتي درست است كه
پيشاپيش دربارهي آن استدلال محكمي ارايه شده باشد. بهطور كلي، وجود
خرافه شايد امري اجتنابناپذير باشد، اما دينداران بايد ميان دين و خرافه
تفكيك قايل شوند و باور ديني را با خرافهگرايي يكسان نپندارند.
س - در
جامعهي ما، مردم نسبت به مسايل ديني بسيار حساسند، ولي به جاي اين كه
اين حساسيت مانع شيوع خرافات شود، گاه به خرافهگرايي دامن ميزنند، به
نظر شما علت اين امر چيست؟
ج - حقيقت
اين است كه ما براي ممانعت از شيوع خرافهگرايي بايد سطح آگاهي مردم را
بالا ببريم وگرنه خرافه در همهي عرصهها به واسطهي زمينهاي كه دارد رشد
پيدا ميكند. اصولا پايين بودن سطح آگاهي دليل اصلي رشد خرافهگرايي است.
حساسيت به مسايل ديني كافي نيست؛ چون حساسيت زمينهي عملي و خرافه
زمينهي نظري دارد. لذا با حساسيتهاي موجود ميتوان خرافه را ترويج داد و
در اين روند، مشابهسازي صورت ميگيرد و كساني خرافاتي را به شكل دين و
سنت در قالب برخي رويدادهاي گذشته رواج ميدهند. ما تنها با بازگشت به
باورهاي خود و با مستند كردن آنها ميتوانيم جلوي رشد خرافهگرايي را بگيريم.
با توجه
به اين كه در حال حاضر ما در وضعيت خاصي به سر ميبريم و به نظر ميرسد
كه جامعه نيز پذيراي مسايلي از اين گونه است، عملاً چگونه ميتوان با اين
مشكل مواجه شد و با آن مقابله كرد؟
همانطور
كه اشاره كرديم براي مقابله با اين وضعيت بايد آگاهيهاي خود را افزايش
دهيم و مهمتر اين كه حوزهها، دانشگاهها و مراكز علمي نسبت به مسايل
اعتقادي رويكردي علمي داشته باشند و دربارهي اين مباحث و مسايل تحقيق
كنند. تحقيقات در كشور ما بسيار ضعيف است. در حوزه به جاي تحقيق، تبليغ ميكنند
و در دانشگاهها، بهجاي پژوهش، تنها از حاصل پژوهشهاي ديگران بهره ميبرند.
حوزههاي ما آنچه را كه از گذشته مانده تبليغ ميكنند و به تحقيق و نوآوري
دست نميزنند. من پيش از اين نيز گفتهام كه ما بايد از آموزههاي ديني
خود پيرايهزدايي كنيم. ما بايد هم توليد كنندهي علم باشيم و هم نسبت به
پيرايهزدايي از باورهاي خود اهتمام داشته باشيم. وقتي مراكز علمي به
تبليغ يا تكرار يا ترجمه سرگرم هستند بديهي است كه خرافه روز به روز رشد
پيدا كند. آگاهي جامعه با تحقيقات نسبت مستقيم دارد. اگر ميخواهيم با اين
حركتها مقابله كنيم، بايد به توليد و تحقيق بپردازيم. تبليغ فرع بر تحقيق
است. انبيا به تحقيق نيازي نداشتند و به تبليغ ميپرداختند، ولي ما در اين
موقعيت نيستيم. ما نيازمند آگاهي و تحقيق هستيم و بايد استنادها را در همهي
زمينهها با توانمندي بشناسيم و آگاهيها را بيشتر كنيم. وقتي ما چيزي را
نميدانيم، چه چيز را ميخواهيم تبليغ كنيم و خرافهها از نادانستههاي ما
بر ميخيزد و نه از دانستههاي ما.
س - چرا خرافه
در اسلام مذموم شمرده شده و آيا در قرآن كريم آياتي در اين رابطه هست؟
ج - بله،
قرآن كريم به شدت با مسايلي مثل بت، شرك و طاغوت مبارزه ميكند و آن را
به چالش ميكشد. بتپرستي و شرك از جملهي خرافات است و ميبينيم كه تا
چه اندازه قرآن كريم با آن در ستيز است. اگر به اين نمودهاي برآمده از
خرافات توجه كنيم خواهيم ديد كه رسالت پيامبر و آيات قرآن كريم چگونه با
اين نمودها در تضاد و تقابل ميباشد؛ لذا اسلام و قرآن كريم با خرافه مخالف
است؛ چون با جهل و ناآگاهي مخالف است و هدف اين كتاب هدايت اين است كه
انسانها را به آگاهي برساند.
