درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

معناشناسی تفسیر‌

در شناخت معنای «تفسیر» باید به قرآن کریم مراجعه داشت؛ زیرا قرآن کریم بهترین منبع تخصصی واژه‌شناسی و شناخت معناست. قرآن کریم واژهٔ «تفسیر» را تنها در یک مورد به کار برده است. چنین استعمالی پرده از نکته‌ای بر می‌دارد و آن این که روش خداوند در تفسیر واحد است و دارای یک سیستم و نظام می‌باشد و اصطلاح «شیوه‌های تفسیری» با فرهنگ قرآن کریم هماهنگ نیست. این آیهٔ مبارکه در بیان «تفسیر» دارای ملکوتی بلند و همراه با اوج ظرافت و زیبایی حیرت‌زاست و معنای تفسیر را می‌توان از آن به دست آورد. این آیه را باید بارها و بارها قرائت کرد تا معنای آن در پرتو قرب معنوی و انس حقیقی مجسم شود.

قرآن کریم می‌فرماید:

«وَلاَ یأْتُونَک بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاک بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرا».

ـ و برای تو حکایتی مشهور نیاوردند؛ جز آن که برای تو، به حقیقت آوردیم، و نیکونهادترینْ توضیح راست.

در معناشناسی «فسر» گفته‌اند: «کلمة واحدة تدلّ علی بیان الشیء وایضاحه»: تفسیر؛ بیان کردن و توضیح دادن است. جناب راغب در المفردات خود گوید: «الفسر إظهار المعنی المعقول والتفسیر المبالغة فی الإظهار». باب تفعیل لحاظ فاعلی دارد و به این معناست که با کار و عمل است که فعلی انجام می‌شود و زحمت و کوشش را لازم دارد. مجمع البحرین نیز گوید: «فسّرت الشیء من باب ضرب، بینه وأوضحه».

تفسیر را باید بیان ظاهر آیه دانست و بیانی که از باطن پرده بر می‌دارد تفسیر نیست.

برای یافت معنای تفسیر باید به آیات سی تا سی و سوم سورهٔ فرقان دقت داشت. خداوند در این آیات می‌فرماید:

«وَقَالَ الرَّسُولُ: یا رَبِّ، إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآَنَ مَهْجُورا».

ـ پروردگارا، بزرگان من، این قرآن را ـ با آن که در میانشان است ـ رها کردند.

این آیه از دل دردمند رسول اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گوید. قرآن کریم بسان  اهل بیت عصمت و طهارت  علیهم‌السلام همواره مهجور و متروک بوده و کسی به آن دل نمی‌داده است. خداوند در آیهٔ بعد برای دلجویی از پیامبر خویش، صمیمانه با دوست خود چنین به سخن می‌نشیند و می‌فرماید:

«وَکذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نَبِی عَدُوّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ، وَکفَی بِرَبِّک هَادِیا وَنَصِیرا».

ـ و این‌گونه برای هر پیامبری، تجاوزگری به حقوق دیگران ـ از کسانی که مقتضای حق را مخالفت می‌کردند ـ قرار دادیم و همین اندازه بس، که پروردگارت راهبر و یاور توست.

هر پیامبری دارای چنین سرنوشتی بوده است و چنین نیست که دشمنان تنها با تو سر عداوت داشته باشند؛ اما تو را همین بس که من هدایت‌گر و یاری‌دهنده هستم و هیچ شبهه‌ای نمی‌تواند حقانیت و حقیقت را غبارآلود نماید؛ چنان‌که آیهٔ بعد موردی از آن را بیان می‌دارد.

قرآن کریم از ابتدای نزول با شبهه‌افکنی‌های دشمنان روبه‌رو بوده است؛ از آن جمله:

«وَقَالَ الَّذِینَ کفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآَنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً».

