درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

قرائت تدبرآمیز قرآن کریم و آداب آن‌

قرآن کریم دارای وجودی خارجی است و آیات الهی آن از حقایقی ربوبی خبر می‌دهد. قرآن کریم خود را برای کسی می‌گشاید و تفسیر می‌کند که بتواند با آن دوست و رفیق شود. این خاصیت کتاب‌های علمی است که برای ورود به آن کافی است مطالعه، تحقیق و فکر داشت، اما قرآن کریم  خود را برای انیس خویش می‌گشاید. انیسی که صفای نفس و صافی روح دارد. حقیقت قرآن کریم که آیتی الهی و پدیده‌ای خارجی است، از عالم عقول است و قرآن کریم حکیم است و محکم و ورودگاه انس با قرآن کریم، قرائت آن است. از مهم‌ترین گزاره‌هایی که در تفسیر قرآن کریم به عنوان یک اصل منظور می‌گردد این است: «برای تفسیر قرآن کریم باید قرائت به همراه فهم و درک معنای آیه داشت و سعی نمود یک آیه را بارها و بارها خواند و فهم نمود.»

این اصل وقتی اهمیت خود را نشان می‌دهد که توجه شود واژهٔ «قرآن» در مادهٔ خود از خانوادهٔ «قرائت» و مصدر جعلی است مثل غفران و واژه‌ای مهموز است که از «قرء» مشتق می‌شود. البته برخی آن را معتل و مشتق از «قَری» یا «قَرَوَ» دانسته‌اند. مادهٔ «قَرَی» به معنای جمع کردن و گرد آوردن است. قریه به مجموع افراد یا ساختمان‌هایی گفته می‌شود که گرد هم آمده است. «قَرَوَ» به معنای فعل و قصد عمل و اقدام بر آن است. «قَرَءَ» خواندن تدریجی را گویند و «قرآن» نه از «قَرَی» به معنای جمع کردن است، نه از «قَرَوَ» به معنای فعل، بلکه از «قَرَءَ» به معنای خواندن تدریجی و از سر فهم است. قرائت در زبان عربی با فهم همراه است و صرف خواندن نیست.

این سه واژه به سبب آن که حروف مشترکی دارد دارای قرب معنایی است. اشتقاق و اشتراک قرائت با نام «قرآن» را می‌توان شاهدی بر این دانست که قرائت این کتاب آسمانی برای نیل به انس با آن امری مورد اهتمام و لازم است؛ همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید:

«فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ».

ـ هر چه از قرآن به آسانی دست می‌دهد به تدریج بخوانید و فهم کنید.

امر به این که هر آن‌چه در توان دارید قرآن بخوانید و بر فراوانی آن تأکید دارد بدون حکمت نیست و آن این که اُنس با قرآن کریم از بستر قرائت آن می‌گذرد. امری که غیر از داشتن تحقیق درسی و بحث و سخن گفتن از آن است. هم‌چنین قرآن کریم می‌فرماید:

«وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ».

ـ و چون قرآن به تدریج خوانده شود، بشنوید و سکوت کنید؛ امید است شما مورد مرحمت قرار گیرید.

«استمعوا» شنیدن آزاد و طلب شنیدن همراه با زحمت است؛ یعنی می‌گوید: زحمت بکشید که بشنوید و ارادهٔ آن را داشته باشید، و «استراق» شنیدن به‌صورت مخفی و دزدانه را گویند.

«قُرِءَ» فعل مجهول است و فاعل آن مشخص نیست؛ یعنی هر کس قرآن خواند، باید به آن گوش فرا داد. نخستین گام برای ایجاد دوستی و انس با قرآن کریم قرائت و نیز استماع آن است.

هم‌چنین قرآن کریم می‌فرماید:

«اقْرَءْ کتَابَک، کفَی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیبا».

ـ تثبیت‌شده‌ات را به تدریج بخوان و فهم کن! کافی است که امروز خود مفتِّش و بررِّس خود باشی.

آیهٔ شریفه می‌فرماید کتاب خود را ـ قرآن کریم ـ بخوان. این نخستین اصل در تفسیر قرآن کریم است که باید قرآن خواند تا وقتِ پر ارزش دنیا از دست نرفته است.

