زنجيرهى برابرى و سلسلهى ستمگرى
موضوع
كتاب حاضر عدالت و برابرى و بررسى راهكارهاى حصول و تحقق آن با دورى از هر گونه ظلم
و ستم است. این نوشتار که از شصت قسمت با عنوان «زنجیره» تشکیل
شده است به موضوعات زیر می پردازد:
معناى
عدالت
كمال؛
وصفى ويژه و خاص هر پديده
صراط
عدالت
دورى
از زشتىها
لزوم
حفظ تعادل در كماليابى
تماميت
كمال
قوت
و ضعف نيروهاى چهارگانه
انسان
كامل
امام
عاشقان
اقتدار
خداآموز
انس
با حضرت غيب
باطن؛
معيار صدق و كذب كار
باطل
بى رونق
مدعيان
عدالتطلبى
زندگى
شفاف رهبرى
نگاه
مرحمتى
عدالت
قهرى؛ آسيبپذيرى از دست رونده
فقرزايى
بىدرد
محاسبه
از سرمايهداران
ناامنى
و فرار سرمايه
طراحى
درست و جامع و اجراى مقتدرانه
عدالت
در زمينهى حقوق و مزايا
اهمال
در اجراى قانون
عدالت
در اجراى كنترل نسل
كنترل
نسل كارگزاران
برخورد
مقتدرانه و متوالى با كارگزاران فاسد
عدالت
در برخورد با نظريهپردازان
اسراف
در تبليغات انتخابات با
عدالت
در شعار و تبليغات
عدالت
در آفرينش آدميان در عين تمايز آنها
دورى
از نااميدى در مسير عدالتطلبى
تحقق
عدالت با تخصصمحورى در كارها
بىكارى
و ظلم به جامعه
عدالت
در نديدن برخى از منكرات
عدالت
در گرفتن شاخدارها
عدالت
با ريشهيابى بزهكارى
عدالت
با رتبهبندى گناهان و جرمها
عدالت
در اجراى عدالت
اجراى
عدالت و توجه به تفاوت
تفاوت
مرتبه در مستحب و واجب
اختلاف
در حكم
نقش
زبان در عدالت
بالانشينها
و پايين شهرها
نفى
عدالت اجتماعى
توجه
همهجانبهنگر
دو
ديدگاه در قضاوت و عدالت محورى
قاضى
عدالتطلب
عدالت
قاضى در قضاوت
عدالت
وكيلان
مقلد
عادل
فقدان
واقعبينى در فتوا
فقاهت
و قضا
نياز
قضا
صفا
و انصاف قاضى
شروع
عدالت از عالمان و متوليان دينى
يد
داشتن مجتهد عادل
علم،
اجتهاد و تقليد
رعايت
مناط در استنباط حكم
عدالت
مجتهد در نشر رساله و دادن شهريه
عدالت
شيخ انصارى رحمهالله
عدالت
علامهى حلى رحمهالله
اشك
و فتوا
ضعيفترين
دورهى فقه
اخلاقيان
براى قواى آدمى حد وسطى ميان افراط و تفريط قايل شدهاند كه آن را عدالت نام نهادهاند.
از آنجا كه آنان براى آدمى سه قوه و نيرو باور دارند كه با نيروى اراده و با حفظ عدالت
برآمده از تركيب اين سه قوه به كمال مىرسد، بر اين اساس حد وسط آن با دو طرف افراط
و تفريط آن دوازده عنوان را پديد مىآورد كه در مجموع، هشت عنوان آن انحراف و بزه يا
ناهنجار شناخته مىشود كه ما در اين نوشتار از مجموع آنها ـ كه فضايل و رذايل اخلاقى
را رقم مىزند و سبب حصول ملكهى عدالت مىشود ـ سخن مىگوييم.
حكمت،
شجاعت، عفت و عدالت چهار حد وسط سه نيروى آدمى و نيز تركيب اين سه نيرو با هم است.