بدخواهان و انکارگرایان می‌گفتند: اگر قرآن کریم معجزه است چرا یک‌مرتبه نازل نمی‌شود. خداوند با خصلت آزاد منشانه و بزرگوارانهٔ خود اشکال معاندان را به محکمی تقریر می‌کند. آنان می‌گفتند قرآن کریم در صورتی معجزه، وحی و آسمانی است که یک‌باره نازل شود و همانند کتاب‌های نوشته شده به دست بشر کم کم به هم ملحق نگردد؛ همان‌طور که صحف برای حضرت ابراهیم  علیه‌السلام، تورات برای حضرت موسی  علیه‌السلام و زبور برای حضرت داود  علیه‌السلام به صورت یک‌جا از ناحیهٔ خداوند متعال نازل شده است.

دقت شود «نُزِّلَ»از باب تفعیل است که فاعل آن کاری را به‌تدریج انجام می‌دهد و اعراب در بیان اشکال خود باید آن را از باب افعال استفاده می‌کردند. خداوند سخن آنان را همان‌گونه که بوده و با حفظ امانت نقل می‌کند و می‌خواهد این حقیقت را برساند که آنان به کتاب‌های پیشین و به صورت کلی به هیچ گونه وحی و سخن آسمانی اعتقادی نداشتند؛ زیرا می‌دانستند وحی سنخ واحدی دارد و پذیرش یک پیامبر به پذیرش پیامبران دیگر با تفاوتی که در مرتبه دارند می‌انجامد و منظور آنان این بود که چرا قرآن به گونهٔ تدریج اتصالی و استمراری نمی‌آید و تدریج آن متفرق، پراکنده و انقطاعی است نه آن که انتظار داشته باشند قرآن کریم باید نزول دفعی و انزال داشته باشد. ادامهٔ آیه پاسخ این شبهه است:

«کذَلِک لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَک وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً».

ـ این‌گونه. تا قلبت را به شدت به وسیلهٔ آن استوار گردانیم و آن را موزونْ پیوسته کرده، چینش دادیم.

خداوند می‌فرماید ما قرآن کریم را همان‌گونه که کافران می‌گویند به صورت تدریج اتصالی و یک‌باره نازل کرده‌ایم تا تدریج آن سبب شود در قلب مبارک پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله نشست داشته و نهادینه شود. این وحی اتصال و استمرار دارد؛ زیرا می‌فرماید: «وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً»؛ ما قرآن کریم را به‌طور موزون، پیوسته و مسلسل‌وار نازل کردیم و وحدت آن تنزیلی است. این پاسخ بهترین نوع جدال احسن در مناظره است؛ زیرا بدون آن که با خصم درگیر شود و وی را عصبانی کند و با او مخالفت داشته باشد، نخست ادعای او را تقریر می‌کند و این گونه با او همراهی می‌شود و سپس با فروکاستن او از موضع خویش و واداشتن او به نرمی، به نقد ادعای وی می‌پردازد و برای قرآن کریم هم موالات را قائل می‌گردد که به‌هم‌پیوستگی آن است، نه در کنار هم آمدن، و هم ترتیب در نزول را که تقدم و تأخر آن را بیان می‌دارد. این تدریج اتصالی است که طمأنینه، با تأنّی و پیوسته خواندن و پرهیز از عجله را لازم دارد و همین امر ترتیبی بودن آن را می‌رساند؛ چنان‌چه «کذَلِک لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَک»، موالات در نزول قرآن کریم و به‌هم‌پیوسته بودن و رها بودن آن از هر انقطاع و گسیختگی را ثابت می‌داند.

افزون بر این، باید میان فعلیت وحی و تقطیع آن که به حسب موضوعات و شأن نزول و بروز پرسش‌هاست تفاوت قائل شد. این فعلی شدن موضوع یعنی پیشامد پرسش است که وحی را در زمانی نازل می‌کند و در زمانی دیگر قطع می‌شود، وگرنه وحی الهی امری فعلی است و نزول آن بر قلب نورانی پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله به یک‌باره انجام گرفته است و انقطاع وحی به سبب نبود موضوع بوده است. شاهد این امر آیهٔ شریفهٔ زیر است:

«لاَ تُحَرِّک بِهِ لِسَانَک لِتَعْجَلَ بِهِ».