مفسران به صورت عمومی، موضوع آیهٔ شریفه را هنگامهٔ قیامت می‌دانند و واعظان آن را برای یادآوری مرگ و خاطرنشانی روز محاسبهٔ عمل می‌خوانند. در حالی که آدمی اگر بتواند در این دنیا محاسبه داشته باشد و چگونگی کردار خود را همین امروز بخواند برای وی ارزش دارد، نه روزی که هنگام جزاست و کار از کار گذشته است. آیهٔ شریفه تذکاری برای امروز ماست و «الْیوْمَ» آن همین امروز را می‌گوید.

درست است که می‌شود مراد از «کتَابَک» صحیفهٔ کردار باشد، ولی می‌توان آن را قرآن کریم دانست؛ چرا که قرآن کریم سرگذشت هر انسانی را در خود دارد و کارنمای عمل هر پدیده‌ای در آن است و شناسنامهٔ هستی است. در واقع، آیهٔ شریفه می‌فرماید همین امروز، در همین دنیا و ناسوت است که باید تمامی آیات الهی را قرائت نمود؛ به این معنا که آن را به فعلیت و کنش رساند؛ وگرنه در روز قیامت، ما را توان کنشی نیست تا فعلیت و انجام کاری از ما انتظار رود و خردمندانه نیست که در قیامت گفته شود دنیای خود را دریابید؛ دنیایی که گذشته و تکرارناپذیر است.

آیهٔ شریفه از قرآن کریم می‌گوید و اهمیت آن را یادآور می‌شود و هشدار می‌دهد تا در دنیا هستید با قرآن کریم آن‌گونه که شایستهٔ این کتاب الهی است مواجه شوید و از آن کام بگیرید. کسی می‌تواند به قرآن کریم علم پیدا کند که بتواند با آن انس گیرد و تکدی‌گری از این کتاب و از آن نوشته چیزی جز جمع معلومات و فشار آوردن به حافظه نیست و چنین کسی نه قربی می‌یابد، نه اهل قرآن می‌شود، ولی مسیر انس با قرآن کریم از قرائت آن می‌گذرد، اما قرائتی که دارای ادراک و تدریج باشد.

خداوند متعال خود قرآن را می‌خواند، آن‌جا که می‌فرماید:

«إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآَنَهُ، فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآَنَهُ».

ـ در حقیقت گردآوردن و خواندن آن بر ماست. پس چون آن را برخواندیم، خواندن آن را دنبال کن.

این آیه امر به پیروی از قرائت قرآن کریم دارد و قرآن کریم استماع، توجه و دریافت معنای آن را به هنگام قرائت خداوند خواهان می‌شود. این آیه می‌فرماید خداوند متعال قرآن می‌خواند و با خواندن اوست که فرشتگان نیز قرائت را می‌آموزند، اما قرائت خداوند با قرائت فرشتگان تفاوت دارد. خداوند قرآن را به تنهایی قرائت نمی‌کند و فرشتگان نیز با او هم‌آوا می‌شوند؛ از این رو ضمیر را متکلم مع الغیر می‌آورد: «قَرَأْنَاهُ». این آیه افزون بر معنای یاد شده، توصیه به پیروی در قرائت دارد که هم زبان باید آن را به تدریج ارائه دهد و هم گوش نیز آن را به‌تدریج بگیرد و هر دو مثل دو غذای متفاوت برای انسان لازم و ضروری است؛ از این روست که قرآن کریم به ترتیل سفارش دارد و می‌فرماید:

«وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِیلاً».

ـ و قرآن را شمرده شمرده بخوان.

کسی که می‌خواهد با قرآن کریم انس بگیرد هم باید چشم خود را از آن بهره‌مند سازد و هم زبان را به آن گویا نماید و گوش نیز طنین دلنشین و نوای آهنگین آن را دریابد و هم ذهن با آن خو بگیرد و هرچه بیش‌تر، با تمامی حواس، احساس، ذهن، هوش، روان و روح خود به این حقیقت نزدیک شد و از آن پیروی عملی داشت.

