زبان بدن
این
نوشتار پیرامون دانش «زبان بدن» بحث می کند و آن را به تصویر
می کشد.
تفاوت
نفوس آدمى، نفسهاى بىشمار و گسترهى، نامحدود آدمى، شناخت نفس معيار شناخت ديگر،
پديدهها، تربيت زير نظر مربى حاذق و شايسته، سختىهاى سلوك، تفاوت عقول و ارواح آدمى،
معادلهى نفس و بدن، تعامل ظاهر و باطن، سير يافت باطن، حفظ باطن، سه ساختار مهم بدنى،
توجه به صفات ويژه، تفاوتهاى جسمانى مرد و زن، اندام، رنگ پوست، بوى بدن، رگها، خطهاى
بدن، چاكها، چشم، مو، صورت، پيشانى، گوشها، گردن، كف دست، پـا، لزوم تحقيق بر دانش
زبان بدن، از موضوعات این نوشته ی خُرد است.
«زبان
بدن» يكى از مهمترين مباحث روانشناسى و شعبهاى از آن در عصر حاضر است. اين دانش
به شكل پيچيده و به صورت تخصصى آن، از علوم موهوبى خداوند به اولياى خويش است و همانند
دانش استخاره، تفأل و تعبير خواب، تأويل و علوم غريبه از دانشهاى تمام دهشى است كه
البته مىتوان آن را به صورت روشمند و منطقى ارايه نمود و به كشف قواعد و اصول آن پرداخت.
اين
دانشهاى اختصاصى اولياى الهى چون در جايى بيان نشده و دانشى نگرديده است، امروزه شيادانى
شيطان صفت از اين عناوين سوء استفادههاى بسيارى مىكنند و بازار اين دانش چنان آشفته
است كه ديگر حتى نمىتوان كتابى روشمند در اين زمينه نگاشت و آن را نشر عمومى داد.
نوشتار حاضر تنها نوشتهاى كوتاه است تا نام اين دانش موهوبى فراموش نشود.
ما
نخست از گستردگى و بىانتهايى نفوس آدمى ـ و نه نفس واحد وى ـ گفته و شناخت نفس را
معيار شناخت ديگر پديدهها دانستهايم. معرفتى كه تنها در نظام تربيتى سالم ممكن مىگردد.
همچنين از تعامل ظاهر و باطن و اين كه باطن در ظاهر آشكارى دارد و ظاهر در باطن داراى
قدرت نفوذ است و از رابطهى صفات ظاهرى بدن آدمى با ساختار روانى و ويژگىهاى باطنى
وى گفتهايم.
انسانها
داراى هويتهاى متفاوتى مىباشند و تنوع آن به گونهاى است كه نمىتوان آن را قاعدهمند
نمود و هر نفسى براى خود نوعى خاص است و اين كه گفته مىشود انسان نفسى يگانه دارد
تنها به صورت اجمال و نوعى گزيدهگويى و اهمال است تا تقسيم آن به صورت منطقى. اين
كار وقتى سختتر مىشود كه توجه داشت هر انسانى داراى بىنهايت نفس است و در هر لحظه،
نفسى متفاوت از نفس لحظهى پيش مىيابد؛ اگرچه يكتايى و يگانگى خود را در هر صورت از
دست نمىدهد كه اين امر بر پيچيدگى و گستردگى كار به توان بىنهايت مىافزايد. با اين
وجود مىتوان در نگاهى كلى گفت نفس آدميان داراى سه مرتبهى ابتدايى، متوسط و نهايى
است. البته اين پيچيدگى ويژگى نفس آدمى است. افزون بر اين، امتياز انسان نسبت به ديگر
پديدهها آن است كه در مسير كمال و تعالى، مىتواند مقام جمعى داشته باشد و از اين
روست كه مىشود از سنگ سختتر و از گُل نازكتر شود و چرخهاى بسيار پيچيده در اين
ميان دارد. انسان بدون توجه به اين چرخهى شگرف، عظيم و پر رمز و راز گستردگى خود را
نمىشناسد و كاستىها، كجىها و نواقص خود را شناسا نمىشود تا بتواند در جهت ارتقا،
سلامت و راستى معنوى خود حركتى داشته باشد.
بايد
توجه داشت نباتات، حيوانات و ديگر اجسام و نيز فرشتگان داراى نفس هستند؛ هرچند نفس
آنان متفاوت از نفس آدمى است و تنوع آن به تنوع نفس آدمى نيست و چه محدود يا گسترده
باشد، اين انسان است كه بزرگترين و كاملترين آفريدهى خداوند در نظام آفرينش است.
|