ـ زبانت را زود به حرکت درنیاور تا شتابزدگی در آن به خرج دهی. این انقطاع به سبب زمانمند شدن وحی در عالم ناسوت است؛ زیرا زمان امری متصرم و تدریج‌پذیر است که با آمادگی موضوع وحی در این ظرف زمانی و پیشامد پرسشی خاص، وحی برای عموم بیان می‌شود تا پاسخ آن موضوع را روشن نماید.

قرآن کریم در ادامه می‌فرماید:

«وَلاَ یأْتُونَک بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاک بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرا».

ـ و برای تو حکایتی مشهور نیاوردند، جز آن که برای تو به حقیقت آوردیم، و نیکونهادترینْ توضیح راست.

خداوند در این دو آیه فرم و مدل کار خود در «تفسیر» را بیان می‌دارد و آن را به نیکی و با ذکر مثالی توضیح می‌دهد و خاطرنشان می‌شود هیچ شبهه‌ای نیست که از ناحیهٔ کافران طرح گردد و ما پاسخ حق آن را به تو ندهیم. پاسخی که بهترین تفسیر و دندان‌شکن است:

«وَلاَ یأْتُونَک بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاک بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرا».

بر این اساس، تفسیر را باید کشف پاسخ از پرسش و از متن آیات قرآن کریم و مفسر را شناسای پرسش‌ها و یابندهٔ پاسخ‌های آن دانست.

پاسخ‌هایی که ممکن است در کنار پرسش‌ها آمده یا جدای از آن و در جایی دیگر وجود داشته باشد. برای نمونه، پاسخ «کذَلِک» برای پرسش کافران کافی است، اما دو فراز: «لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَک» و «وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً» این واژه را که به اجمال سخن گفته است به تفصیل و گستردگی معنا می‌گرایاند و آن را تفسیر می‌کند. در لغت، ترتیل را حسن تألیف و ارتباط معنا می‌کنند.

وجه حسن و نیکو بودن تفسیر نیز به این است که پاسخ هر پرسش و اشکالی داده شود و پاسخ با پرسش تطابق، هماهنگی و تناسب داشته باشد، ضمن آن که تمامی آیات الهی به مثابهٔ حسن بودن تمامی صفات الهی تفسیر احسن دارد. هم‌چنین، تفسیر؛ بیان ظاهر آیات به صورت دایمی است و کسی که همواره بیانی نو ندارد و تبیین وی دایمی نیست نمی‌تواند مفسر باشد.

مثال دومی که قرآن کریم برای بیان معنای تفسیر قرار می‌دهد، چنین است:

«الَّذِینَ یحْشَرُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ إِلَی جَهَنَّمَ أُولَئِک شَرٌّ مَکانا وَأَضَلُّ سَبِیلاً».

ـ کسانی که به رو درافتاده به سوی جهنم جمع و رانده می‌شوند، آنان بدترین جای و گم‌ترین سبک را دارند!

همان‌گونه که دیده شد، این مثال بعد از آموزش معنای تفسیر آمده است. هر دو مثال یاد شده که یکی پیش از بیان معنای تفسیر و دیگری بعد از تعلیم آن آمده است به صورت جدی از نحوهٔ تفسیر می‌گوید و صرف تمرینی نیست که خالی از حقیقت و به صورت تمام ذهنی باشد.

این آیهٔ شریفه پاسخ یکی از سخنان کفار است؛ سخنی که در این‌جا نیامده است. آنان مؤمنان را بدترین افراد در پست‌ترین مکان‌ها می‌دانستند و خداوند به آنان چنین پاسخ می‌دهد و خودشان را از همه  بدتر معرفی می‌کند که بدترین مکان را دارند و گمراه‌ترین می‌باشند. تفسیر این آیه به یافت اشکالی که در آن مطرح است می‌باشد. پس تفسیر به‌طور کلی بیان آیات و به دست آوردن پاسخ پرسش‌هایی است که در آن وجود دارد.

