نابسامانی در پوشش دین مداری
نوشتار حاضر كه محصول دههى چهل است و
بهگاه نوجوانى معظم له براى برخى از بچههاى مسجد نگاشته شده تا آنان آن را به
صحنهى تئاتر و نمايش آورند، بر آن است تا از اين طريق نكتههاى تربيتى لازم را به
خانوادههاى ايمانى آموزش دهد و برخى از عقايد و باورهاى آنان را تصحيح نمايد و از
اين رو حال و هواى نوشتههاى آن دوره را دارد و اكنون به رسم يادگارى از آن دوران به
چاپ خواهد رسید.
این
نوشته از دو فصل «ناهنجارى در پوشش دينمدارى» و «گيتا؛ دخترى سرگردان»
تشکیل شده است. در فضاى نابسامان دو دههى چهل و پنجاه كه حكومت وقت سعى
داشت فكر و ذهن جوانان انقلابى را از بحثهاى سياسى فارغ سازد و آنان را به ارضاى
تمايلات شهوانى سرگرم دارد تا بتواند از اين طريق به چپاول ثروت مردم بپردازد و
هرچه بيشتر در دستهاى بازىگردانان استعمار به خوش رقصى بپردازد، برخى از
خانوادههاى مذهبى گاه به سادگى از كنار اين مهم مىگذشتند و نگاهى تربيتى و
نظارتى بر جوانان خود نداشتند يا دچار انحرافات اعتقادى بودند و فسادها را به برخى
از عوامل غيبى و قضا و قدر و سرنوشت مرتبط مىدانستند.
نوشته ی
نخست که بیش تر دو دختر به نام نصرت و مریم و مادران آنان به نام
های حکیمه خانم و کبری خانم در آن نقش آفرینی
می کنند به خطرات جمود و بستگی در خانواده های مذهبی
می پردازد که در بخشی از این نوشته چنین می خوانیم:
«وظيفهى
مادران و پدران، تربيت دقيق فرزندان و وظيفهى دختران، پاكى و طهارت است. بايد در
مقابل پدر و مادر، كمال ادب را داشته باشند و از خانه كه بيرون مىآيند، لباس
سنگين به تن كنند. زنى كه حجاب خود را از دست مىدهد، عصمت خود را به باد داده
است. دختر مسلمان هر چادرى را سر نمىكند. در كيفيت آن بايد دقت كند، نه اين كه
چادر را ناگهان بكشد و پشت گردن خود را هم نشان دهد به خيال اينكه مىخواهد روى
خود را بگيرد. چنان در خيابان راه رود كه سر در كار خود داشته باشد نه اينكه دايم
با چشمانش ديگران را وارانداز كند. هنگام مسجد و جلسه، كمال آرامش و حجاب و سنگينى
را رعايت كند. دختران و پسران بايد هرچه مىتوانند در ازدواج شتاب كنند تا دست
شيطان از آنان كوتاه شود. به دنبال ديگران بدگويى نكنيد و تا مىتوانيد بدى ديگران
را به صورت خوبى جلوه دهيد. عيب ديگران را بپوشانيد تا خدا عيب شما را بپوشاند.»
فصل دوم که سلامت
زندگی دختران را در عفاف و پوشش دین مدارانه می داند به
بررسی دو دیدگاه متفاوت فاطمه و گیتا نسبت به نوع زندگی
می پردازد که در قمستی از آن چنین آمده است: «گيتا با اون كه
كنترل خودش رو از دست داده بود؛ ولى هنوزم با من ستيزه مىكرد، بدون مقدمه گفت: شما
دختراى محروم و فقيرى هستين و از زندگى خودتون لذت نمىبرين. هرچى تفريحه براى
ماست. هرچى كوه و جنگله برا ماست. هرچى سينما و تئاترِ برا ماست. كنار دريا با اون
آبهاى مرواريديش برا ماست؛ ولى شما از اون هيچ برخوردار نيستين و خودتون رو دايم
تو گوشهى خونه زندانى مىكنين.
اين جا بود كه
دلم به حال گيتا سوخت، با مهربونى تمام ـ كه مرام دين و پيغمبره ـ گفتم: «گيتا
جان! يه كم از روى فكر و انديشه حرف بزن، با اين كه شما تفريحات كوتاه و زودگذر
دارين و دل خودتون را به اون خوش مىكنين، اما گذشته از اون كه هزاران خطر براى
شما پيش مىياد، هرچى تصادفه براى شماست؛ هر كسى تو دريا خفه مىشه از شماست، هرچى
گمراهيه از شماست؛ هرچى دختر گمراهِ برا شماست. هرچى زن آلوده تو اجتماعه برا
شماست، هرچى كشتار مىشه از شماست و اصلاً فسادهاى جامعه تو سينماها و تئاتر و
راديو و تلويزيون و كنار درياست، اينا همش شده تفريحگاههاى خراب اجتماع كه شما رو
به اين روزگار انداخته، مجلهها با روزنامههاتون هم پر از جرم و جنايته. تازه، ما
هم برا خودمون تفريحهاى سالم داريم، هم از اونا لذت مىبريم، هم استفادهى علمى و
دينى مىبريم؛ ما هم جلسات مذهبى داريم و تو اونها كارهاى مذهبى و انسانى خودمون
رو ياد مىگيريم: نماز، عبادت، ادب، مهربانى، پاكى و هزار تا چيز ديگه رو ياد
مىگيريم ولى شما از همهى اينا بىنصيبين.»
|