یکی از لوازم قرائت قرآن کریم ابلاغ آن است و ابلاغ به معنای مطابقی قرائت نیست و می‌شود قرائتی داشت که بلوغی در آن نباشد. قرائت قرآن کریم نزدیک‌ترین روش در بهره بردن از دهش‌های عنایی این کتاب آسمانی و استفادهٔ همگان از آن است که اگرچه کم‌ترین استفاده از این کتاب خداست، می‌تواند بیش‌ترین کمیت و شمارهٔ فردی را داشته باشد و با مقدماتی اندک برای همگان از مؤمنان و مردم و حتی افراد غیر مسلمان قابل استفاده باشد و به‌راحتی بهره‌گیری از آن میسر گردد. این روش عمومی و تعلیمی باید توسط راه‌یافتگان حقیقی قرآن کریم صورت پذیرد و با تحصیل مبادی لازم و روش مناسب، همگان در محضر قرآن کریم قرار گیرند. این روش تربیتی و عمومی اگرچه می‌تواند آسان باشد، باید با کمال دقت صورت پذیرد تا از تمامی انحرافات و تفسیرهای به رأی و تأویل‌گرایی‌های نادرست به‌دور باشد تا افکار عمومی در گرداب جهالت قرار نگیرند و امت سرگردان نشوند.

تأسف‌بارترین حرمان معنوی برای امت اسلامی دوری از فهم قرآنی و حرمان از تخلّق به اخلاق آیات الهی است. مسلمانان کم‌ترین استفاده از قرآن کریم را دارند و بسیاری از مسلمانان فارسی و یا غیر عرب زبان حتی از قرائت و خواندن آن محروم می‌باشند. مؤمنان که راه سلامت و حقیقت دیانت مقدس اسلام را دارا هستند و باید قرب معنوی قرآن را توسط  ولایت و عصمت یافته باشند، گاه بیگانه با قرآن کریم و شناخت آیات الهی و حتی محروم از قرائت و خواندن آن هستند. شایسته است عالمان اسلامی در تمامی بلاد دینی در جهت رفع این کاستی همت گمارند و رفع این نقص و ننگ را از دامان امت مسلمان بزدایند.

قرآن کریم تنها کتاب کامل آسمانی است که از گزند حوادث مصون و محفوظ مانده، با این وجود، در میان مردم مسلمان غریب است و باید در جهت احیای عینی این کتاب مقدس در میان مسلمین کوشش فراوان به عمل آورد تا غبار انزوا از چهرهٔ مبارک آن برطرف گردد و حقایق معنوی آن زنده شود. چه خوب است همان گونه که بر اثر تکرار و اهمیت دادن، شعارهای انقلابی ورد زبان ما شده و حتّی در بچه‌ها تأثیر مطلوب گذاشته و این شعارها در کوچه و بازار مانند سخنان عادی تکرار می‌شود، قرآن کریم نیز جزو برنامه‌های اصلی و ضروری همگان قرار داده شود و با جهادی فرهنگی، سعی شود عموم مؤمنان با آن آشنا شوند. اگر ابتدا قرآن کریم را بخوانیم، به‌طور مسلم با آن انس می‌گیریم و با آن دوست خواهیم شد و سپس به‌تدریج نسبت به ادراک و عمل به حقایق ربوبی آن مأنوس می‌گردیم.

آشنایی و انس و تحقیق در معارف قرآن کریم تنها این نیست که ببینیم برای نمونه، قرآن کریم چند مورد «اللّه» دارد و یا تعداد «الذین»های آن به چند می‌رسد و... . چنین کارهایی میان ما و قرآن کریم رابطهٔ دوستی به وجود نمی‌آورد، بلکه باید مسألهٔ انس و رابطهٔ با قرآن کریم را دقیق و پایه‌ای بررسی کرد تا نتیجه‌ای مطلوب داشته باشد.

هم‌چنین راه ارتباط با قرآن کریم این نیست که شأن نزول آیات بررسی شود. علم به شأن نزول آیات اگرچه خوب است ـ البته اگر ممکن باشد ـ برای ما چندان اهمیتی ندارد؛ زیرا منقولات در این زمینه به‌طور کلی مشکل دارد. گذشته از آن که قرآن کریم قانون کلی است و مورد، مخصص آن نمی‌باشد و اعتماد صرف بر منقولات شأن نزول در فهم آیات چندان درست و کارگشا نمی‌باشد. همین طور کارهای فراوان دیگری که نسبت به قرآن کریم انجام می‌شود، گذشته از آن که چندان اساسی نیست، سبب انس با حقایق آن نمی‌شود. نقل وقایع تاریخی نیز این‌گونه است. قرآن کریم را نباید کتاب داستان و تاریخ دانست و ذکر برخی وقایع تاریخی تنها به‌خاطر تصحیح تحریفاتی است که در آن اتفاق افتاده و به تحریف در یک باور یا سنت انجامیده و یا منشأ شکل‌گیری یک فرهنگ اشتباه شده است.