در سورهٔ فرقان چند نمونهٔ دیگر از این آیات وجود دارد که به برخی اشاره می‌نماییم:

الف: «وَقَالَ الَّذِینَ کفَرُوا إِنْ هَذَا إِلاَّ إِفْک افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیهِ قَوْمٌ آَخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْما وَزُورا».

ـ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند: این نیست جز دروغی که آن را بربافته و گروهی دیگر او را بر آن یاری کرده‌اند و به‌قطع، ظلم و بهتانی به پیش آوردند.

این آیه پرسشی را بدون پاسخ آورده است و برای آموزه‌های پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله و وحی، اساسی بشری می‌داند بدون آن که به نقد آن بپردازد. ب : «وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یأْکلُ الطَّعَامَ وَیمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلاَ أُنْزِلَ إِلَیهِ مَلَک فَیکونَ مَعَهُ نَذِیرا».

ـ و گفتند این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا فرشته‌ای به سوی او فرستاده نشده تا همراه وی هشداردهنده باشد؟!

آیهٔ شریفهٔ یاد شده به نبوت پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله اشکالی را مطرح می‌کند و پاسخی برای آن نمی‌آورد.

پرسش‌ها و پاسخ‌هایی که در آیات الهی وجود دارد بسیار فراوان است و هیچ پرسشی نیست که روزی به ذهن بشر برسد و پاسخ آن در قرآن کریم نباشد، ولی کشف آن نیاز به توجه و قدرت علمی و ادبی و نیز صفای باطن دارد تا با تجزیه و ترکیب به دست آید. کشفی که ظاهر آیه را به دست می‌آورد و مفسر درصدد تبیین ظاهر آیات الهی است. بر این اساس، تفسیر قرآن وصف به حال موصوف است؛ یعنی تفسیر آیه بیان ظاهر آیه است.

به هر روی، آن‌چه لازم است مورد دقت و بررسی قرار گیرد این است که از میان روش‌های تفسیری موجود که بسیار متنوع نیز هست، کدام روش یا روش‌ها مورد تأیید قرآن کریم است و این کتاب آسمانی چه روشی را برای کشف معانی خود توصیه می‌نماید. در استنباط و برداشت هر حکمی و در تعقل و خردورزی بر هر مسأله‌ای، نخستین چیزی که باید مورد توجه واقع شود دریافت مذاق قرآن کریم در مورد مسألهٔ مورد نظر است. باید دید خداوند متعال در رابطه با این مسأله و موضوع چگونه برخوردی دارد و این موضوع از نظر حق در چه رتبه‌ای است و چه ویژگی‌هایی دارد. از این رو نخستین گام در ورود به تفسیر این است که قرآن کریم چه معناشناسی از تفسیر ارائه می‌دهد و برای آن چه اصول و قواعدی را پیش‌بینی نموده است.

بر اساس همین آیات، پاسخ مناسب و در خور این پرسش، از متن قرآن کریم به دست می‌آید و روش تفسیری مورد تأیید قرآن کریم از دیدگاه قرآن کریم کشف می‌شود که شواهد آن در پی می‌آید. با مطالعه و دقت بر آیات سه‌گانهٔ یاد شده روش تفسیری مورد تأیید قرآن کریم به دست می‌آید. همان‌گونه که می‌دانیم امروزه روش‌های تفسیری بسیاری وجود دارد که مفسران را به خود مشغول داشته است. تاکنون تلاش‌های بسیاری از ناحیهٔ عالمان و اندیشمندان اسلامی برای فهم معانی قرآن کریم صورت گرفته و در این زمینه تحقیقات فردی و گروهی بسیاری شکل یافته است و همه بر آن بوده‌اند تا تفسیری روشن و آشکار از قرآن کریم ارائه نمایند.