س - چرا با
وجود تهديداتي كه در اين زمينه وجود دارد عالمان ديني به طور جدي در قبال
اين تهديدات واكنش نشان نميدهند؟
ج - به
نظر بنده، عالمان ديني دو بخش هستند: عدهاي محققان و دانشمندان دين هستند
كه در واقع جراحان دين ميباشند. آنان هستند كه درد و درمان را ميشناسند و
قادرند كاري جدي انجام دهند. بخش ديگر از عالمان، افرادي عادي هستند كه
دانش ديني دارند و چيزهايي را آموختهاند. اين عالمان در واقع از دستاوردهاي
گروه اول تغذيه ميكنند. در واقع، اين گروه، اندوختهها و محفوظاتي دارند
كه مغتنم و محترم است، ولي كافي نيست. مقابله با خرافه، كار عالمان
معمولي كه حكم پزشك عمومي را دارند نيست. بنابراين، اگر دفاعي نيز صورت
بگيرد، چندان كارساز نميباشد و تنها عالمان خاص با تحقيق و پيرايهزدايي ميتوانند
به اين هدف برسند.
س - با
توجه به اعتقادات شيعيان نسبت به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه
الشريف) آيا طرح ادعاهاي مختلف از سوي افراد مختلف باعث نميشود كه اصل
اين اعتقاد آسيب ببيند؟
ج - در
رابطه با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اولاً بايد توجه داشته
باشيم كه «آقا» حجت خداست و در بين مردم حضور دارد. بله، او از ما دور نيست،
بلكه ما از او دوريم.
بزرگان
نيز بر اين نكته تأكيد كردهاند كه «غيبته منّا»، ما به دليل مشكلاتمان از
او دور هستيم. پس عاشق واقعي و محب حقيقي و آن كه به معرفت رسيده است
ميتواند به حضرت قرب پيدا كند. اين امر ممكن است و محال نيست، ولي آن
كه قرب يافته ادعا نميكند. بنابراين، هر كه ادعايي را مطرح ميكند، مشكلي
دارد كه ادعا كرده است. در واقع بايد گفت كساني كه چنين ادعاهايي را مطرح
ميكنند و كساني كه به اين ادعاها دامن ميزنند و پر و بال ميدهند، در
اعتقادات و باورهاي خود با مشكل مواجه هستند. همچنان كه گفتم، كساني كه
ارتباط راستين دارند هرگز به خود اجازه نميدهند مسايلي را در اين مورد
عنوان كنند.
كسي كه
دُرّ گرانمايهاي را پيدا كرده است، آن را پنهان ميكند. كسي كه فرياد ميزند؛
نه درّ و گوهر، بلكه جنس بدلي؛ يعني شيشه و سنگ پيدا كرده است. او ابتدا
خود را فريب ميدهد و سپس ديگران را ميفريبد.
س - گاه
مشاهده ميشود كه زايراني با بستن نخ به پنجرهي فولاد و نوشتن خوابهاي
خود بر كتب ادعيه ميخواهند حاجات خود را برآورده سازند، به نظر شما اين نوع
رفتار چه معنايي دارد و در اين باره چه ميتوان گفت؟
ج – آقا
امام هشتم عليه السلام كسي است كه هم صداي ما را ميشنود و هم سلام و هم
جواب ما را ميدهد: «أشهد أنّك تسمع كلامي و تردّ سلامي و تشهد مقامي» .
بنابراين، بعيد نيست كه هر كس به هر طريق و به هر روش كه تمسك بجويد،
آقا عليه السلام به او لبيك بگويد. اصل، توجه رواني به حضرت است. اين
توجه ممكن است با دعا باشد يا با قرآن كريم يا با خواندن زيارتنامه و گاه
با سكوت و گاهي نيز اين توجه در عين بيآلايشي و پاكي از طريق بستن نخ و
يا پارچه به ضريح يا پنجره دنبال ميشود. بنابراين، اصل توجه است كه
ممكن است نوع و وسيلهي آن متفاوت باشد. مردم در برابر بارگاه حضرت قرار
ميگيرند و به او توجه ميكنند و اين توجه منطقي است. وسيله، چندان مهم
نيست، مهم اخلاص در توجه داشتن است. كسي كه تا صبح آن جا مينشيند و دعا
ميخواند و يا ميگريد، ميخواهد به حضرت توجه كند، اما موضوع نوشتن روي
كتابها و بيان خوابها كه افراد را ملزم ميكند كاري انجام دهند، از جملهي
خرافات قديمي است كه هنوز هم هست. برخي ميخواهند بگويند آقا امام زمان(عجل
الله تعالي فرجه الشريف) از بزرگان و عالمان بريده و به آنها رو آورده
است و از اين جهت موضوع بستن نخ با موضوع نوشتن جوابها تفاوت پيدا ميكند
و اين تفاوت نيز بسيار زياد است.