شگرفی و شکوه قرآن کریم
قرآن کریم
کتاب «وحی» حق
تعالی است. «وحی»
حقیقتی نزولی
است
که از حق به
توسط مبادی
آن، که فرشته
باشد، در معانی
و لفظ تعین مییابد و
به نبی وا
نهاده میشود؛
بی آنکه پیامبر
نسبت به حقایق
و الفاظ آن، نقش
فاعلی داشته و
در آن دخیل
باشد و رسول
تنها زمینهٔ
قابلی و پذیرای وحی
است. پس وحی حقیقتی
حقی، نزولی و
قدسی است که
به
توسط نبی در
ناسوت تعین میپذیرد.
وحی از سنخ
حقایق است و
جز حقیقت نیست
و ساختار آن
نزولی است. وحی
از معنا تا
لفظ، تمامی حقی
و الهی است و
جنبهٔ خلقی و بشری
در آن نقشی
ندارد. در وحی
هیچ گونه
دخالت بشری نیست
و وحی
قرآن کریم
تنها توسط
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله دریافت
شده؛ در حالی
که به فنای تام و
کامل عام رسیده
و این حق تعالی
است که سخن خویش
را به توسط مبادی وحی
در قالب
واژگانی که از
حق تعالی است
به رسول خود
رسانده است. در این
مقام، جنبههای
بشری بر آن
حاکم نیست و
در آن نه سرچشمهای
خیالین راه
دارد و نه
زمان که چیزی
را پس و پیش
کند و نه موقعیتهای
محدود بشری،
بلکه رسول
خدا صلیاللهعلیهوآله در
موقعیتی
فرازمانی، وحی
الهی که از
سنخ معنا و
حقایق است را
با همان
واژگان حقی و
با جان خویش و نه
خیال خود دریافت
میدارد.
آنچه
دل رسول دریافت
میدارد
معانی و حقایق
با الفاظ خاص
است که توسط
فرشتهٔ وحی
به جان نبی
سپرده میگردد
و در آن تعین مییابد
و همین جان
پاک و عصمتی و
حقی است که
معانی و
الفاظ دریافت
شده را بدون
دخالت عقل،
ذهن، خیال و
نفس، به حفظ
الهی در خود
نهادینه میکند
و نبی هیچ گونه
دخالتی در
نزول،
ساختار،
واژگان،
معنا و حقیقت
وحی ندارد و
تنها نقش پذیرندگی
عام، درست و
بدون رد دارد.
|
در فهم وحی
نباید به
مغالطهٔ خلط میان
انسان و عنوان
حقیقی پیامبر و
رسول و مغالطهٔ
خلط میان
تکامل ناسوت و
تجرد ملکوت
گرفتار آمد.
چنین گمانی
که تکامل تمامی
پدیدهها یا
تمامی جنبههای
پدیدههای ناسوتی
را در بر میگیرد
خطا و غیر علمی
است؛ زیرا پیامبر
عنوانی برای سِمت
پذیرش و ارایهٔ
وحی است که زمینهٔ
الهی دارد و
در امر حقی فربه شدن
راه ندارد و این
امر غیر از
تکامل روز به
روز انسان
است؛ مگر آن که
کسی باشد فربهی
را برای حق و
به تبع آن برای
وحی هم قائل
شود که خامی بسیار
پیش میآورد.
حقیقت وحی از
سنخ نزول است
و خداوند تمامی
معانی و حقایق
و واژگان قرآن
کریم را بر دل
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
نهاده و چیزی را
از آن حضرت
فروگذار
نکرده است و
کسی که انکار
کند معانی وارد بر
دل پیامبر
اکرم
صلیاللهعلیهوآله از
خداوند نیست و
جهت بشری در
آن نقش دارد در
حقیقت ناآگاهی
نسبت به امر
وحی دارد که
به انکار حقایق میانجامد.
همچنین
قرآن کریم
دارای چهرهٔ
تنزیلی و نزولی
است و تدریج
نزول
در چهرهٔ تنزیل
و چهرهٔ انزالی
آن حقیقتی
کامل و تمام
است که افزونی و
فربهی بر نمیدارد
و اگر پیامبر
اکرم
صلیاللهعلیهوآله
از جهت بشری
خویش
که به کمال
کامل رسیده
است جلا یابند،
قرآن کریم چون
تمامی از حق است
و جهتی خلقی
در آن دخالتی
ندارد، کمال
نمییابد و
کاملتر نمیشود.