قرآن کریم در چنین قضایایی نیز لُب و واقعیت آن را بیان می‌دارد تا در این جهت قابل استفاده باشد و به هیچ وجه به ذکر امور جزیی آن که به تعبیر عالمان منطق، نه کاسب است، نه مکتسب، نمی‌پردازد. برای نمونه، آیهٔ زیر در مورد معراج رسول خدا  صلی‌الله‌علیه‌وآله است:

«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آَیاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».

ـ منزه است آن که بنده‌اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت داده‌ایم سیر داد تا از نشانه‌های خود به او بنمایانیم که او همان شنوای بر همه چیز بیناست.

در این آیه تنها چیزی که ذکر شده سیر شبانهٔ حضرت رسول اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی است، اما از عروج و بر شدن ایشان به آسمان‌ها چیزی نگفته است؛ از این رو هر سخنی دربارهٔ معراج، به غیر از آن‌چه گفته شد، نیاز به سندی محکم و غیر قابل خدشه دارد و ادعای بی‌سند حرفی است از روی احساسات، و به عقل و منطق و نیز به شرع، ارتباطی ندارد.

قرآن کریم در قضیهٔ ذوالقرنین می‌فرماید:

«وَیسْأَلُونَک عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیکمْ مِنْهُ ذِکرا».

ـ و از تو دربارهٔ ذوالقرنین می‌پرسند، بگو: به‌زودی چیزی از او برای شما یاد خواهم کرد.

باید در مورد قرآن پرسش‌های دقیقی داشت تا روشن شود قرآن کریم کتاب دقّت است، و راه‌گشای مباحث ربوبی می‌باشد؛ به‌طور مثال خوب است سؤال شود: چرا قرآن عنوان نزول یافته است؟ مگر نازل، معنای پایین آمدن ندارد؛ آیا قرآن پایین آمده است؛ در حالی که این سخن از احترام قرآن می‌کاهد. چرا خداوند نفرموده: «خلقنا»، بلکه فرموده است: «أنزلنا»؟ پس لُبّ پرسش این است که نزول به چه معنایی است؟ یا باید پرسید: چرا مطالب قرآن پراکنده است و این پراکندگی چه موقعیتی را برای قرآن کریم فراهم می‌سازد؟ چنین پرسش‌هایی اساسی است، ولی این پرسش که در «إنّا أنزلناه»، ضمیر «ه» چه مرجعی دارد و چرا به قرآن باز می‌گردد، پرسشی بس جزیی است.

این پرسش حکیمانه است که صفت رحمان، بخشندگی عمومی و رحیم بخشندگی خاص است، پس «رحمان» وسعت بیش‌تری دارد و گسترده‌تر از «رحیم» است؛ بنابراین، طبق قاعدهٔ ترتیب باید نخست رحیم و سپس رحمان بیاید و بگوییم: «بسم الله الرحیم الرحمن»؛ نه «بسم الله الرحمن الرحیم»، ولی چنین مسایلی راه‌گشای کلی نیست. با کمی دقّت در می‌یابیم که مسائل قرآنی به صورت دقیق بررسی نمی‌شود و هنوز خود را وادار به فکر کردن نکرده‌ایم. باید خود را به فکر کردن عادت داد و برای آشنایی و قرب به قرآن کریم توجه فراوانی داشت.