عده‌ای قرآن کریم را آیه به آیه و به ترتیب تفسیر کرده‌اند، و برخی تفاسیر روایی از آن ارائه داده‌اند و بعضی نیز روش فلسفی خود را داخل تفسیر کرده‌اند و گروهی تفسیر کلامی قرآن کریم را پی‌گیر بوده‌اند؛ اما همهٔ این روش‌ها به‌گونه‌ای اشتباه و به نوعی صحیح است. آنان از آن جهت که بر خود آیه و ظاهر آن دقت نکرده و مطالب را از خود آیه نمی‌خواهند و در جست‌وجوی معنای آیه از جای دیگرند اشتباه می‌کنند، و از این جهت که جای دیگر را خود آیات یا روایات یا طبیعت قرار داده‌اند، کار درستی انجام داده‌اند. اما این‌که اشتباهی فلسفی، کلامی یا طبیعی را حمل به قرآن کریم می‌کنند، باز اشتباهی نابخشودنی مرتکب شده‌اند.

آیات شریفهٔ تفسیر روش تفسیر «آیه به خود آیه» را تمرین داده است. در این روش تفسیری، مفسر سعی می‌نماید با آیه ارتباط عاطفی و انس داشته باشد و با قرب به آیه و دقت فراوان در آن، مطالب فراوانی را از آن به دست آورد که عقل هر عاقل و دل هر عارفی را مجذوب خود می‌کند.

بلندای این تفسیر را می‌توان چنین ترسیم نمود که انسان این توانایی را دارد که در تفسیر و برداشت از قرآن کریم به مقامی رسد تا بتواند قرآن کریم را به زبان حق تفسیر نماید و شخص، خود را در جایگاه خدا قرار دهد و قرآن کریم را بخواند و آن را به زبان خداوند توضیح دهد و تفسیر کند. تفسیر قرآن کریم به روایت و نیز تفسیر قرآن کریم به قرآن کریم از روش‌های متداول تفسیری است، اما می‌شود روش تفسیری نوینی ارائه داد و آن تفسیر قرآن کریم از منظر حق تعالی و به زبان او در پرتو انس با آیات قرآن کریم و قرب به مقام ولایت است.

قرآن کریم کتاب وحی است و چینش واژگان و آیات آن دارای مهندسی شگرفی می‌باشد. به راستی هیچ کس نمی‌تواند مانند قرآن کریم سخن بگوید و در هر علم و فنی که وارد شوید می‌توانید از این کتاب رهنمون بگیرید: از استخاره و تعبیر گرفته تا مسائل هنری و زیباشناسی یا فقه، حقوق، فلسفه، حکمت، جامعه‌شناسی و سیاست. این کتاب برای هر دانشی گزاره‌های کلیدی و اصلی را دارد. حتی نهج البلاغه و صحیفهٔ سجادیه چنین نیست و این تلون و تحول را تنها در قرآن کریم سراغ داریم.

اگر کسی به‌جز قرآن کریم به کتاب دیگری در حدّ مصدرِ هر سخن و گزارهٔ علمی اعتماد کند، غافل است. چیزی جز قرآن کریم نمی‌تواند در هر موردی مرجع باشد. بر این اساس است که روایات می‌فرماید: احادیث را به قرآن کریم ارجاع دهید و اگر دیدید حدیثی مخالف آن است، آن را وا نهید؛ یعنی قرآن کریم آزمایشگاه است و می‌تواند عیار همه چیز را به دست دهد.

روش تفسیری نوین «تفسیر آیه به خود آیه» یا به تعبیر دیگر «به زبان حق» یا «روش تفسیری انس با آیات قرآن کریم» مستلزم دقت در خود آیه است. آموزش این کار نیازمند استادی ماهر است که قدرت آن را داشته باشد بتواند با آیهٔ شریفه در کمال صفا و سادگی انس گیرد و مطالب را از خود آیه استنباط نماید و نیز شاگرد را به دریای صفا و لطف اتصال دهد و با غسل در آن آب حیات‌بخش، نفس وی را شست و شو داده و سبک سازد و سپس شیوه‌های انس‌گیری و رفاقت با هر آیه و باب ورود به آن را به وی تعلیم دهد.