همچنین
مقام ختمی صلیاللهعلیهوآله بشری
عادی و خطاپذیر
نیستند، بلکه
بشری
هستند که
تمامی جهت بشری
در ایشان به
کمال رسیده
است و
افزونپذیری
علم در مرتبهٔ
نفس انسان است
و ارتباطی به
وحی نازل الهی
ندارد.
قرآن کریم
تنها کتابی است
که کلام خداست
و تنها کتاب
آسمانی مصون
مانده از تحریف
است که قانون
اساسی اسلام
به شمار میرود. قرآن
کریم از نیازهای
آدمی و بشر
بحث میکند و
نیاز جامعه و
انسان را در جهت
استکمال فرد و
مردم بررسی و
برآورده میسازد
و نیاز انسان
حاضر
و آیندهٔ او
را روشن میسازد.
این امتیاز و
ویژگی منحصر
به شخص قرآن کریم
است که در میان
کتابهای
آسمانی و ادیان
دیگر به چشم میخورد؛ با
این خصوصیت که
رسول آن خاتم
انبیا صلیاللهعلیهوآله
و کتاب آن ختم
تاریخ اندیشه و
تکامل بشر میباشد.
متأسفانه در
آیات الهی
چنان که شایسته
است، تحقیق
نشده است، وگرنه میشود
از آن حقایق،
ربوبیات و
مسائل فراوان
و متنوع دیگری
را استخراج
کرد که گاه
انسان را به
دهشت میاندازد.
برای نمونه،
علم فراست،
تعبیر، قیافهشناسی،
کفشناسی،
تفأل و مانند
آن از امور غیبی
نیست، بلکه
علومی است که
اگر در آینده
دنیا را فرا گیرد،
روشن میشود
که قرآن کریم
آنها را پیشتر
بیان کرده
است.
همچنین
تمام آیات الهی،
کد، آدرس و
دستور العمل و
نسخه برای
انجام کاری
است. نقشههای
مهندسی و کدهای
پنهان و آشکاری
در قرآن کریم
وجود دارد که
باید در پی
فهم آن برآمد.
قرآن کریم میفرماید:
«وَلَقَدْ یسَّرْنَا
الْقُرْآَنَ
لِلذِّکرِ»؛
ـ و بهقطع
قرآن را برای یاد
کردن آسان
کردهایم.
با این وجود،
قرآن کریم
نطاق و ظاهر و
دلالت دارد،
ولی در آینده،
مردمی خواهند
آمد که با عقل
خود از قرآن
کریم، علوم بسیاری
را به دست
خواهند آورد و
ما را در این
زمینه بدوی میدانند.
قرآن کریم
ظاهر و باطنی
دارد و خداوند
متعال هر چیزی
را با نزول
قرآن کریم برای
بشر فرستاده
است؛ پس «علیکم
بالقرآن»، ولی
متن خالص قرآن
کریم را باید
خواند و کتابهای
تفسیری در این
زمینه راجل و
پیاده است.
حقیقت تمامی
علوم در قرآن
کریم وجود
دارد و برای یافت
حقایق یاد شده
و استفاده از
این کتاب
آسمانی باید
به قرآن کریم
نزدیک شد و با
آن انس داشت و
رفاقت نمود.
ظرایف بسیاری
در قرآن کریم
وجود دارد که
آگاهی بر آن
بدون مهندسی
علمی دستنایافتنی
است و تا تحقیقات
عمیق علمی بر
آن انجام
نشود، بشر به
علمی که سبب
سعادت وی شود
نخواهد رسید.
چهرهٔ
حقتعالی
قرآن کریم چکیده
و نازل شدهٔ
حق تعالی و
چهرهٔ اوست.
البته نازل
شدهٔ حق تعالی
با حضرت حق
تفاوت بسیار
دارد، ولی باز
از حق است و حق
است و
شناسنامهٔ حق
است. در ژنتیک،
میشود انسان
را با باز
نمودن ژن آن
موشکافی و
شناسایی نمود
و چکیدهٔ آدمی
به شمار میرود
و به عکس، میتوان
از انسان به
آن چکیده و ژن
رسید. قرآن کریم
نیز چکیدهٔ حق
است.