این که به‌طور دائم جلسه‌ای تشکیل شود و کسی برخی معارف را بگوید و دیگران بشنوند و آن را مشاقی کنند، انسان را رشد نمی‌دهد. چنین نیست که آدمی از این که زیاد بشنود، چیزی بیابد. مطالب باید در عمق قلب جای گیرد تا فایده بخشد. باید سعی شود کم شنید، ولی محکم شنید و مباحث تازه، زنده و اساسی را از قرآن کریم استمداد نمود. مسألهٔ مهم، محکم شنیدن و محکم گفتن و محکم باور کردن است. خوش‌باوری و زودپذیری صفت خوبی نیست. باید محکم شنید و محکم و با اطمینان فکر کرد و سخن گفت و دلایل منطقی و عقلی محکمی همراه داشت و از «اگر»، «شاید» و دیگر واژه‌های احتمال و شک دوری گزید و گفتار گوینده برای خودش هم یقینی باشد. مؤمن آگاه کسی است که محکم فکر کند و محکم بگوید و محکم بشنود. کلام محکم باید ما را به «فکر» بیندازد و شک ایجاد کند و زمینهٔ انس و تحقیق را فراهم سازد. مردم به‌طور کلی در ارتباط با شنیدنی‌های خود سه دسته هستند:

بعضی می‌شنوند، برای این که از مسائل باخبر شوند و از شنیدهٔ خود دغدغهٔ خاطری پیدا نمی‌کنند. گروهی هم خوش‌باور و زودپذیرند و ذهن تحقیق و تردید ندارند، بلکه ذهنی ساده‌انگار دارند. دستهٔ سوّم، فرد یا جامعه‌ای است که محکم می‌شنود و محکم فکر می‌کند و اندیشهٔ محکم ارائه می‌دهد و از ساده‌انگاری و بی تفاوتی به‌دور است. جامعهٔ ما به مسلمان محکم نیاز دارد و ما محکم نمی‌شویم، مگر این که محکم بشنویم و در تمامی کارها از استحکام برخوردار شویم. بنابراین، صرف این که فردی سخنی بگوید و کسی بشنود و آن را در دفتری یادداشت کند، ولی در طی این مراحل، فکر و اندیشه‌ای در این رابطه نداشته باشد و شکی برای وی ایجاد نشود، فایده‌ای ندارد. پس باید محکم شنید، محکم دید، مسائل را ریشه‌ای نگریست، دقیق بود و از هرگونه خیال پردازی پرهیز داشت!

در مورد قرآن کریم نیز باید از برخورد سطحی با آن پرهیز نمود؛ چرا که تا ارتباط مستقیم و رابطهٔ دوستی با قرآن ایجاد نشود، بهرهٔ اساسی به دست نمی‌آید و نتیجهٔ چندانی حاصل نمی‌گردد. باید سؤالات پایه‌ای در مورد قرآن مجید مطرح کرد و از آن استفادهٔ جدی داشت و زمینه‌های راه‌گشایی برای ورود به قرآن کریم را فراهم ساخت.

خداوند بارها قرائت قرآن کریم را برای مردمان یادآور می‌شود و برای نمونه می‌فرماید:

«وَقُرْآَنا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً».

ـ و قرآنی با عظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی به مردم بخوانی و آن را به‌تدریج نازل کردیم.

این آیه تصریح به قرائت دارد، اما برای مردم. قرائت همراه با تدریج است و امری دفعی نیست و قید «عَلَی مُکثٍ» آن را تأکید می‌کند.

نحوهٔ قرائت قرآن کریم

در ادامهٔ سخن، مناسب است از نحوهٔ قرائت قرآن کریم نیز بگوییم. در روایتی از رسول خدا  صلی‌الله‌علیه‌وآله دربارهٔ نحوه و چگونگی قرائت قرآن کریم وارد شده است:

«اقرءوا القرآن بألحان العرب وأصواتها، وإیاکم ولحون أهل الفسق وأهل الکبائر، فإنّه سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء والنوح والرهبانیة، لا یجوز تراقیهم، قلوبهم مقلوبة، وقلوب من یعجبه شأنهم».

ـ قرآن را به آهنگ و صوت عربی (روشن و واضح) بخوانید، و پروا داشته باشید از آن‌که قرآن کریم را به لحن اهل فسق و گناه (و اراذل) قرائت کنید؛ چرا که بعد از من مردمانی می‌آیند که قرآن را با غنایی ترجیعی و با  نوحه‌گری و رهبانیت می‌خوانند، بزرگداشت آنان جایز نیست، دل‌های آنان و نیز دل‌های کسانی که مقام آنان را بزرگ می‌دارند برعکس است و حقی در آن نمی‌نشیند.