در تفسیر باید بر واژه واژهٔ هر آیه ایستار داشت و آن را همان‌جا معنا نمود بدون آن که نیاز باشد از آیه و فرازی دیگر مدد گرفت و به تطبیق و انطباق پناه آورد و این همان روش راسخان در علم است که این توانایی را دارند هم ظاهر را دریابند و هم از ظاهر هر واژه به بطن قرآن کریم راه یابند.

البته راسخان در دانش، افزون بر تفسیر، مهم‌تر از آن، «تأویل» را نیز می‌دانند:

«وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ».

ـ با آن‌که تأویلش را جز خدا و ریشه‌داران در دانش کسی نمی‌داند. تفسیر همانند تأویل نیاز به رسوخ دارد هرچند تفسیر امری متمایز از تأویل است. کسی می‌تواند مفسری توانا باشد که از راسخان گردد و آنان هستند که اُنس، قرب، اهلیت و شایستگی با قرآن کریم بودن را دارند. ما در تفسیر خود به شیوهٔ راسخان سخن می‌گوییم و به روش آنان در محضر قرآن کریم قرار می‌گیریم. راهی که صفا، صمیمیت،، دوستی، عشق و ارادت به قرآن کریم سرمایه و انرژی حرکت‌زای آن است. شیوهٔ تفسیری ما در تبیین و تفسیر آیات قرآن کریم چنین است و هر آیه را با خود آن آیه و از رهگذر انس با آن و رسوخ در آیهٔ شریفه معنا می‌نماید و چنین نیست که آیه‌ای را با آیهٔ دیگر یا فرازی را با فرازی دیگر معنا نماید. روشی که در آن می‌شود معنا و حقیقت آیه را از زبان حق تبارک و تعالی یا فرشتگان الهی و یا به زبان خود قرآن کریم گوش فرا داد. امری که بدون طهارت روح، تهذیب نفس و صفا و قداست باطن ممکن نمی‌شود و به قرائت پیوسته و بسیار و ناز کشیدن‌ها و عاشقانه نگریستن‌ها و محبانه استشمام کردن‌ها و دوستانه آن را به قلب گذاردن و مونسانه فشردن نیاز دارد و حتی برای یک لحظه نباید از آن دور شد؛ هرچند به همراه داشتن و در جیب بغل گذاشتن آن باشد که یک لحظه دوری سبب غفلت می‌شود.

چنین انسی است که رضایت قرآن کریم را در پی دارد و رسوخ می‌آورد. برای انس با قرآن کریم باید به گونه‌ای این کتاب الهی را از خود راضی و خشنود ساخت. کسی که با قرآن کریم انس می‌گیرد برای فهم آن نیازی به کتاب‌های تفسیری و علوم قرآنی ندارد و این کتاب خود گویا و مبین می‌باشد و به گوشت و پوست و به چشم و خواب مونس خویش می‌آید تا جایی که می‌توان آن را از زبان مبارک حق تعالی شنید. این شیوهٔ تفسیری نیازمند تدبر و تحقیق نیست و تنها توجه به معنا و محکی آیات را لازم دارد چنان‌که تنها چند آیه به تدبر سفارش دارد؛ مانند:

«أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ؛

ـ آیا در معانی قرآن دوراندیشی ندارند؟

«أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»؛

ــ آیا در معانی قرآن دوراندیشی ندارند یا بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است.

«کتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیک مُبَارَک لِیدَّبَّرُوا آَیاتِهِ وَلِیتَذَکرَ أُولُو الْأَلْبَابِ»؛

ـ کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن بیندیشند و صاحبان خرد ناب و بی‌پیرایه پند گیرند.

مشتقات گوناگون مادهٔ «قرء» نزدیک به یک‌صد مورد وارد شده است؛ چرا که تدبر امری همگانی نیست و از کم‌تر کسی بر می‌آید، ولی قرائت و فهم آن که سبب انس می‌گردد از هر صاحب دل صافی بر می‌آید؛ هرچند قرائت از مبادی و مقدمات تدبر است.