اگر دست در
دست قرآن کریم
نهیم و با آن
بالا رویم، به
حق تعالی میرسیم
و چنانچه از
حق پایین آییم
و حق تعالی را
چکیده سازیم،
قرآن کریم از
آن به دست میآید.
چنانچه کسی
قرآن کریم و
حق تعالی را
مورد شناسایی
قرار دهد، میبیند
که قرآن کریم
تنزل یافته از
حق تعالی است
و تمامی آیات
آن همانند حق
تعالی حی،
زنده و حکیم
است و تمامی
اوصاف الهی را
دارد که حقایق
آن به صورت
فعلی در پهنهٔ
پدیدارها
نمود دارد.
کتاب
زنده و حکیم
قرآن کریم
کتاب خداوند
تبارک و تعالی
است. قرآن کریم
کتابی آسمانی
است و تنها
کتاب خداست که
به وحی حق
تعالی نقش یافته
و به دست ما رسیده
است. قرآن کریم
کتابی است
زنده، حکیم و
خردمند:
«وَالْقُرْآنِ
الْحَکیمِ» که
بر هر چیزی
آگاه و
شناساست و
نوشتههای آن
صرف علامت و
نشانه نیست که
حکایتی از
معانی داشته
باشد، بلکه
افزون بر این،
در ورای نوشتههایی
که دیده میشود،
حقیقتی خارجی
برای آن است
که وجود عینی
دارد.
کتاب
فرازمانی
قرآن کریم
تنها کتاب
ممتاز است که
برای مردمان
آخرزمانی
آمده و منحصر
به دورهای
کوتاه نیست و
دولت آن تا قیامت
کشیده میشود
و به اصطلاح
«فرازمانی»
است، به عکس دیگر
کتابها، حتی
کتابهای
آسمانی پیشین
که با گذشت
زمان، کهنه میشود
و فصلی و دورهای
است و در دورههای
نوظهور دیگر
کارآمد نیست.
قرآن کریم
کتاب پایانی
است و میتواند
کتاب تمامی
زمانها باشد
و در عین حال،
تمامی نیاز
انسان را
برآورده
سازد، با آن
که انسان مراحل
اولیهٔ رشد
خود را طی میکند
و پایانی بودن
قرآن با ابتدایی
بودن انسان
منافات دارد،
ولی حرکت طبیعی
و فلسفی و عینی
میتواند در
سه جهت طولی،
عرضی و عمقی
باشد.
تمامی اشیا و
موجودات، در این
سه جهت، رو به
رشد هستند و
حرکت خود را
ادامه میدهند،
ولی همهٔ پدیدههای
مادی از جهت
طولی حرکتی
محدود دارند و
میتوانند از
جهت عرض و عمق
به رشد خود
ادامه دهند؛
برای نمونه، یک
انسان، درخت یا
حیوان، که
حرکت طولی آن
محدود است،
بعد از زمان
معمولی، دیگر
رشد طولی ندارد
و تمام رشد آن
در جهت عرض و
عمق است.
موجودی که
حرکت طولی خود
را طی کرده
باشد، تکامل
طولی یافته و
دیگر نیازی به
چنین تکاملی
ندارد و از آن
پس باید در
جهت عرض و عمق
حرکت تکوینی
خود را دنبال
کند.
با حفظ این بیان
است که پاسخ
اشکال یاد شده
را میتوان چنین
داد:
اسلام
دین خاتم و
قرآن کریم
کتاب پایانی
است؛ چون بشر
تکامل طولی
خود را پیدا
کرده و مانند
دورهٔ دیگر
کتابهای
آسمانی
محتاج رشد
طولی نیست؛ زیرا
در این جهت
ناقص نیست؛
هرچند تکامل
عرضی و عمقی
آن باقی است.
|
البته، حرکت
عرضی ـ عمقی یادشده
در نفس قرآن
کریم نیست، بلکه
انسان باید این
عمق را در خود
دنبال کند؛ پس
قرآن در هر سه
جهت، متکامل
است؛ اما
انسان چون در
ابتدای رشد
است، میتواند
در هر سه جهت
تکامل داشته
باشد.
