اصول و قواعد تبليغ دينى
کتاب
حاضر به تبيين سى و پنج اصل از اصول تبليغ دينى مىپردازد و برخى از بايستهها و آسيبهاى
تبليغ دين در عصر حاضر را بر مىرسد. موضوع اصول این نوشتار چنین است:
تبليغ
دين؛ شايستهى اولياى الهى، مبلّغ دينى بايد در همهى جهات وارث انبيا باشد، تربيت
اجتماعى، عقلانى و ربوبى مبلغان، مبلغ بايد طلبه باشد و نه آخوند، توجه به چهرهى عام
و خاص اسلام در تبليغ، آيات قرآن كريم؛ محور سخن، دورى از تنگنظرى و حصر مبلغان بر
چند دانش، درسگفتار بودن سخنرانىها، آموزش محورى منابر، نفى اصالت شور و نهادينه
ساختن حقيقت انديشهورزى، سخن گفتن بر مبناى شأن و تخصص علمى، لزوم پيرايهشناسى، تبليغ
با برد قلب و نه مغز، حقيقت مهرورزى و نرمى در تبليغ دينى، داشتن قدرت شگرد در تبليغ،
شيوههاى سخنرانى، لزوم آراستگى مبلّغ دينى، پرهيز از عافيتطلبى در تبليغ، اقتضايى
بودن تبليغ و اهتمام به تبليغات چند رسانهاى، نويسندگى به همراه
ويراستارى دقيق، عمل به رسالت؛ نه امساك يا ديگرانگارى، پرهيز از دولتى شدن تبليغ دينى،
ابتناى هر چيزى حتى مرجعيت بر تبليغ، لزوم مستقل و بهروز بودن حوزه، لزوم برخورد علمى
با نظريهپردازان منتقد، تبليغ براى تودههاى فقير و جوان، احتياط از حاشيهنشينها
در تبليغ، دورى از تنگنظرى و خودخواهى و دورى از ريا و سالوس، دورى از استبداد و خشونت،
جنگ فرهنگها و تبديل تهديدها به فرصتها، اصل بر تربيت نيروى عالم و نه مبلّغ خام،
هر كس در جاى خود و براى خود هزينه شود، تأثير نپذيرفتن از سلام و صلوات ديگران، مخالفت
نكردن با سنتها و امور طبيعى.
در
اين كتاب گفته مىشود كه تبليغ دينى نخست وظيفه و شايستهى پيامبران و اولياى الهى
است و كسى كه مىتواند در ارض ملكوت با آنان همنفس شود بايد بر اين مهم اقدام نمايد
وگرنه در تبليغ به جاى آنكه مردم را به دين علاقمند سازد، سبب دينگريزى آنان مىشود.
مبلّغ دينى بهتر است داراى قدرت اجتهاد و استنباط باشد يا بتواند نظرات دقيق و تخصصى
را از غير آن تشخيص دهد. وى بايد توجه داشته باشد كه اسلام داراى دو چهرهى عام و خاص
است و با توجه به مراتب نفس آدمى، وى بتواند مرتبهى هر كس را از لحاظ روحى به دست
آورد و متناسب با آن از چهرهى عام و خاص دين بگويد. همچنين در تبليغ، مهرورزى و نرمى
يك حقيقت است و نه يك اصل تا خشونت و تندى فرع آن دانسته شود.
در
تبليغ اصالت با نهادينه ساختن حقيقت انديشهورزى و تفكر است و استفاده از شور و احساس
امرى فرعى و تبعى است. همچنين محتواى منابر بايد درسگفتار باشد. از آنجا كه مردم
از تبليغ دولتى خوشايندى ندارند بايد از دولتى شدن تبليغ دينى پرهيز كرد و مبلغان بهگونهى
مردمى بايد وارد ميدان تبليغ شوند بدون آنكه چشمداشتى مادى از تبليغ دين داشته باشند.
آنان نبايد لقمه از خون سيدالشهدا عليهالسلام بر گيرند.
در
تبليغ، بايد قدرت شگرد داشت و بتوان خود را با موقعيتهايى كه به صورت ناگهانى پيش
مىآيد وفق داد و خود را نباخت. تبليغ بايد با برد قلب انجام شود و نه با برد مغز.
تبليغ بايد از دل برآيد تا بر دل نشيند. مبلّغ دينى افزون بر پالايش نفس و داشتن صفاى
باطن بايد ظاهرى آراسته و تميز داشته باشد. همچنين وى در تبليغ از هرگونه عافيتطلبى
و رفاه بايد دورى نمايد. تبليغ امرى اقتضايى است كه مىتواند هم خير باشد و هم منشأ
فساد و شر گردد.
در
عصر حاضر بايد به تبليغات چندرسانهاى (مولتى مديا) اهتمام داشت. البته، در اين ميان،
نويسندگى به همراه ويراستارى دقيق؛ بهترين شيوهى تبليغى و اصل در تبليغات چندرسانهاى
است. سخن گفتن بر فراز منابر بايد بر مبناى شأن و تخصص علمى سخنرانان باشد و آنان نبايد
وارد محدودههايى شوند كه از تخصص آنان بيرون است. يكى ديگر از اصول تبليغ اين است
كه اصل در تبليغ، عمل به رسالت است و نه امساك يا ديگرانگارى. همچنين اصل ديگرى كه
بسيار حايز اهميت است اين است كه محتوا بايد مبتنى بر پيرايهشناسى باشد.
در
اين كتاب، از تربيت اجتماعى، عقلانى و ربوبى مبلغان سخن گفتهايم و بر لزوم برخورد
علمى و فرهنگى با نظريهپردازان منتقد يا مخالف تأكيد ورزيده و نمونهاى از آن را به
مناسبت در اين كتاب آوردهايم. اميد است اين كتاب، براى جامعهى مبلغان دينى كه مهمترين
مسؤوليت را در عصر حاضر بر عهده دارند مفيد آيد.
|