هر کس بخواهد با شخصیت یا مقامی ارتباط برقرار کند باید از راه مخصوص و متعارف آن وارد شود؛ ولی اگر بنا باشد کسی با شخص یا مقامی رفیق شود و رابطهٔ وی دوستانه و صمیمانه باشد، تنها یک راه دارد که عبارت است از برقرار کردن رفاقت و ایجاد صفا و صداقت تا حدی که محرم راز و اسرار یک‌دیگر شوند. گاه ممکن است مقام بلند پایهٔ سیاسی یا علمی با شخصی معمولی رفیق می‌شود و با هم سر و سرّی پیدا می‌کنند، حال آیا این قانون شامل ارتباط با قرآن کریم نیز می‌شود یا نه؟

قرآن کریم که سخن دل خدا، گنجینهٔ اسرار الهی، پرده دار حریم قدس و ناموس محجوب ذات ربوبی حق و سند عالم هستی است، اگر کسی بخواهد با آن که زنده و صاحب عقل عینی است ارتباط برقرار کند و آن را تفسیر کند، آیا به رابطه‌ای صمیمی و رفاقت با صفا و صداقت لازم ندارد؟ در حالی که تا فردی انس و الفت و قرب به قرآن کریم پیدا نکند، چیزی از اسرار و حقایق قرآن کریم در اختیار او قرار نمی‌گیرد. پس قدم اول در تفسیر، ایجاد انس و رفاقت با قرآن مجید است که در این جهت هیچ تفاوتی میان عالم و عادی نیست:

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

 

 

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

 

 

ز آن که آن‌جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

بر بساط نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست

 

 

یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

مطالعه و تحقیق بر قرآن کریم از مبادی لازم و مناسب برای ارتباط و انس و قرب با قرآن کریم است؛ اما تنها با مطالعه و تحقیق نمی‌توان قرآن‌شناس شد، بلکه برای معرفت به قرآن کریم باید فراتر از مطالعه و تحقیق، کارهای دیگری انجام داد تا انس و الفت با قرآن کریم ایجاد شود و روح انسان، هم‌سنخ و مقرّب با قرآن مجید شود و بتواند معارف بلند و حقایق باطنی و معنای حقیقی قرآن را دریافت نماید.

به هر روی، تفسیر راسخان بدون آن که با تأویل آمیختگی داشته باشد نیازمند انس با قرآن کریم است که امری متمایز از مطالعات قرآنی می‌باشد. کسی به چنین شیوهٔ تفسیری نائل می‌آید که عشق به قرآن کریم را مزه کرده و چشیده و به بارگاه قرب آن راه یافته باشد. چنین مفسری باید روحی مصفا و همگون با قرآن کریم در خود تعبیه نماید و تنها در پی مطالعه، قرائت و تحقیق قرآن کریم نباشد و این امور را از مبادی اولی آن بشمارد، نه تمام کار خود؛ چرا که می‌شود قرائت و تحقیق قرآن کریم انس با آن نباشد و دوستی، صفا و صداقت نیاورد. انس با قرآن کریم امری متمایز از داشتن تحقیق علمی بر آن است. چه بسا کسی ژرف‌ترین تحقیق علمی را در لابراتور و در پیچ و خم سواد خویش بر قرآن کریم داشته باشد، ولی مورد لعن این کتاب آسمانی باشد: «ربُّ تالّ القرآن والقرآن یلعَنُه». چه بسیار کسانی که قرآن می‌خوانند و آیات آن را تجزیه و ترکیب یا تفسیر می‌کنند و قرآن کریم از آنان بیزار است و از همنشینی با آنان نفرت دارد و می‌خواهد هر چه زودتر از دست آنان رهایی یابد.

کسی به تفسیر قرآن کریم آگاه می‌شود که راه انس با این تنها کتاب وحی را به دست آورد و آن را دنبال کند. وی در پرتو انس با کتاب الهی است که می‌فهمد «وبحرا لا یدرک قعره». قرآن کریم اقیانوسی است با ژرفایی بی‌پایان. تفسیر باید این معنا و حقیقت را به شراشر وجود مفسر تزریق نماید.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است