نباید قرائت قرآن کریم بر اساس دستگاه‌هایی باشد که در خواندن ترانه‌های شاد یا غمگین و مویه‌گر استفاده می‌شود. این روایت در مقام بیان اسلوب قرائت در قرآن کریم است و روش قرائت آن را می‌آموزد. بر اساس این روایت، چهار نوع قرائت در قرآن کریم می‌تواند راه یابد که تنها یکی از آن‌ها مورد پذیرش است و آن این‌که قرآن کریم را باید به الحان عرب خواند، نه به صورت ترجیع (عجمی و فارسی)، نوحه‌گری و یا رهبانیت و هم‌چون نصارا که صدایی وز وز گونه دارند. قرآن کریم را باید به عربی خواند و در قرائت آن هم‌چون فارس‌ها چهچهه نزد و نیز در خواندن آن نوحه‌گری و شلوغ ننمود و فریاد بر نیاورد و نیز هم‌چون نصارا مِن مِن وار، آن را قرائت نکرد. از این‌که روایت نوع صحیح خواندن قرآن کریم را منحصر به الحان عرب دانسته و آن را جامع افراد و مانع اغیار می‌سازد می‌توان چنین برداشت نمود که باید قرآن کریم را با متانت، ملیح و ظریف خواند. از این رو برای قرائت قرآن کریم نباید از هر دستگاه موسیقی استفاده کرد و دستگاه‌های قرآنی با دستگاه‌های موسیقی فارسی بسیار تفاوت دارد. با این وصف، نمی‌توان قرآن کریم را در دستگاه زابل، بیات ترک یا چارگاه خواند و اگر کسی قرآن کریم را در چنین دستگاه‌هایی بخواند، حرمت کتاب الهی را پاس نداشته است و حدیث مورد بحث، او را شامل می‌شود. می‌توان قرآن کریم رادر دستگاه ماهور، سه‌گاه، حجاز و افشاری خواند، البته آن هم با لحن عربی، نه فارسی؛ چرا که برخی دستگاه‌ها میان فارسی و عربی مشترک است و به هنگام قرائت قرآن کریم با دستگاه‌های مشترک، باید مراقب حفظ لحن عربی آن بود.

اذن دخول قرآن کریم

قرائت دارای انواع بسیاری است: قرائت مکتوبِ حاکی و نوشته‌هایی که عنوان است و حقیقتی بالاتر دارد قرائتی ظاهری و قرائت خداوند، فرشتگان و دیگر پدیده‌های زمینی یا سماوی قرائتی باطنی است.

از آن‌چه تاکنون در این کتاب گفته‌ایم این نتیجه را می‌توان گرفت که قرائت، خواندن تدریجی همراه با فهم و ضبط است و قرآن کریم چون می‌فرماید:

«فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ».

ـ هرچه از قرآن به آسانی دست می‌دهد به‌تدریج بخوانید و فهم کنید.

مراد از «فَاقْرَءُوا» خواندن همراه با فهمیدن و یافتن است. قرائت با فهم موجب اُنس با قرآن کریم می‌شود، از این رو،  قرائت همراه با فهم را باید اذن دخول و ابتدای ورود به قرآن کریم و اُنس و الفت با این کتاب الهی دانست و انس بدون آن ممکن نمی‌شود.

اگر کسی به قرائت قرآن کریم التزام یابد؛ هرچند تدبّر نداشته باشد، از آن جهت که قرآن کریم صاحب عقل است، اگرچه قاری طوطی‌وار بخواند و رد شود، باز نیز قرآن حکیم اثر مثبت خویش را می‌گذارد.

مطالعه و تحقیق و بازی با الفاظ قرآن کریم ممکن است مقدمهٔ علم و فهم قرآن مجید و موجب ایجاد انس و الفت با قرآن حکیم شود، ولی تا وقتی که انس با قرآن کریم حاصل نشود، همهٔ آن مدرسه، بازی و تشکیلات ظاهری است؛ زیرا قرآن کریم حقیقتی ابدی و زنده است که هر کسی اعم از خداوند متعال تا ملائکه و انبیا و اولیای الهی، به نحوی آن را قرائت کرده‌اند که این الفاظ و جلوهٔ ظاهری آن، نوعی از قرائت آن است که رزق گرفتاران الفاظ قرار گرفته است؛ حتی جمادات، نباتات و همهٔ مخلوقات هر کدام به نوعی قرآن عظیم را قرائت کرده‌اند و به این حقیقت در جای جای قرآن کریم اشاره شده است.

«وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ».
هیچ چیز نیست مگر این‌که در حال ستایش، تسبیح او می‌گوید، ولی شما تسبیح آن‌ها را درنمی‌یابید.

پیش از این، آیهٔ شریفه‌ای که قرائت خداوند متعال و فرشتگان را خاطرنشان می‌شود آوردیم. این آیه می‌فرماید:

«إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآَنَهُ، فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآَنَهُ».

ـ ما خود قرآن را جمع نموده و آن را بر تو به تدریج برای یافتن می‌خوانیم و چون آن را بر تو چنین خواندیم، پیرو آن باش.

خداوند قرآن کریم را همراه با فرشتگان قرائت می‌کند و می‌فرماید: ای پیامبر  صلی‌الله‌علیه‌وآله، تو با زبان، گوش، جسم، جان، روح، روان، ذهن، قلب و با تمام وجود، حقیقت قرآن را درک و دریافت کن. بر اساس این آیات شریفه، تمامی پدیده‌های هستی از خداوند متعال تا ظهورات او، همه و همه به زبانی مخصوص به خود، قرآن کریم را قرائت می‌کنند.

همان‌طور که پیش از این اشاره شد، قرآن کریم مجموعه‌ای کامل و حقیقتی زنده و جاوید است که همهٔ موجودات، از خالق تا مخلوق، هر یک آن را به زبان خود قرائت کرده‌اند که اگر انسانی بتواند به آن درجه از اُنس با قرآن حکیم برسد که محرم راز قرآن و هم‌نوای با قراءات مختلف آن باشد، به گنج‌هایی از معارف رسیده است و قرآن کریم خود شهادت می‌دهد به هم‌نوا شدن و متابعت کردن پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله با قرائت قرآن خداوند و فرشتگان که در بردارندهٔ قراءات همهٔ آفریده‌هاست:

«فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآَنَهُ».

ـ و چون آن را به تدریج برای یافتن بر تو خواندیم، پیرو آن باش.

نبی مکرّم اسلام  صلی‌الله‌علیه‌وآله به چه معارفی دسترسی داشته است؟ خدا می‌داند و آن‌حضرت  صلی‌الله‌علیه‌وآله و محرمان درگاه ایشان؛ اهل بیت عصمت و طهارت  علیهم‌السلام؛ چنان که می‌فرماید:

«فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی».

ـ به باطن بنده‌اش افکند آن‌چه را که وحی کرد.

آیا دیگر انسان‌ها می‌توانند به چنین مقامی برسند، چه هنگام و چگونه و چه کسی؟ البته، قراءات هفت یا چهارده‌گانه نه تنها چهارده وجه و روایت لفظی بلکه چهارده اشتباه است؛ زیرا نسخهٔ اصلی قرآن کریم که نازل شده تنها یک قرائت مشخص و واحد داشته است و این همه قاریانِ قراءات مختلف، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

قرآن کریم بدون حد و مرز مشخص، به قرائت خود دعوت کرده و فرموده است: تا جایی که میسر و ممکن است و در توان شماست، قرآن کریم را قرائت نمایید:

«فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ».

ـ هرچه از قرآن به آسانی دست می‌دهد به تدریج بخوانید و فهم کنید.

به طور عادی می‌توان در هر پانزده ساعت یک بار ختم قرآن نمود که اگر تمرین شود، در زمان کم‌تری نیز ممکن است. البته، مقصود قرآن کریم از قرائت و تلاوت، خواندن همراه با تدبّر و دقت در معانی و فهم آن است که اگر قرآن کریم به این صورت خوانده شود هرچه بیش‌تر قرائت گردد بهتر است. بنابراین، اگر کسی در یک آیهٔ شریفه دقت عمیق کند؛ به گونه‌ای که معنای آن آیه توجه قلبی او را جلب کند؛ چنان‌چه ده‌ها بار نیز آن را تکرار کند نه تنها خسته و ملول نمی‌شود، بلکه با هر مرتبه تکرار، معنا و حقیقت تازه‌ای برای او کشف می‌گردد و در این صورت، تکرار آن اگر با نشاط و جذبه باشد، شایسته است؛ تا حقیقت و باطن آن آیهٔ شریفه بر قلب و جان وی نازل شود.