بايد
دانست نيروى حكمت را نفس ملكى و قوهى ناطقه نيز مىگويند. اين نيرو در معقولات نظر
و تأمل دارد.
نيروى
غضب را نفس سبعى و درنده گويند. اين نيرو بر امور هولناك و چيرگى بر ديگران اقدام مىكند
و حس برترىطلبى را به آدمى تلقين مىنمايد.
نيروى
شهوت كه نفس بهيمى نام دارد امور شهوانى و ميل به غذا و لذتطلبى را در انسان زنده
نگاه مىدارد.
علم
و حكمت از توابع نيروى ناطقه، حلم و شجاعت از توابع نيروى غضب، عفت و سخا از توابع
نيروى شهوت، و تركيب اين سه نيرو در حال اعتدال سبب پديد آمدن عدالت مىگردد.
اما
دو جهت افراط و تفريط حكمت، جربزه و جهل است. جهت افراط؛ يعنى جربزه مانند: دانستن
رقص بر سر انگشت شست پا توسط رقاصان است كه نيازمند كوشش فراوانى مىباشد و جهت تفريط
آن مانند ندانستن مسايل عادى شرعى يك مسلمان است كه از توابع جهل است.
طرف
افراط شجاعت، تهور است؛ مانند: داوطلب شدن براى مسابقات پرخطرى كه هيچ غايت عقلايى
ندارد. تفريط آن جبن و ترس است؛ مانند: ترك امر به معروف و نهى از منكر و ديگر كوتاهىهاى
مذهبى و عقلايى.
عفت
كه طرف افراط و زيادهى آن «شره» نام دارد؛ چون بىعفتىهاى زنانه و مردانه، و تفريط
آن خمودى است؛ مانند: تاركان دنيا و چلهنشينانى كه هدفى عقلايى ندارند.
اما
طرف افراط عدالت، ظلم است؛ همانند سلسلهى ستمپيشگان، و تفريط آن انظلام و ظلمپذيرى
ضعيفانه است؛ همچون ظالمپروران به ظاهر آراستهى كليسا و خانقاه.
حد
وسط اين نيروهاى چهارگانه، اعتدال و راه مستقيم است و طرفهاى انحرافى آن جز باطل چيزى
نيست كه كتاب حاضر سعى مىنمايد با حصر توجه به عدالت، شيوهى تحصيل و نهادينه نمودن
آن را در افراد و جامعه در طى زنجيرههايى دانشى سازد. زنجيرههايى كه حتى با مفقود
شدن يك حلقهى آن، عدالت از دست مىرود و تلاشى كه در اين زمينه انجام گرفته است نافرجام
مىماند.
برخى
از مباحثى كه در اين كتاب در راستاى اجراى سالم عدالت ارايه مىشود عبارت است از اينكه
هر كسى را كمالى ويژه است و عدالت آن است كه آن شخص را به كمال ويژهى او رساند. در
اين مسير بايد حفظ تعادل در كماليابى داشت و عدالت را در اجراى عدالت رعايت نمود.
اجراى عدالت نياز به اقتدار دارد در عين حال كه عدالت قهرى امرى آسيبپذير، از دست
رونده و ناپايدار است. براى اجراى عدالت در جامعه بايد از سرمايهداران محاسبه نمود.
همچنين با كارگزاران فاسد برخورد مقتدرانه و متوالى داشت. اسراف در تبليغات انتخابات
با پول شويى و بىعدالتى و دورى از نااميدى در مسير عدالتطلبى، تأكيد بر تخصصمحورى
در كارها و تحقق با نديدن برخى از منكرات و دورى از ضعيفكشى و ريشهيابى بزهكارى
و برخورد با روؤساى باندهاى قدرت، نفى عدالت اجتماعى و عدالت در قضا و فتوا از ديگر
مباحث اين كتاب است كه اميد است خوانندگان محترم را مفيد و كارآمد آيد.