قرآن کریم نیاز
تاریخ بشر را
بر میآورد و
انسان هرچه
رشد یابد باید
در عرض و عمق
معانی و مبانی
قرآن سیر نماید؛
پس باید گفت:
قرآن کریم
حرکت تاریخ
است، ولی تاریخ
تمام حرکت خود
را به فعلیت
نرسانده و
قرآن کریم
تمامی حرکت
خود را به شکل
قوه و استعداد
در انسان موجود
دارد و انسان
هر قدر متعالی
شود، باید نیاز
خود را باز از
قرآن کریم به
دست آورد.
کتاب
ورود به تکوین
قرآن کریم
راه ورود به
تکوین است و
دانش آن را در
خود دارد، اما
باید این
سفارش قرآن کریم
را پیش چشم
داشت که: «خُذِ
الْکتَابَ
بِقُوَّةٍ» و
با سادهانگاری
و سهلانگاری
با این تنها
کتاب خدا
مواجه نشد. این
آیه به معنای
امر به محکم
گرفتن کاغذی
که با مرکب بر
آن نوشته شده
است نمیباشد،
بلکه رهنمون میدهد
که معنای آیات
الهی را محکم
بگیرید؛ معنایی
که دور از
دسترس نیست،
بلکه حقایقی
است که باید
آن را در همین
دنیا به دست
آورد.
حقایقی که در
کتاب بیان شده
است را باید
محکم فرا
گرفت؛ حقایقی
که دارای
مابإزا و
مصداق خارجی
است و باید
تمامی
موضوعات
موجود در هستی
را اخذ کرد تا
بتوان قرآن کریم
را استوار و
پایدار گرفت.
برای فهم قرآن
کریم باید
بستری مهیا
شود که محکم
گرفتن این
تنها کتاب خدا
همگانی شود.
اگر انسان
تمام حقایق
عالم را با
استحکام اخذ
کند، «کتاب» را
که جمع شدهٔ
آن است گرفته
است. فرشته،
جن و موجودات
زمینی جزو همین
حقایق هستند؛
بنابراین اگر
انسان ملائکه
را با استحکام
دنبال کند، صاحب
«خُذِ
الْکتَاب» در یک
رتبه شده است
و اگر از همهٔ
جهات، تمامی
حقایق را در
تمامی عوالم
محکم بگیرد،
همهٔ حقیقت
قرآن کریم را
گرفته که حقیقت
قرآن کریم تنزل
یافتهٔ حق
مطلق است.
چنانچه
انسان حق نازل
شده را که
قرآن کریم است
به محکمی نگیرد
و حقیقت قرآن
کریم را که
تمام عوالم
هستی است
دنبال نکند،
نمیتواند حقیقت
عظیم حق تعالی
را درک کند.
خداوند در
قرآن کریم برای
بندگان خود
تجلی و ظهور
نموده؛ چنانکه
در روایت است:
«لقد تجلی
اللّه لخلقه فی
کلامه ولکن لا
یبصرون».
ـ همانا
خداوند در
کتاب خود برای
آفریدههایش
عریان و نمایان
گردیده است،
ولی آنان به
چشم علم نمیبینند.
باید قرآن کریم
را محکم گرفت
و آیهٔ شریفهٔ:
«خُذِ
الْکتَابَ
بِقُوَّةٍ» به
این مهم
رهنمون میدهد
و بر محکم
گرفتن حقایق
نهفته در این
آخرین کتاب
خدا سفارش مینماید.
حقایقی که نباید
آن را سهل و
ساده گرفت و
از آن بیاعتنا
و سادهانگارانه
رد شد. ورای این
حقایق نازل
شده حق تعالی
است. اگر کسی
بتواند این
حقایق را
بشکافد، میتواند
به حق نیز
برسد.
البته عدهای
از یک عالَم
به آن حقیقت
متعالی میرسند
و برخی از همهٔ
عوالم به حق
راه مییابند.
اگر قرآن کریم
میفرماید:
«خُذِ
الْکتَابَ
بِقُوَّةٍ»؛
قرآن کریم را
محکم بگیرید،
به این معناست
که همهٔ این
حقایق را اعم
از دنیا و
ناسوت و غیر
آن، با قوت و
توان بگیرید
که باطن عالم
خداست؛ همانطور
که باطن قرآن
کریم خداست و
قرآن کریم
نازل شدهٔ حق
است. بر اساس این
آیه، رسیدن به
قلهٔ کمالِ هر
چیزی سخت است
و امری آسان
در عالم نیست.