از آن‌چه گذشت به دست آمد: هر مطالعه و تحقیقی که بازی با الفاظ قرآن به شمار رود، قرائت محسوب نمی‌شود. هر قرائتی همراه با تدبّر، دقت و غورورزی نمی‌باشد. هر تدبّری انس با قرآن به شمار نمی‌رود. برای نشان دادن و ارایهٔ هر واقعیتی باید یک راهنما و دلیل باشد که با علامت آن دلیل و راهنما به واقعیت و حقیقت مطلب اشاره شود؛ مثل علایم رانندگی و تابلوهای راهنما.

علامت و راهنما و دلیل، «حاکی»، و واقعیت و حقیقت مطلب، «محکی» نامیده می‌شود. قرآن شریف نیز یک حاکی و علامت و راهنما و یک محکی و حقیقت و واقعیت دارد. الفاظ و کلمات قرآن که با جوهر و مرکب بر صفحات کاغذ نقش بسته و در قالب عربی یا ترجمه به زبان‌های دیگر ظاهر شده است، به عنوان چهرهٔ ظاهری و جلوهٔ قِشری و وجههٔ تنزّلی قرآن، حالت علامت، نشانه، راهنما، دلیل و حاکی را دارد، اما حقیقت باطنی و واقعیت عینی قرآن که در پشت پردهٔ ظاهر و نقاب الفاظ مستور است و چهرهٔ محجوبش را فقط به محرمان قدس الهی و مقربّان و مأنوسان حریم حق و رازداران ناموس و اسرار ربوبی حق جلّ و علا نشان می‌دهد عبارت است از محکی و حقیقت باطن و چهرهٔ واقعی و عینی قرآن که این الفاظ و ظواهر، علامت و تابلوی نشان دهندهٔ آن می‌باشند که هر کس به آن واقعیت رسید، حقیقت قرآن را دریافت کرده است. حقیقتی که در دو فصل آینده از چیستی و چگونگی آن خواهیم گفت.

قرآن مجید تنها کتاب الهی است که برای همهٔ اقشار کافی است و هر کس می‌تواند از آن بهرهٔ لازم و مطلوب را بگیرد. اگر کسی با قرآن کریم هم‌صدا شود، به‌طوری که صدای آن را مانند صدای خود و دیگر صداها بشنود، می‌تواند از این تنها کتاب آسمانی بهره‌های غیبی فراوانی داشته باشد. با حضور قرآن کریم و هم‌صدایی با آن، می‌توان به این کتاب الهی قرب پیدا نمود؛ به‌طوری که از آن امدادهای غیبی دریافت کرد. می‌توان با حضور و قرب به قرآن کریم راه‌های غیبی عوالم هستی را هموار نمود و با آن عوالم، هم‌سویی پیدا کرد. قرآن کریم تمامی زمینه‌های غیبی را با قرب و آشنایی با معنویت به آدمی می‌آموزد. می‌توان با  قرآن کریم راه‌های پنهانی و رازهای نهفته را گشود و از اسرار آفرینش پرده برداشت.

هر بریده از کژی، کاستی و ماده می‌تواند به اندازهٔ رهایی خود از امور جرمانی و مادی از گنجینه‌های قرآن کریم بهره‌برداری نماید. علوم ناگشوده و اسرار پنهان عوالم هستی را باید با قرب به این کتاب الهی به دست آورد. راه‌یابی به عوالم ربوبی و غیبی، فرشتگان، نفوس، عوالم جن و راه‌یابی به سحر، جادو، عدد، رقم، جفر و اسطرلاب به وسیلهٔ قرآن کریم به دست می‌آید. اخبار آینده و سرنوشت افراد و پیشامدهای گوارا یا ناگوار افراد را می‌شود از راه قرآن کریم شناسایی نمود.

پیش از این گفتیم قرآن کریم با واقعیت‌های خارجی مطابق است و از آن می‌توان به همهٔ حقایق رسید؛ چرا که اوج همهٔ حقایق به قرآن کریم ختم می‌شود.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است