همینگونه
است فهم قرآن
کریم که چکیدهٔ
تمامی عوالم
هستی است و
چهرهٔ خداوند
به شمار میرود.
شناسنامهٔ
پدیدهها
قرآن کریم
شناسنامهٔ
تمامی پدیدههای
هستی است و
تمامی حوادث و
رخدادهای هر
کسی و هر چیزی
را میتوان از
آیات آن به
دست آورد:
«وَلاَ
رَطْبٍ وَلاَ یابِسٍ
إِلاَّ فِی
کتَابٍ مُبِینٍ»؛
ـ و هیچ تر و
خشکی نیست مگر
اینکه در ثبتکنندهای
روشن است.
این گونه است
که قرآن کریم
کتاب ثبت تمامی
کردار هر کسی
است و میتوان
آن را آینهٔ
وجود خویش
قرار داد:
«اقْرَءْ
کتَابَک، کفَی
بِنَفْسِک
الْیوْمَ
عَلَیک حَسِیبا»؛
ـ تثبیتشدهات
را به تدریج
بخوان و فهم
کن! کافی است
که امروز خود
مفتِّش و
بررِّس خود
باشی.
بر این پایه،
بهترین کتابی
که نسبت به سه
اصل «خدا»،
«انسان» و «جهان»
سخنان بسیار و
بیانی کامل و
جامع دارد،
قرآن مجید
است.
کتاب
علم
قرآن کریم
بزرگترین و
شگرفترین
کتاب علمی است
که هیچ نظیر و
همتایی نمیتوان
برای آن سراغ
داشت و در حجمی
کم، همهٔ
مطالب را در
خود جای داده
است. تمامی
امور عالم در
قرآن کریم
وجود دارد و میشود
هرچه را که در
عالم است از
طریق قرآن کریم
جستوجو کرد.
قرآن کریم
فشرده شدهٔ
تمامی علوم
است و هر دانشی
در آن است.
قرآن کریم سند
و قبالهٔ هستی
و عالم است که
تمامی هستی را
از شش طرف سند
زده است و در نیستی
نیز چیزی نیست
تا سندی داشته
باشد. از عظمت
قرآن کریم است
که اسرار بسیار
در آن یافت میشود،
به عظمت اسرار
هستی. قرآن کریم
مانند نقشهٔ
گنجی است که
رمز آن آسان
گشوده نمیشود.
گنجنامهای
به خطی مخصوص
که خواندن آن
کار هر کس نیست
و تسلط ویژهٔ
خود را میطلبد.
زبان قرآن کریم
این گونه است
که میتواند
از هر چیزی
بگوید. این
خاصیت زبانی
وحی آسمانی
است که «حمالة
الوجوه» است و
گفتن از هر
دانش را بر میتابد.
خداوند در این
کتاب به گونهای
با بشر سخن
گفته است تا
برای او از هر
دانشی گفته
باشد و یک
واژه تمامی
واژگان را در
خود داشته
باشد. اگر کسی
در هر دانشی
که تخصص دارد
به کتابی غیر
از قرآن کریم
در حد مصدر و
مرجع توجه
داشته باشد و
به سخنی
اعتماد کند،
غافل است.
اهل بیت
علیهمالسلام
قرآن کریم را
سند حجیت احادیث
و پشتوانهٔ
اعتبار آن
دانسته و
فرمودهاند
روایتی را که
با قرآن کریم
تطبیق نداشته
و هماهنگ نیست
به دور افکنید
یا به دیوار
بزنید که این
تعبیر، تندترین
تعبیر دربارهٔ
سخنی است که
احتمال قداست
از آن میرود،
بر این پایه،
در مراجعه به
روایات، این
قرآن کریم است
که معیار حجیت
آن میباشد.
قرآن کریم
مانند
لابراتوار و
آزمایشگاه
است که صحت و
درستی هر چیزی
حتی احکام فقهی
را باید با تأیید
آن خواست.
قرآن کریم باید
برای
مسلمانان
«امام مبین» و
جلودار باشد.